سپاه، هم
سياسي شده و هم اقتصادی و شبیه یک
حزب شده است. ممکن است در ابتدا حسن نیت بوده اما الان
بنیان سپاه را آسیبپذیر کرده است.
اگر فضا
تغییر نمیکرد روانبخشهایی قدرت گرفته بودند که میگفتند
خودمان طناب دار را به گردن
آنها(موسوی وکروبی) میاندازیم. اینها الان به حاشیه رانده
شدهاند.
هاشمی را
برای آن که بقیه حساب کار دستشان بیاید رد صلاحیت کردند اما
بازی برعکس شد و به نفع معتدلها تمام شد. به هر حال تندروها
الان در موضع ضعف هستند و این
آگاهی بخشی باید ادامه داشته باشد.
من گفتم
احکام سال 88 به دليل فضاي هيجاني سختگیرانه بوده. حداکثر اين
است که بیایند و بگویند خیر به این دلایل عادلانه بوده است.
اعلام جرم یعنی چه؟
وقتی انحراف
میبینم عکسالعمل نشان میدهم. نمیتوانم سکوت کنم. نطق اخیر
من به خاطر تندرویهایی بود که در ايام 9 دی در صدا و سیما و
سخنرانیها و غيره انجام دادند. خب وقتی تندروی میکنند نباید
انتظار سکوت داشته باشند
در جریان
تندروی های اول انقلاب پدر بنده چندین بار به اقای خلخالی
تلفنی تذکر دادند. من خودم یکی دو بار را شاهد بودم. مثلا در
مورد اعدام هویدا معتقد بودند که نباید عجله شود. تلاش کردند
که با امام تماس بگیرند و آن شب موفق نشدند و تصمیم داشتند صبح
با امام صحبت کنند اما هويدا را همان شب اعدام کرده بودند. در
مورد دوره امام باید چند چیز را از هم جدا کرد. برخورد امام با
مجاهدين خلق برای این بود که آنها قيام مسلحانه کرده بودند.
مجاهدین از مرزهای غربی وارد شده بودند و سودای گرفتن تهران را
داشتند و این افراد در زندان اعلام همپیمانی با آنها کرده
بودند. این
موضوع قابل مقایسه با اتفاقات سال 88 که یک اعتراض مدنی بود،
نيست. در بسیاری از کشورها پیش میآید که بعد از انتخابات
عدهای ادعای تقلب میکنند و سلامت انتخابات را زیر سوال
میبرند. نظام در این مورد خوب عمل نکرد؛ یک پدیده معمولی را
به عنوان براندازی جلوه دادند و این مشکلات پیدا شد.
مصاحبه صریح و طولانی علی مطهری با
روزنامه اعتماد
- اگر شهید
مطهری الان در قید حیات بودند، نسبت به آنچه امروز ميگذرد چه
واکنشی نشان میدادند؟ آیا ایشان سکوت میکردند یا تبدیل به یک
منتقد جدی میشدند؟
این که اگر ایشان بودند، شرایط انقلاب و
کشور به چه صورت بود، خود قابل بحث است. یعنی اصلا باید ابتدا
این سوال را مطرح کرد که اگر شهيد مطهري ترور نميشد اکنون
انقلاب همين وضع را داشت؟ بدون شک ایشان در سرنوشت کشور بسیار
اثرگذار بود و اگر زنده بودند برخي از آسیبهایی که به انقلاب
وارد شده و مشکلاتی که ایجاد شده، وجود نداشت. براي پاسخ به
اين سؤال دو حالت متصور است، يکي اين که بگوييم اگر ايشان زنده
بود در حالي که يک سمت حکومتي داشت سرنوشت انقلاب چگونه بود، و
ديگر اين که بگوييم در حالي که ایشان صرفا فعاليت علمي داشت و
به عنوان يک عالم بزرگ مطرح بود سرنوشت انقلاب همين سرنوشت بود
يا سرنوشت ديگري رقم ميخورد. از قرائن برميآيد که اگر ایشان
بود، بعد از امام قطعا رهبر بود. چون روشن است که بالاخره
ایشان در مجموع یک سر و گردن از بقیه یاران و شاگردان امام
بالاتر بود. اين حرف من نيست بلکه حرف رهبر نظام است.
