مصاحبه
روزنامه قانون با اصغر زاده، سخنگوی دانشجویان "خط امام" که در
سه دهه گذشته فراز و فرودهای بسیاری را پشت سر گذاشته است.
مدتی دبیرکل حزب همبستگی و مدیرمسئول روزنامه همبستگی بود،
درکنار عباس عبدی عضو شورای سردبیری روزنامه سلام بود که آیت
الله خوئینی ها صاحب امتیاز آن بود. فاصله زیادی از جبهه
مشارکت و میردامادی دبیرکل این حزب که اکنون زندانی کودتای 88
است نداشت و همچنان نیز ندارد، اما حزب همبستگی را رهبری کرد و
به جبهه مشارکت نپیوست. بخش هائی از مصاحبه او با قانون را می
خوانید:
انتخابات
۹۲
را با انتخابات
۷۶
می توان مقایسه کرد؟
انتخابات سال
۹۲
حتی از انتخابات سال۷۶هم
مهم تر بود. درسال
۷۶
کشور وارد مرحله جدیدی شد و
۱۶
سال است ما شاهد آثار انتخابات آن سال هستیم. از
۷۶
به بعد در کنار هر انتخابات و قبل از مراحل حقوقی انتخابات یک
جنبش اجتماعی پدیدار میشود و آن جنبش اجتماعی شعارها و
مطالبات خود را سازماندهی میکند و بعد که انتخابات شروع
میشود، این شعارها و مطالبات خود را به احزاب و کاندیداها
تحمیل میکنند. درسال
۷۶
طبقه متوسط نقش آفرینی کرد ولی در
۹۲
یک ائتلاف طبقاتی تشکیل شد. یعنی اینکه گروههای
پایین دست جامعه به کمک طبقات
متوسط جامعه آمدند.
این گروهها چه مطالباتی داشتند؟
مطالباتشان به گونهای بود که کاندیداهای جناح راست نیز
شعارهایی دادند که به تبار و سابقه آنها نمیخورد. این اتفاق
فرصتهایی را در کشور ایجاد کرد که دولت آقای روحانی باید از
آن استفاده کند. شاخصههای این انتخابات:
اول- حکومت برای اولین بار پذیرفت
مخالفانی در کشور حضور دارند و باید به پای صندوق رای
بیایند،
دوم- مشخص شد دولت با یک اپوزیسیون داخلی نجیب به نام اصلاحات
رو به رو است. مشخص است اصلاح طلبان مخالف شرایط موجود هستند
ولی حاضرند در چارچوب قانون اساسی برای کشور کار کنند و حاضر
نیستند مطالبات رادیکالی که دولت روحانی را با مشکل رو به رو
میکند بیان کنند. این در حالی است که در سال
۷۶
افرادی بودند که حتی قصد داشتند از قانون اساسی عبور کنند.
اصلاح طلب ها و منتقدان فرصتی برای آقای روحانی ایجاد میکنند
که بتواند پایگاه اجتماعی و تفکرات خود را توسعه دهد. ائتلاف
میان طبقه متوسط و تنگ دستان که نسبت به سیاستهای احمدینژاد
معترض بودند و وجود یک نیروی منتقد نجیب مانند اصلاحطلبها به
آقای روحانی کمک زیادی میکند.
اگر
روحانی به اصلاحطلبان و هوادارانش کمک نکند که این تودهها را
سازماندهی کنند دولت اعتدال از درون دچار آشفتگی و مشکل
میشود.
شما میبینید وقتی روحانی قصد دارد حرکتی انجام دهد، توسط
نیروهای رقیب و راست افراطی جلوی آن گرفته می شود. برای اینکه
میدانند اگر این نیروها سازماندهی و تبدیل به تشکل شوند،
دیگر جایی برای آنها در فضای سیاسی کشور نخواهد بود و روحانی
موفق خواهد شد.
رئیس جمهور باید تمام تلاش خود را داشته باشد تا بتواند این
ائتلافها را تا انتخابات مجلس دهم رهبری کند و در این صورت
مجلس از نمایندگانی تشکیل می شود که اکثریت مردم را رهبری
میکند.
اولین مشکل بر سر راه دکتر روحانی، شورای نگهبان است. شورای
نگهبان با حق استصوابی که برای خود قائل است امکان دارد برای
انتخابات مجلس مشکل ایجاد کند و روحانی به عنوان رئیس جمهور نه
به عنوان رئیس جمهوری باید با شورای نگهبان گفت و گو کند و از
حقوق مردم دفاع کند. مطمئنا گوشهای شنوایی در شورای نگهبان
وجود دارند که صدای انتخابات
۹۲
را شنیده باشند و بخواهند شأن شورای نگهبان را حفظ و ارتقاء
ببخشند. گفتوگوی آقای روحانی با شورای نگهبان می تواند کاری
کند انتخابات مجلس رقابتیتر باشد. به نظر من این وظیفه اصلی
روحانی است و وی نیازی ندارد مجلسی دولت ساخته به وجود بیاورد
بلکه مردمی که به او رای دادند، افرادی را روانه مجلس کنند که
به صورت طبیعی از روحانی حمایت کنند.
