علی مطهری، فرزند آیت الله مطهری و نماینده کنونی مجلس از
تهران، با "آفتاب" مصاحبه ای مشروح کرده است. او که از منتقدان
جدی و مصمم احمدی نژاد است، به نکات خبری مهمی اشاره کرده است
که بخش هائی از آن را می خوانید:
آسیبهای انتخابات ریاست جمهوری 91 را چه چیزهایی میدانید؟
باید انتخابات آینده را آسیبشناسی کنیم و از انتخابات گذشته
عبرت بگیریم. من چهار آسیب مهم به نظرم میرسد. یکی از
آسیبهای انتخاباتهای گذشته ریاست جمهوری که ممکن است در
انتخابات آینده هم بروز کند این بوده که معمولا جنبه سلبی
داشتهاند یعنی هدف این بوده که مانع از رأی آوردن فرد خاصی
بشوند و به این مطلب که کسی که رأی میآورد معیارهای لازم را
دارد یا نه، توجه لازم نشده است. مثلا در سال 84 هدف این بود
که آقای هاشمی رأی نیاورد و برخی نهادها دنبال کسی بودند که
بتواند هاشمی را کنار بزند، لذا گفتند احمدینژاد جسور است و
میتواند هاشمی و اعوان و انصارش را کنار بزند.
آسیب دیگر در انتخابات 88 که مخصوصا در بین اصولگراها خیلی
رایج بود، این بود که عدهای دنبال کشف نظر رهبری بودند! بعد
از تأیید صلاحیتها و اعلام نظر شورای نگهبان، این که دنبال
کشف نظر رهبری باشیم، یک انحراف است و از نظر من نقطه آغاز
فتنه است.
این اتفاق در انتخابات 88 افتاد. البته این آسیب بیشتر متوجه
اصولگراهاست. من از چند ماه قبل از انتخابات 88 چون ادامه حضور
آقای احمدینژاد در مسند ریاست جمهوری را مفید نمیدانستم تلاش
میکردم که روی فرد دیگری توافق شود. در دیدارهایی که با
بسیاری از چهرههای مؤثر اصولگرا داشتم، دریافتم که 90 درصد
آنها با من هم عقیده هستند و طرح مرا میپسندند، اما میگفتند
که میل «آقا» به احمدینژاد است! من دعوایم با آنها این بود که
اولا از کجا معلوم که چنین باشد، ثانیا به میل «آقا» چه کار
دارید و چرا تلاش میکنید میل ایشان را کشف کنید؟ و ثالثا خود
ایشان تصریح کردهاند که نظر من را کسی نمیداند.
آسیب سوم، معرفی ناقص کاندیداهاست. مثلا اگر آقای احمدینژاد
افکارش را آن طور که امروز برای ما روشن است در انتخابات 84 و
88 اعلام میکرد؛ قطعا چنین رأیی نمیآورد.
آسیب چهارم این است که یک کاندیدای ریاست جمهوری وابستگی فکری
و قلبی به یک فرد داشته باشد و مرشدی در پس پرده باشد، چنانکه
آقای احمدینژاد ارادت ویژهای به آقای مشایی دارد و از او
دستور میگیرد و نمیتواند از فرامین او تمرد کند و رابطه مرید
و مرادی بین آنهاست.
از این رو لازم است از یک طرف افکار اقتصادی، سیاسی و فرهنگی
نامزدها کاملا آشکار باشد و از طرف دیگر معلوم باشد که در پس
پرده مرید کسی نیستند که مثلا دائم از او استخاره بخواهند و
کشور را براساس آن اداره کنند.
بعد از انتخابات ریاست جمهوری گذشته یک نوع عدم اعتماد در بخشی
از جامعه ما به وجود آمد که قابل انکار نیست. تعداد قابل توجهی
از مردم به ویژه در تهران فکر میکردند در انتخابات تقلب شده
است. اینکه نوع رفتار آنها درست بود یا نه، مطلب دیگری است.
نوع برخورد با معترضین انتخابات هم درست نبود و باعث تقویت
شبهه تقلب شد. رفتار سختگیرانهای در پیش گرفته شد به طوری که
هنوز عدهای در زندان هستند و من این منطق را که آنها حتما
باید توبه و درخواست عفو کنند تا آزاد شوند، منطق درستی
نمیدانم.