زماني که ما به عنوان خانواده شهید مطهری
اولین بار بعد از انتخاب آيتالله خامنهاي براي رهبري با
ايشان ملاقات داشتيم، اولین جملهای که با دیدن ما به زبان
آوردند این بود که «اگر آقای مطهری بودند، قطعا الان رهبر
بودند.» پس این موضوع تقریبا روشن است که بعد از امام، آقای
مطهری رهبر میشدند. خب آن وقت شرایط کشور چه میشد. اين يک
بحث است. بحث ديگر اين است که تأثير ايشان در زمان امام چه
بود؟ اگر ايشان ترور نميشدند قطعا در بسياري از حوادث مانند
سرنوشت بازرگان، جنگ و بنیصدر و حتی تسخیر سفارت آمریکا تاثیر
داشتند. به هر حال این طور نیست که بگوییم اگر ایشان بود،
شرایط کشور همین بود و حالا آقای مطهری در این شرایط چه
میکرد. این سوال اشتباه است. چون اگر ایشان شهید نمیشدند،
وضعیت در برخي قسمت ها متفاوت بود.
-
برخی معتقدند که
با مرام و منش و سلوکی که از شهید مطهری خوانده و شنیدهایم،
اگر با چنین اتفاقاتی در نظام مواجه میشد، طوری رفتار میکرد
که حفظ نظام برایش در اولویت بود و به اسم اینکه از مسیر اصلی
منحرف شده، این طور به اسم انتقاد از شرایط موجود جلوی نظام
شمشیر نمیکشید.
این برداشت شخصی است که این گونه افراد
دارند و در واقع ریشه این برداشت هم این است که تصور غلطی از
حفظ نظام دارند. این افراد حفظ نظام را با حفظ حقوق مردم در
عرض و مقابل هم میدانند در حالی که اين دو در طول هم هستند و
نمیتوانیم نظام را با نقض حقوق مردم حفظ کنیم. متأسفانه در
بین سیاسیون و خصوصا اصولگرایان، هستند افرادی که برای حقوق
مردم در قیاس با حقوق نظام، ارزش کافی قائل نیستند و فکر
میکنند که میتوانیم به راحتی برای حفظ نظام، حقوق مردم را
پایمال کنیم. این انحراف بزرگی است. در حالی که ما معتقدیم حفظ
نظام از مسیر حفظ حقوق مردم میگذرد و نمیتوانیم بین این دو
قائل به تقابل شويم.
- البته این
افراد معتقدند آنچه شما میگویید مردم نیستند و تنها یک اقلیت
کوچک هستند. میگویند همه مردم از رفتار نظام راضی هستند.
حتی یک نفر باشد؛ کاری نداریم که اقلیت
هستند یا اکثریت. حفظ حقوق تک تک مردم بر نظام واجب است و از
نظر اسلام اهمیت دارد. زبان حال این افراد اين است که برای حفظ
نظام مجازیم که گاهی آزادی بیان را محدود کنیم، جلوی بیان آرای
مخالف را بگیریم یا اینکه با منتقدان برخورد سختی داشته باشیم.
شما دیدید که در برخورد با مرحوم ستار بهشتی افرادی بودند که
این موضوع را یک مسئله بیاهمیت و عادی جلوه میدادند که حالا
فردی که مخالف نظام بوده باید مجازات میشد. حتی این حرفها را
در مجلس زدند که مخالف نظام باید مجازات میشد و حالا فرضا
تندروی شده و مسئله مهمي نیست. خب مشکل ما همین جاست. نگاهی که
به حقوق بشر و حقوق مردم داریم
• اما
افرادی که نگاه اول را دارند، در برخی موارد از قدمای انقلابی
هستند.
خب این، برداشت غلط از صحبت امام است که
گفته بودند حفظ نظام از اوجب واجبات است.