دولت روحانی نباید در خواب خرگوشی به سر ببرد و شاهد باشد تمام
افرادی که صلاحیت لازم را برای شرکت در انتخابات دارند رد
صلاحیت شوند و افرادی به مجلس بیایند که جلوی اقدامات و
اصلاحات روحانی را بگیرند.
اگر روحانی اقدامات لازم را انجام دهد، اصلاحطلبان نیز خود به
خود سود خواهند برد چرا اینکه اصلاح طلبان بعد از دولت
احمدینژاد دارای یک جایگاه ممتازی در جامعه شده اند و حتی
اصولگرایان خردورز نیز حرفهایی را میزنند که از زبان
اصلاحطلبها نیز شنیده نمی شد. اگر روحانی بستر را برای
برگزاری انتخابات دموکراتیک آماده کند، ما مجلس مقتدری خواهیم
داشت و قطعا تشکیل مجلس مقتدر آینده به نفع روحانی است.
روحانی اکنون فراتر از یک رئیسجمهور، نماینده یک جنبش
اجتماعی است. این جنبش شاید پنهان شود ولی از بین نمیرود.
دولت یازدهم به دلیل شخصیت خود آقای روحانی دارای سابقه است.
روحانی مانند احمدینژاد بیآدرس نبوده است و سابقه او در
امنیت ملی، جبهه و سایر منصبهای حکومتی مشخص است. ولی دولت
احمدی نژاد از افرادی ترکیب شده بود که آدرسی نداشتند و ناگهان
وارد فضای سیاسی کشور شدند.
دولت روحانی دولت احمدینژاد نیست که پارتیزانی عمل کند و باید
دایم با خلق فضاهایی اجازه عرض اندام به نیروهای افراطی را
ندهد و طوری نباشد که آنها طرح مسئله کنند و روحانی جواب دهد.
برای مثال روحانی میتواند پا در یک کفش کند و بگوید این کادری
که صدا و سیما را اداره میکند و برنامههای دولت را تخریب
میکند عوض شود و حتی در رابطه با سخنان برخی ائمه جمعه تندرو
هم پاسخ محکم بدهد و در قد و قامت یک رئیس جمهور ظهور پیدا
کند.
اقتصاد کشور ناشفاف است و نیروهایی روی اقتصاد انگشت
گذاشتهاند که رگ و ریشه امنیتی و نظامی دارند و این یک چالش
است و روحانی باید حوزه اقتصاد را شفاف کند. برای مثال در
تهران دولت باید به مردم پاسخگو باشد و باید نشان دهد زیر پوست
تهران چه وضعیتی است و شرکت های نظامی که پروژه ها را اجرا
میکنند باید قواعد و شرایط را داشته باشند که شرکتهای شخصی و
خصوصی دارند و صرف اینکه نظامیاند نباید از موقعیت استفاده
کنند.
تصور میکنم اکنون جلساتی بین شکستخوردههای انتخابات ریاست
جمهوری تشکیل میشود تا در انتخابات مجلس دهم به صحنه بیایند.
جریان بنیادگرایی سنتی یا بنیادگرایی افراطی وجود دارد و به
این سادگی از جامعه ایران حذف نخواهد شد ولی چه زمانی بتواند
خود را به سطح جامعه برساند، به قدرت ما برای سازماندهی جامعه،
بستگی دارد.
آقای خاتمی در انتخابات مجلس نهم فداکاری کرد. به رغم فضای
منفی که علیه او به وجود آمده بود، در حوزه انتخابات دماوند
رای داد. خیلی از دوستان در آن زمان گفتند آقای خاتمی اشتباه
کرده است. آن زمان به دوستان گفتم که خاتمی دارای استراتژی است
و میخواهد در این حکومت از روزنه انتخابات استفاده کند. به
نظرم، موقعیت خاتمی در انتخابات 92 هم تحکیم شد. او به عنوان
یک لیدر، برای جریان اصلاحطلب، قدرت تجمیع نیروهای اصلاح طلب
را دارد و فرصت طلایی برای خاتمی و هاشمی، به خصوص با رد
صلاحیت هاشمی رفسنجانی فراهم شد. رد صلاحیت، نقش آقای هاشمی را
برای همیشه در تاریخ ثبت کرد. اشتباهی که شورای نگهبان کرد،
موقعیت خاتمی و هاشمی را فوق العاده تقویت کرد.
پیک نت 15 اسفند |