این که گفته میشود «اصلاحطلبان باید توبه کنند تا در
انتخابات شرکت کنند» نمیتوان گفت که حرف نظام است بلکه حرف
بخشی از اصولگرایان است. این در حالی است که خود آنها هم به
دلیل برخورد نادرست با معترضین باید توبه کنند. فکر میکنم که
سیاست نظام، شرکت حداکثری مردم و گروههای سیاسی در انتخابات
ریاست جمهوری آتی است.
به نظر شما امیدی به تأیید صلاحیت نامزدهای اصلاحطلب هست؟
این بستگی به عملکرد شورای نگهبان دارد. اما دلیلی وجود ندارد
که نامزدهایی از اصلاحطلبان که جرمی مرتکب نشدهاند، صرفاً به
خاطر عقیده، از شرکت در انتخابات محروم شوند. البته شورای
نگهبان اصلاحطلبانی را که بخواهند تغییری در ساختار نظام
بدهند تأیید صلاحیت نمیکند.
در مصاحبه تلویزیونی اخیر رئیس جمهور هم برخی از این افکار بر
زبان آقای رئیس جمهور جاری شد. اما جمله آخر ایشان که «چه کسی
گفته سال آخر دولت است» نشان میدهد که برای انتخابات آینده
برنامه دارند. اگر دولت بخواهد برای ادامه برنامههایش نامزدی
نزدیک به خود را برای انتخابات بعدی معرفی کند، از چهرههای
حاشیهسازی چون مشایی، بقایی و رحیمی استفاده خواهد کرد یا
اینکه کسانی چون نیکزاد، وزیر مسکن را نامزد میکند؟
بهتر است این سؤال را از خودشان بپرسید. البته فکر نمیکنم
معرفی نامزد از سوی آنها لزوما با عنوان «نامزد مورد حمایت
دولت» باشد بلکه با اسامی دیگر وارد میشوند.
اصولگراها رقیب سرسختی در انتخابات آینده ندارند، برای اینکه
رقبای اصلاحطلب آنها اگر از افراد تندرو باشند که رد صلاحیت
میشوند و اگر از اصلاحطلبان معتدل باشند که تفاوت چندانی با
اصولگراهای معتدل ندارند. از این رو خطری آنها را تهدید
نمیکند که بخواهند نامزد واحد داشته باشند. مگر این که
کاندیدای دولت را رقیب اصلی آنها بدانیم. در این صورت باید
متفرق نباشند.
خبر آنلاین نظرسنجیای را منتشر کرده و از کاربران پرسیده است
که چه چهرهای برای ریاست جمهوری بعد مناسبتر است. یک چهره
پرسابقه مثل هاشمی رفسنجانی و ناطق، یا یک دیپلمات مثل ولایتی،
صالحی، متکی و خرازی، یا یک چهره اجرایی مثل
نیکزاد و یا یک چهره رادیکال از اصولگرایان یا اصلاحطلبان.
شما اگر قرار بود در این نظرسنجی شرکت کنید، کدام گزینه را
انتخاب میکردید؟
رئیس جمهور آینده باید فراجناحی باشد. یکی از مشخصات رئیس
جمهور خصوصا در شرایط فعلی کشور ما همین فرا جناحی بودن است.
مشخصه دوم این است که شخصیت ریاست جمهوری را داشته باشد و در
حد ریاست جمهوری باشد. معتقد به استفاده از همه نیروهای شایسته
باشد، نه اینکه فقط به افراد اطراف خودش بپردازد. باید به حقوق
مردم اهمیت بدهد و دفاع از حقوق مردم را در مقابل دفاع از نظام
و ولایت قرار ندهد و فکر نکند که اگر مثلا از حقوق معترضان
انتخابات گذشته دفاع کند، به منزله ایستادن در مقابل نظام و
ولایت فقیه است.
البته چند ماهی است که آقای احمدینژاد در این زمینه خوب عمل
کرده است. کما اینکه در مصاحبه تلویزیونیاش هم گفت که به
بهانه حفظ امنیت نمیتوان آزادی مردم را محدود کرد. ولی این
حرفها دیر گفته شد. ای کاش آقای احمدینژاد یکی دو سال پیش که
محدودیتهایی برای مطبوعات ایجاد شد و با معترضین انتخابات
برخورد شدیدی شد اعتراض میکرد و اعتراضش منحصر به زمانی
نمیشد که آقای جوانفکر تحت فشار قرار گرفت! اگر این طور بود و
رئیس جمهور زودتر اعتراض میکرد، حرف او قابل باورتر بود.