• خب دقیقا
صحبت شان همین است که امام هم در اتفاقات سال 60 خیلی جدی عمل
کردند و برخورد نظام با مجاهدين و تودهایها را به عنوان
مصداق میآورند و میگویند اگر امام مخالف بود که خودش دستور
این برخوردها را نمی داد یا حداقل مخالفت میکرد. میگویند
الان حتی شبیه دوره امام هم برخورد سخت با مخالفان نکردیم. لذا
اگر قیاس با دوران امام هم باشد میگویند دوره امام جدیتر و
تندتر برخورد شد.
ببینید، در مورد دوره امام باید چند چیز را
از هم جدا کرد. برخورد امام با مجاهدين خلق برای این بود که
آنها قيام مسلحانه کرده بودند. این افراد که محارب بودند فرق
دارند با کسانی که صرفا معترض يا مخالف هستند. امام اگر سال 67
آن برخورد تند را در مورد زندانیان مجاهد خلق کرد، یک بحث فقهی
داشت. مجاهدین از مرزهای غربی وارد شده بودند و سودای گرفتن
تهران را داشتند و این افراد در زندان اعلام همپیمانی با آنها
کرده بودند.
• زندانیان
که اسلحه نداشتند.
اسلحه نداشتند اما اعلام همپیمانی و
همکاري کرده بودند. البته یک بحث این است که آیا حکم امام به
خوبی و صحیح اجرا شد یا تندروی کردند؟ آیا واقعا به این افراد
تفهیم اتهام شد؟ شاید خیلی از این افراد اصلا نمیدانستند
داستان چيست. از آنها میپرسیدند که آیا توبه میکنید یا نه؟
طبعا با غرور جوانيشان میگفتند نه و حکمشان صادر میشد.
ممکن است تندروی شده باشد اما اصل حرف، مسئله محاربه بود. اما
این موضوع قابل مقایسه با اتفاقات سال 88 که یک اعتراض مدنی
بود، نيست. در بسیاری از کشورها پیش میآید که بعد از انتخابات
عدهای ادعای تقلب میکنند و سلامت انتخابات را زیر سوال
میبرند. نظام در این مورد خوب عمل نکرد؛ یک پدیده معمولی را
به عنوان براندازی جلوه دادند و این مشکلات پیدا شد.
• پدر شما تا
اردیبهشت زنده بودند، تا همان زمان هم چند اتفاق مهم رخ داد که
میتواند ملاک سنجش عملکرد افراد تازه انقلاب کرده باشد. اعدام
چهرههایی که به صرف اینکه در دوره پهلوی وزیر و وکیل بودند به
اعدام محکوم شدند و واکنشی که مثلا فردی مانند بازرگان داشت.
در فیضیه بسط مینشینند و به این اقدام آقای خلخالی اعتراض
میکنند. چون ما در مورد ساواک و چهرههای امنیتی صحبت
نمیکنیم. بلکه به قول آقای بازرگان افرادی که تنها جرمشان
داشتن سمت در دوره پهلوی بود. اگر میگوییم مطهری در دوران
کنونی اگر بود چه کار میکرد، یک سال را پیش زمینه دارد که
مطهری سال 57 چه کرد در اتفاقاتی که میتوانست به عنوان یک
مهره اصلی جلوی برخی تندرویها را بگیرد. در آن دوران ما
اعتراضی از پدر شما نمیشنویم. آیا سکوت کردند و اگر سکوت
کردند، چرا؟
ببینید ایشان بعد از پیروزی انقلاب دو ماه
و بیست روز در قید حیات بودند.
• سوالم
در مورد اعدامهای وابستگان پهلوی بود. ایشان چرا در مورد
تندرویها در این اعدامها سکوت کرد؟
ببینید واکنشهای استاد مطهری در این بخش
پنهان بود. ایشان چندین بار به اقای خلخالی تلفنی تذکر دادند.
من خودم یکی دو بار را شاهد بودم. مثلا در مورد اعدام هویدا
معتقد بودند که نباید عجله شود. تلاش کردند که با امام تماس
بگیرند و آن شب موفق نشدند و تصمیم داشتند صبح با امام صحبت
کنند اما هويدا را همان شب اعدام کرده بودند. در پشت صحنه تا
جايی که توان داشت سعی کرد جلوی تندرویها را بگیرد اما واقعیت
این است که شرايط روزهاي اول انقلاب به گونهاي بود که گاهی
حتی اگر امام هم دستور میداد که اعدامی صورت نگیرد، برخی کاری
میکردند که قبل از آنکه دستور امام برسد يا رسانهای شود، طرف
اعدام شده باشد و امام در برابر عمل انجام شده قرار بگیرد.
