در یک انفجار که گفته می شود "انتحاری" اما تاکنون رسما نحوه
آن اعلام نشده،
شماری از بلندپایگاه نظامی و امنیتی دولت بشار اسد در ستاد
شورای امنیت ملی این کشور کشته شدند. از جمله وزیر دفاع سوریه،
وزیر دفاع سابق که در راس کمیته بحران قرار داشت، داماد اسد و
مرد قدرتمند دستگاه امنیتی سوریه و شماری دیگر. از جمع گروه
های مذهبی که مانند قارچ در سوریه روئیده اند و سلاح بدست
گرفته اند، یک گروه مسئولیت این انفجار را برعهده گرفته است،
اما این مسئولیت پذیری بیشتر شبیه شوخی است. انفجار در حساس
ترین و امنیتی ترین مقر حکومت سوریه، یعنی دبیرخانه شورای
امنیت ملی سوریه جز با همکاری و نقش آفرینی مستقیم سازمان های
جاسوسی و اطلاعاتی جهان و از جمله اسرائیل ممکن نبود. این
حادثه نشان داد که نفوذ این سازمان ها تا قلب حاکمیت بشار اسد
تا چه اندازه جدی است. آنچه روی داد فراتر از زدوخوردهای
خیابانی و شهری بود.
خبرگزاری های غربی، این حادثه را مبنای فشار تبلیغاتی برای
کناره گیری اسد تبلیغ کردند، بی آن که وارد بحث پیرامون جزئیات
و احتمالات و امکانات چنین واقعه ای شوند.
چه اسدبرود
و
سرانجام قذافی را پیدا کند، چه
بماند
و سرنوشت خود را با سرنوشت قذافی گره نزند، چند نکته قابل
انکار نیست:
1- اشتباه استراتژیک اسد برای پذیرش طرح ها وتوصیه های
فرماندهان سپاه پاسداران برای سرکوب اعتراضات بسیار محدود و
مسالمت آمیز اولیه مردم این کشور.
2- دخالت های مستقیم و غیر مستقیم سپاه و بیت رهبری برای اجرای
پیشنهادهایشان برای سرکوب مردم سوریه و عدم درک پیوند زبانی و
قومی و دینی مردم سوریه با مردم منطقه.
3- نقش القاعده بعنوان ارتش اسلامی در کنار طرح های ناتو و
امریکا در منطقه
4- نقش گسترده اسرائیل در حوادثه منطقه و بویژه سوریه و لبنان.
کشوری که پس از سقوط اسد کانون بعدی تنش های نظامی خواهد بود.
5- نفرت عمیقی که درایران و میان ایرانیان نسبت به حاکمیت
کنونی جمهوری اسلامی شکل گرفته و همچنان رو به گسترش است و
همین نفرت اجازه دیدن واقعیات بالا را کمتر داده است. تقریبا
همه ایرانیانی که طرفدار سقوط بشار اسد هستند، بر این تصورند
که این سقوط ضربه ایست به خامنه ای و فرماندهان سپاه، چرا که
عموما درک و اطلاعات چندانی از اوضاع سوریه و ماهیت حاکمیت آن
ندارند.
پیک نت 29
تیــــــر |