کاندیدای ایدهآل باید درباره آزادی بیان نگاه درستی داشته
باشد، نسبت به استقلال فرهنگی حساس باشد و در مقابل فرهنگ غربی
خودباختگی نداشته باشد و نسبت به اجرای احکام اسلام جدی باشد.
به عنوان عضو کمیسیون فرهنگی مجلس که بر عملکرد صدا و سیما
نظارت دارید، نظرتان راجع به پوشش اخبار اجلاس جنبش عدم تعهد
از سوی رسانه ملی چیست؟ به ویژه آن ترجمه حاشیهساز سخنان مرسی.
البته مجلس نظارتی بر صدا و سیما ندارد چون آنها میگویند ما
زیر نظر رهبری هستیم و از طرفی رهبری هم فرمودهاند که من فقط
رئیس سازمان را تعیین میکنم و این طور نیست که اداره سازمان
زیر نظر من باشد آنچنان که نیروهای مسلح هست. و این مشکل یعنی
عدم نظارت مؤثر بر سازمان صدا و سیما باید حل شود و ما تلاش
میکنیم در قانون جدید حل شود.
اما عملکرد صدا و سیما در اجلاس عدم تعهد در مجموع خوب بود و
تلاش خیلی خوبی کردند. ولی یک نقطه تاریک در این رفتار وجود
داشت و آن همان ترجمه سخنان مرسی درباره سوریه بود که هم تحریف
شد و هم سانسور. آن طور که من اطلاع دارم برنامهریزی قبلی
برای چنین کاری نبوده و تصمیم شخصی مترجم بوده است. اما چرا
مترجم باید چنین کاری بکند؟ جوابش این است که یا به این دلیل
است که این مترجم قبلا چنین کارهایی کرده و تشویق شده، و یا به
دلیل فضای امنیتی که بر رسانهها حاکم کردهایم و دائم
گفتهایم حرفهای مخالف نظام منعکس نشود و خطوط قرمز را زیاد
کردهایم، مترجم فکر کرده باید نظر نظام را بگوید نه نظر
گوینده را! یعنی مترجم آمده به نظام خدمت کند اما چنین
شیرینکاری کرده است.
من ترجمه سخنان مرسی را به طور مستقیم از سیما گوش میدادم و
وقتی موضعش درباره سوریه را شنیدم، تعجب کردم که چطور او همان
نظرات ما را دارد؟ بعد متوجه شدم که مترجم تحریف و سانسور کرده
و هیئت سوری هم از جلسه خارج شده است. این کار زشت، فریب دادن
مردم است و به نظرم صدا و سیما، هم باید از مردم عذرخواهی کند
و هم آن مترجم را توبیخ جدی کند.
بانکی مون هم در سخنرانیاش در دانشکده وزارت امور خارجه راجع
به حقوق بشر و آزادی زندانیان سیاسی و محیط زیست و غیره سخن
گفت ولی این حرفها در رسانهها منعکس نشد. این، کار درستی نیست
و ناشی از فضای امنیتی حاکم بر رسانههاست که خبرنگار
ناخودآگاه دچار خودسانسوری شده و تصور میکند که اگر این حرفها
را درست منعکس کند، تنبیه میشود. این کار اشتباه است و باید
اصلاح شود.
به نظرم در مجموع، فضای حاکم بر رسانهها فضای خوبی نیست و
بسیاری از محدودیتها ضرورتی ندارد. مثل اینکه اگر یک رسانه
عکس آقای خاتمی را بزند، توبیخ و توقیف میشود! این کارها
ضروری نیست.
نمیتوان روزنامه مصنوعی ایجاد کرد که مثلا کسی از گرانی
نگوید. انعکاس این اخبار در حد لازم، به مردم آرامش میدهد و
یک سوپاپ اطمینان است. البته این محدودیتها کمتر ناشی از هیئت
نظارت بر مطبوعات است.
پیک نت 20 شهریور |