اصلا معلوم نیست که خود امام هم از همه آن اعدامها راضی
باشند. البته برخی از این اعدامیها سران آن نظام بودند و در
ظلمهای آن نظام موثر بودند و حکمشان مشخص بود، مثل فرماندهان
نظامی برخي شهرها که افراد زیادی را به قتل رسانده بودند.
• پس اگر
آقای مطهری یک دهه بعد هم از روال و شرایط بعد انقلاب انتقادی
میکردند، عملا به دلیل این جایگاه ویژه، برخورد قهری با ایشان
میسر نبود یا اینکه از انقلاب طرد شوند.
همین طور است، يعني کار به اين سادگيها
نبود. ايشان قابل قياس با روحانيوني که بعد از انقلاب به اين
دليل که انتقاد کردند طرد شدند، نيستند. از نظر علمي، حکمت،
پختگي، تقوا و مقبوليت اجتماعي نزد مردم و روحانيت. از طرفی
امام هم خیلی ایشان را قبول داشتند و همان طور که ميدانيد
مسئوليت تشکيل شوراي انقلاب را به ايشان واگذار کردند و بعد از
شهادت استاد مطهري هم ايشان را حاصل عمر و پاره تن خود
ناميدند. لذا منزوي کردن شهيد مطهري کار آساني نبود.
• شما سال
گذشته خودتان به قم سفر داشتید. چقدر بین روایت شما از
روحانیون و نگاهی که پدر شما در مورد حضور روحانیون در قدرت و
جلوگیری از انحصار قدرت داشتند، شباهت دارد؟
من در سالهای اخیر دو بار به قم رفتم و با
برخی مراجع در مورد وضعیت کنونی سیاسی کشور صحبت کردم. مراجع
از لحاظ نگاه اجتماعی و سیاسی متفاوت هستند. برخی از آنها به
مسایل روز سیاسی و اجتماعی ورود پیدا نمیکنند. برخی میگویند
الان ملاحظاتی دارند. برخی هم میگویند مصالح اسلام را بر هر
مصلحت دیگری ترجیح میدهند. متاسفانه در سالهای اخیر یک فضای
رعب و وحشتی ایجاد کردند که حتی برخی از مراجع سخن گفتن را
دیگر صلاح نمیدانند. دو سه باری که برخی مراجع در اعتراض به
وضع موجود سخن گفتند گروههای
سازماندهي شده به در منازل یا دفاترشان رفتند و در و شیشه
شکاندند و شعار «مرجع بیبصیرت» دادند. این عوامل، بازدارنده
است و برخی مراجع صلاح نمیدانند که در این فضا هزینه بدهند.
البته من معتقدم بودجههاي عمراني که براي ساخت حوزههاي علميه
-نه شهريه طلاب - در نظر گرفته ميشود خواه ناخواه نوعي
وابستگي به دولت در حوزههاي علميه ايجاد کرده است.
• چقدر
ثروت و قدرت انقلاب را از مسیرش میتواند منحرف کند. چون
همواره میگویند اگر بانیان یک انقلاب به یکی از این دو مورد
آلوده شوند، خودشان میتوانند بانی انحراف شوند؟
روشن است که رهبران رده اول انقلاب دچار
اين آلودگي نشدهاند ولي در ردههاي پايينتر اين آسيب قابل
انکار نيست و نياز به اصلاح دارد.
در بین چهرههای اولیه و یاران نزدیک امام،
این نفوذ و انحراف را نداشتهایم اما در ردههای پایینتر
متاسفانه وجود داشته است. فرض کنید که سپاه نباید این میزان در
مسائل اقتصادی وارد میشد چون به نوعی پیوند قدرت و ثروت بوده
است که اخيرا عنصر سياست هم اضافه شده است؛ یعنی قدرت نظامي،
سياسي و اقتصادي با هم جمع شده و پیوند خورده است. سپاه، هم
سياسي شده و هم اقتصادی و شبیه یک
حزب شده است. ممکن است در ابتدا حسن نیت بوده اما الان
بنیان سپاه را آسیبپذیر کرده است.
