آقای سعید حجاریان، از چهره های مشهور اصلاح طلب که در عین حال
بنیانگذار و طراح وزارت اطلاعات در جمهوری اسلامی است، گفتگویی
کرده با ماهنامه اندیشه پویا. وی در این گفتگو در لابلای دیگر
مطالب به بیان روند دستگیری رهبران حزب توده ایران پرداخته است
که حاوی نکاتی گوناگون است.
نکته مهم مصاحبه حجاریان اقرار او به آنست که در واقع پرونده
کودتای حزب توده ایران هیچ و پوچ بوده است. وی میگوید رهبران
حزب توده ایران "از ابتدایی که سیستم اطلاعاتی راه افتاد همیشه
تحت نظر بودند". و در جای دیگر "کوزیچکین اطلاعات جدیدی بیشتر
از این که سیستم اطلاعات ایران از تودهایها میدانست نداشت.
مثلا کیانوری و طبری کاملا زیرنظر بودند." و باز در جای دیگر
"کیانوری را نخست وزیری تعقیب میکرد. بعد میدید ماشین تعقیب
سپاه هم دنبالش هستند."
نتیجه این همه تعقیب و تحت نظر گرفتنها که سرانجام به بازداشت
و شکنجه آنها انجامید چه بود؟
به گفته حجاریان "مشکلی که بچههای سپاه داشتند این بود که
آنها را بعنوان یک پروژه امنیتی گرفته بودند، اما هیچ
پروندهای از عناصری که بازداشت کرده بودند نداشتند. جلسات شان
در خیابان فرشته برگزار میشد و ساعت مشخص داشت و چیز مخفی
نداشتند. لذا بچههای سپاه در بازجویی درماندند که چه کنند.
پرتوی زاییده این شرایط بود و از او استفاده کردند که ادعاها
برای کودتا اثبات شود. به هر حال مملکت به هم ریخته بود و
رابطه ایران و شوروی خراب شده بود و این اطلاعات نادرستی که به
آقای موسوی خوئینیها (دادستان وقت انقلاب) گفته بودند یک جور
باید جمع میشد."
حجاریان چندین بار اشاره میکند که اطلاعات نخست وزیری که خود
او در آن مسئولیت داشته هیچ نقشی در دستگیری رهبران حزب توده
ایران نداشت، زیرا اطلاعات نخست وزیری رهبران حزب توده ایران
را از موضع کشف جاسوسی تعقیب میکرد و نه اتهام امنیتی یا
کودتا و به گفته حجاریان "متولی جاسوسی که نخست وزیری است نه
قصد دستگیری داشته ونه موضوعیتی برای آن میدید." بدینسان
کودتا دروغ بود. جاسوسی هم که موضوعیتی نداشت و آن همه جنجال و
آن همه جنایت برای هیچ و پوچ و دروغ بود و پرسشی که برای
خواننده باقی می ماند آن است که پس حزب توده ايران اصلا برای
چه ممنوع و غیرقانونی شد؟
آنچه حجاریان نمی گوید آنست که سیستمی که احسان طبری فیلسوف
هفتاد ساله یا نورالدین کیانوری دبیر اول یک حزب سیاسی که همه
دنیا و همه ایران او را میشناسند و خودش هم میداند که 24
ساعته تحت تعقیب است زیر نظر میگیرد تا به اصطلاح جاسوسی او
را کشف کند. معلوم است که در چنین سیستمی جاسوسهای اسراییل و
امریکا تا مغز استخوان آن نفوذ میکنند تا آنجا که امروز کار
به جایی رسیده که معاون وزارت اطلاعات را به جاسوسی اسراییل
متهم میکنند و در هیئت دولت و اطرافیان احمدی نژاد دنبال
جاسوس میگردند.
سیستمی که به رئیس جمهور وقت- آقای خامنهای- اجازه میدهد
"جواد مادرشاهی" حجتیهای- کسی که به گفته آقای عزت شاهی
پروندههای حجتیه را از ساواک جمع آوری کرد- را معاون امنیتی
خود کند و او را به پاکستان بفرستد تا از دولت انگلستان پرونده
نخود سیاه جاسوسی حزب توده ایران را تحویل بگیرد و روابط ایران
و شوروی را بسود انگستان و امریکا خراب کند، چه توقعی از این
سیستم اطلاعاتی میشود داشت جز آنچه بعدها شد. انحراف از مسیر
انقلاب و رسیدن به فاجعه کنونی حاکم بر ایران از همین جا شروع
نشد؟
این همه در شرایطی انجام شد که رهنمود برژینسکی در مورد ضرورت
برهم زدن روابط ایران شوروی بارها در مطبوعات وقت منتشر شده
بود. برژینسکی در این رهنمود که روزنامه "انقلاب اسلامی" آن را
منتشر کرده بود گفته بود :
"لازم است جو سوء ظن و عدم اعتمادی را که بین ایران و
همسایگانش وجود دارد، مورد بهره برداری قرار داد. پایان حمایت
سیاسی از جمهوری اسلامی خمینی، خصوصا توسط اتحاد جماهیر شوروی،
حتما به تضعیف مواضع سیاست خارجی رژیم خمینی منجر خواهد شد."