• قبل از
اینکه نماینده مجلس شوید، آیا با پسران و خانواده رهبری
ارتباطاتی داشتید و دارید؟ نگاه آنها به مواضع و سخنان شما
چگونه است؟
چون آقای خامنهای مشهد بودند ما رابطه
زیادی با خانواده ایشان نداشتیم. اما ایشان وقتی تهران
میآمدند به منزل ما میآمدند یا وقتی ما مشهد میرفتیم ایشان
به دیدن شهید مطهری میآمدند و ارتباط برقرار بود.
يادم هست يک بار که آقاي خامنهاي ناهار
منزل ما بودند و بعد از ناهار استراحت کرده بودند پدرم به ما
بچهها گفتند سروصدا نکنيد که آقاي خامنهاي کسالت دارند و
خوابيدهاند. لذا این طور نیست که از قدیم رابطه زیادی با
پسران ایشان داشته باشیم. از طرفی اختلاف سنی زیادی بین شهید
مطهری و آقاي خامنهاي بود. شهید مطهری بیست سال از ایشان
بزرگتر بودند و طبعا اختلاف سنی ما هم با فرزندانشان کم نیست.
لذا آن چنان رابطه نزدیکی نبود. البته چند سال پيش با آقا
مسعود پسر مقام رهبری یک ملاقات داشتم. ایشان برای تدوین آثار
رهبری میخواستند کاری شبیه آنچه ما برای شهید مطهری داشتیم
انجام دهند. از ما خواستند تا تجربیاتمان را در اختیارشان
بگذاریم که دو جلسهای داشتیم تا دفتر حفظ و نشر آثار رهبری را
راه اندازی کنند. بعد از آن دیگر رابطه و دیداری نبوده است.
• در مورد
رهبری چطور؟ آیا شنیدید ایشان نقطه نظری در مورد رفتارهای شما
داشته باشند؟
نمیدانم نظر ایشان در مورد رفتارهای سیاسی
من چيست. اما وقتی در انتخابات مجلس نهم از طرف هيئت اجرايي
استان تهران رد صلاحیت شدم از چند منبع موثق شنیدم که مقام
رهبری به رد صلاحیت من اعتراض کردند و گفتند فلانی فرد حری است
و مانند پدرش است، وقتی به چیزی اعتقاد داشته باشد حرف خودش را
میزند، چرا ايشان را رد صلاحيت کرديد.
•
میگویند شما تا قبل از نمایندگی مجلس کجا بودید؟ میگویند
سخنان شما فقط ویترینی است برای دیدهشدنتان و چون دستتان از
بدنه قدرت اصلی کوتاه مانده این طور لب به انتقادهایی
میگشایید که خوشایند آنها نیست.
وقتی انحراف میبینم عکسالعمل نشان
میدهم. نمیتوانم سکوت کنم. نطق اخیر من به خاطر تندرویهایی
بود که در ايام 9 دی در صدا و سیما و سخنرانیها و غيره انجام
دادند. خب وقتی تندروی میکنند نباید انتظار سکوت داشته باشند.
من احساس کردم که وظیفه دارم سخن بگویم و این فضا را بشکنم.
این که میگویند چرا دهه 70 ساکت بودم مگر دهه 70 شاهد
اتفاقاتي مانند سال 88 به بعد بودیم؟ رفتارها ملایمتر بود.
من از همان دوره آقای هاشمی انتقادهايی
داشتم و در دوره اصلاحات هم به حوزه فرهنگ انتقاد داشتم، گرچه
از افزايش آزادی بیان و نوع رفتار دولت در قتلهای زنجیرهای
تمجید میکردم. به هرحال هيچ وقت ساکت نبودم. ببینید انگیزه من
در ورود به مجلس این بود که احساس کردم با صرف مقاله نوشتن
صدایم به درستي به جامعه نمیرسد. گفتم بهتر است که جایگاه
قانونی داشته باشم که این صدا بهتر برسد. به هر حال انگیزه هر
کسی را خدا می داند که برای خودش حرف میزند یا اصلاح جامعه؛
خلوص نیت دارد یا نه.
• اگر این
زبانتان برایتان منجر به صدور حکم قضایی شود و به حصر و زندان
بروید چطور؟
متاسفانه فرزندان آقای بهشتی، يکي به زندان
رفت و ديگري بازجويي طولاني شد. به هر حال همه ما آرمانهایی
داریم. انسانیت انسان به همین است که روی عقیده خودش بایستد.
روی من هم بسیار فشار آوردند. حجم حمله و فشارهایی که روی من
آوردند از ابتدای دوره نمایندگی تا امروز زياد بوده.
• برخی افراد سیاسی درباره شما
میگویند که 88 تمام شد و رفت، اصلاحطلبها کوتاه آمدند و شما
کوتاه نمیآیید.
من گفتم احکام سال 88 به دليل فضاي هيجاني
سختگیرانه بوده. حداکثر اين است که بیایند و بگویند خیر به
این دلایل عادلانه بوده است. اعلام جرم یعنی چه؟ من با آقای
صادق لاریجانی کینه شخصی ندارم، تنها گفتم به جای شعار دادن
درباره فتنه بیاید و مسئله را حل کند. ایشان که قدرت دستشان
است نمیتوانند مانند رسایی و کوچک زاده سخن بگویند که
فتنهگران گرما دیدهاند و جان گرفتهاند، بلکه بايد مسئله را
حل کنند. اگر اين زده نمی شد الان وضع بدتري داشتيم.
• افرادی که
معتقدند احمدینژاد در بطن جامعه طرفدارانی دارد. برخی
میگویند با حصر موسوی مخالف بوده برخی میگویند خودش از
مسببان برخورد شدیدتر با معترضان انتخابات بود.
راجع به درخواست آزادی آقای موسوی و کروبی
این حرف صحیح است و من از منبع موثق شنیدم که دو بار مکتوب
درخواست آزادی این آقایان را داده بود. حالا نه، بلکه همان چند
سال پیش. اما کلا ثبات قدم نداشت.
• ثبات
قدم یعنی چه؟
یعنی زمانی وارد دقاع از حقوق مردم شد که
دیگر دیر شده بود. موقعی که جوانفکر و دوستانش را بازداشت
کردند، درخواست بازدید از زندانها را داد، از حقوق مردم صحبت
کرد. خیلی از مردم، دیگر باور نمیکردند. اگر بلافاصله در اوج
حوادث 88 این حرفها را میزد و بعد هم ادامه میداد قابل قبول
بود. ايشان سال 88 رئیس شورای عالی امنیت ملی بود و بسیاری از
تصمیمهایی که برای بستهتر شدن فضا صورت گرفت با نظر ايشان
بوده و میتوانست جلوی بسياري از آن رفتارها و تصمیمها را
بگیرد. آن زمان هیچ سخنی نگفت و این اواخر که دید دوستانش در
معرض آسیب هستند وارد میدان دفاع از حقوق مردم شد که دیگر
باورش سخت بود.
• شما اگر
پسر مطهری نبودید مانند برخی دیگر رد صلاحیت نمیشدید؟
خب رد صلاحیت بشویم. شما یک دوره با کیفیت
کار کنید بهتر از این است که 5 دوره بدون کیفیت فقط حضور
فیزیکی در مجلس داشته باشید.
• در مورد
افراد خودسری که جرم کرده بودند نگاه حاکمیت چه بود؟
متأسفانه اين گونه حوادث خوب پيگيري
نميشود، مثل حادثه کوي دانشگاه تهران، در حالي که اگر خوديها
مرتکب جرم شدند بايد مانند بقيه با آنها رفتار شود نه اينکه به
بهانه حفظ نظام ناديده گرفته شود.