بدست انگلستان، همان بازی کهنه که با "تیمورتاش" کردند و رابطه
رضاشاه با شوروی را تیره و تیمورتاش را به قتل دادند، با تجربه
کامل در جمهوری اسلامی اجرا شد. به بهانه پرونده جاسوسی و
گوزیجکین روابط جمهوری اسلامی و شوروی بر هم زده شد و سیاست
خارجی جمهوری اسلامی "خمینی" تعضیف شد و بدست حجتیه، حزب توده
ایران از صحنه دفاع از انقلاب و رهبری آن حذف شد. این "کمکی"
بود که به آقای خمینی و انقلاب ایران شد. جنگ از همین جا
فرسایشی شد. مک فارلین از همین جا بیرون آمد. مهدی هاشمی در سر
همین ماجرا اعدام شد. آیتالله منتظری این چنین کنار گذاشته
شد، زندانیان سیاسی در همین مسیر بود که ناجوانمردانه اعدام
شدند.
آقای حجاریان ضمنا دلیل اصلی دشمنی جناح راست و نیروهای
واپسگرا را با حزب توده ایران نمی گوید. در واقع جرم اصلی حزب
توده ایران تاکید آن بر ضرروت اجرای کامل قانون اساسی و اجرای
اصلاحات ارضی، ملی کردن بازرگانی خارجی، کوتاه کردن دست کلان
سرمایهداران و تجار بزرگ از سر مردم و جامعه ایران بود. امروز
وقتی جنبش سبز شعار اجرای بی خدشه قانون اساسی را میدهد
فراموش میکنند که نخستین حزبی که این شعار را، آن هم قریب سی
سال پیشتر مطرح کرد حزب توده ایران بود. امروز وقتی سخن از
واردات صدها میلیاردی تنها در همین چند ساله دولت احمدی نژاد
میشود و نفس مردم و گلوی اقتصاد و تولید ملی زیر بار این
واردات بریده شده است نمی گویند که حزب توده ایران همه تلاش
خود را بر سر مقابله با این سرنوشت شوم برای کشور ما قرار داد.
امروز وقتی صحبت از جنگ و حمله نظامی و تجزیه ایران میشود نمی
گویند که حزب توده ایران همه موجودیت خود را بر سر این هشدار
به رهبران جمهوری اسلامی قرار داد که پیاده نظام بی جیره و
مواجب ماشین جنگی امریکا علیه اتحاد شوروی و به زیان ملت خود
نشوید.
آری اینهاست جرمهای واقعی حزب توده ایران. آقای حجاریان به
هیچ یک از اینها اشاره نمی کند و همچنین دنبال توجیه توهمات
خود درباره جاسوسی و کشف جاسوس است و دلیل این امر هم روشن
است: بزرگترین نشانه بلاهت و کوته بینی یک نیروی سیاسی آن است
که اجازه دهد دشمنانش، دوستانش را آن هم بدست خود او نابود
کنند. حتی احمدی نژاد هم که به کم عقلی شناخته شده دچار چنین
بلاهتی نیست و از دوستانش با چنگ و دندان دفاع میکند. آن
عاملی که موجب میشود امثال حجاریان از یک سو حاضر نباشند
مسئولیت برخورد با حزب توده ایران را بپذیرند و از سوی دیگر
قادر نباشند در این زمینه از خود به صراحت انتقاد کنند دشواری
اقرار به پذیرش چنین بلاهت و کوته بینی در شناخت دوستان از
دشمنان انقلاب است. همان کوته بینی که سرنوشت یک انقلاب را که
با آن همه فداکاری و امید آغاز شده بود، با جدا کردن و سرکوب
یک به یک همه دوستان و مدافعان و هواداران آن، به فرجامی چنین
شوم کشاند و راست را بر آن مسلط کرد.
هوشنگ ابتهاج شاعر برجسته کشور ما، در همان سال 68 و زمانی که
هنوز دوستان آقای حجاریان در حکومت بودند در شعر مرثیه خود
شاید دقیق ترین پیش بینی و زیباترین تعبیر تاریخی را درباره
آنان که دوستان خود را به بند کرده بودند چنین سرود:
آن که او امروز در بند شماست
در غم فردای فرزند شماست
دیده در گرداب کی وا میکنید؟
وه که غرق خود تماشا میکنید!
مصاحبه آقای حجاریان اقرار به این تماشاچی لاقید غرق شدن خود
بودن نیست؟
پیک نت 20 شهریور |