حرفهایی که از سال 88 تا انتخابات 92 گفته
شد و آگاهی بخشیهایی که شد موثر بود و نشانش پیروزی آقای
روحانی بود. اگر این حرفها زده نمیشد، الان فضا به گونه
دیگری بود. حتی هنوز برخی صراحتا میگویند موسوی و کروبی باید
اعدام شوند و ما ارفاق کردیم و ممنون هم باید باشند که حصر
خانگی شان کردیم و نان و آب به آنها میدهیم. یک نماینده به
نطق من اعتراض کرد، من به او گفتم خب اصلا حرف من غلط، اما آیا
ادامه وضع فعلی درست است؟ اگر یکی از آنها فوت کرد چه کنیم؟
خیلی راحت گفت هیچی، خودم چالش میکنم و... خب ببینید ما الان
با چنین فضایی رو به رو هستیم و اگر فضا تغییر نمیکرد بدتر
بود و الان روانبخشهایی قدرت گرفته بودند که میگفتند خودمان
طناب دار را به گردن آنها
میاندازیم. اینها الان به حاشیه رانده شدهاند.
تا این جای مسیر را به کمک مردم خوب جلو
آمدهایم. معتقدم بالاخره فضا تغییر میکند و تندروها
نمیتوانند به روش خودشان ادامه دهند، یعنی افکار عمومی به
آنها اجازه نمیدهد، البته به عملکرد دولت هم بستگی دارد.
• فکر می
کردید هاشمی رد صلاحیت شود ؟
دیدید که چطور بازی برعکس شد و به نفع
معتدلها تمام شد. یعنی هر قدر تندروی کنند به ضرر خودشان است.
اینها خواستند آقای هاشمی را رد صلاحیت کنند تا بقیه حساب
کارشان را بکنند اما نتیجه معکوس شد. به هر حال تندروها الان
در موضع ضعف هستند و این
آگاهی بخشی باید ادامه داشته باشد.
• روحانی
میتواند نماد این حرکت امیدوارانه باشد؟
بله، به مرور اگر بتوانند در دیپلماسی
خارجی و اصلاحات اقتصادی توفیقاتی داشته باشند، به راحتی با
پشتوانه مردم میتوانند در سیاست داخلی و حقوق شهروندی هم
گامهای مهمی بردارند، البته به شرطی که مردم و خواص، روحانیون
و روشنفکران هم همراهیاش کنند و وارد شوند. کار به جایی
میرسد که تندروها چارهای ندارند جز اين که برخلاف میلشان فضا
را عوض کنند.
• در مجلس
آینده؟
هنوز تصمیم نگرفتهام که دوره بعد کاندیدای
مجلس باشم یا نه، همه چیز بستگی به شرایط دو سال آینده دارد.
باید ببینم ضرورتی دارد که باز در مجلس حضور داشته باشم یا نه.
اگر شرایط عادی شده باشد و نیازی به حضورم در مجلس نباشد، شاید
حضور پیدا نکنم. اگر افراط کاریها تمام شده باشد و کشور به
حالت عادی برگشته باشد، شاید حضورم در مجلس ضرورتی پیدا نکند.
• بدون
سایه امن نمایندگی، مصونیتتان از بین میرود و ممکن است به
سرنوشت پسرهای بهشتی دچار شوید که به خاطر سخنانی بسیار نرمتر
از شما حکم گرفتند.
آنها چون در حلقه اول آقای موسوی بودند،
آن هزینه را پرداختند.
• در این
مسیر احساس تنهایی نمیکنید؟ پسران و آقازادههای دیگری هم
هستند که اگر در کنار شما حرکت میکردند شاید فشار و
هزینههایی که به شما وارد میشود، بسیار کمتر بود.
من یک بار در نطقم گفتم که روحانیت و مراجع
تقلید و نخبگان و دانشگاهیان باید وارد شوند و همه وظیفه
دارند. گفتم که نباید از فضای رعب و وحشتي که در چند سال اخير
حاکم شده بترسید. بیتاثیر هم نبود؛ بعد از آن نطق شاهد
اعتراضهای برخي شخصيتها بوديم.
البته انتظار داریم که روحانیون و مراجع،
فرزندان شخصیتهای دیگر، خصوصا فرزندان شهدای بزرگ وارد شوند و
کمک کنند و اگر تشخیص میدهند که ظلمی رخ داده باید حرف بزنند
و کمک کنند به مظلوم و ساکت نمانند.
پیک نت 27 اسفند |