روز به روز آشکارتر میشود که ایالات متحد
آمریکا و آلمان دو کشوری هستند که اعتراضات اوکراین را
برانگیختهاند، تا یک رویارویی را با روسیه آغاز کنند. آنها
یک جریان راست را به قدرت رساندهاند که به طور کامل به ناتو
و واشنگتن وفادار است.
اوباما در سخنرانی روز پنجشنبهی خود، با
نادیده گرفتن لحن آشتیجویانهی ولادیمیر پوتین، آغاز نخستین
تحریمها علیه روسیه را اعلام کرد. ایالات متحده با این
تحریمها اتحادیهی اروپا را نیز تحت فشار میگذارد تا از این
تحریمها پیروی کند. همزمان، جنگندههای آمریکایی به کشورهای
حوزهی بالکان فرستاده شدند و کشتیهای جنگی آمریکایی تا دریای
سیاه پیش رفتهاند.
به محض اینکه مجلس کریمه به اتفاق آراء به
جدایی از اوکراین و پیوستن به روسیه رای داد، و همچنین از
برگزاری یک رفراندوم در ۱۶
مارس برای جدایی از اوکراین سخن گفت، واکنش اوباما این بود که
این جدایی، حق ملیِ مردم اوکراین را زیر پا میگذارد.
برخورد ایالات متحدهی آمریکا از ابتدای
ناآرامیهای شرق تاکنون، همواره ناشفاف و فریبکارانه بوده
است. بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، دولت آمریکا در جهت
تجزیهی یوگسلاوی فشار زیادی وارد آورد. در سال
۱۹۹۹ ایالات متحد
آمریکا به جنگ با صربستان رفت تا کوزوو را هم از این کشور جدا
کند. نگرش واشنگتن به این موضوعات هرگز هیچ ارتباطی به حق مردم
ندارد، بلکه تنها با منافع سیاسی و اقتصادی آمریکا در ارتباط
است.
سوالی که در این میان اهمیت دارد آن است که
دولت آمریکا تا کجا میخواهد پیش برود؟ سفیر آمریکا در سازمان
ملل متحد دریک مصاحبهی تلویزیونی بارها با روسیه اتمام حجت
کرد که: «روسیه باید رژیمی که از طرف دولت آمریکا در کییف
حمایت میشود را به رسمیت بشناسد» و این در حالی بود که دائم
اخطار میداد که: «پیشرفت نا آرامیها در اوکراین میتواند به
سمت و سوهای بدی سوق یابد.»
سیاست جنگطلبانهی دولت آمریکا در این
میان به حدی روشن است که حتی وزیر امور خارجهی اسبق ایالات
متحد، هِنری کیسینجر -یک چهرهی بیرحم سیاست امپریالیستی
آمریکا- نیز آن را دریافته است و از آن احساس خطر میکند. وی
در مقالهای که در روزنامهی «واشنگتن پست» به تازگی منتشر شد
این گونه آغاز میکند: «هدف تمام این بحثهای سیاسی در
اوکراین رسیدن به بحران است. اما آیا ما واقعن میدانیم که در
حال انجام چه کاری هستیم؟»
سناریوی استراتژی واشنگتن روشن است: «آنها
از معترضانِ فاشیست استفاده کردند تا رئیس جمهور اوکراین یعنی
ویکتوریاونوکوویچ را از قدرت پایین بکشند و کنترل وضعیت را در
اوکراین بهدست بگیرند. آمریکا فکر میکند که پوتین هم در این
میان حداقل به شکل نمادین مقاومتهایی خواهد کرد تا لااقل به
عنوان یک چهرهی مقتدر در منطقه باقی بماند.»
اما ایالات متحدهی امریکا به دنبال هیچ
سازشی با روسیه نیست. دولت آمریکا میخواهد که روسیه به شکلی
که آبرویش ریخته باشد عقبنشینی کند؛ و بدین ترتیب به نوعی به
استقبال خطر یک جنگ اتمی در منطقه میرود. ایالات متحد به
کمتر از این رضایت نمیدهد که روسیه یک اوکراین بدل شده به
دشمن را بپذیرد؛ اوکراینی که از این پس به عنوان پایگاهی برای
نیروهای جنگی آمریکا و ناتو و به عنوان نقطهای برای شروع
عملیاتهای تکهتکه سازی کردن روسیه عمل خواهد کرد.
بخشن حتی میتوان در نگرش واشنگتن ریشههای
نوعی خشم و عصبیت را در جریان وقایع ماههای اخیر (حمایت
پوتین از رژیم بشار اسد و همینطور اعطای پناهندگی به ادوارد
اسنودن) مشاهده کرد. هر دوی این مسائل از طرف آمریکا به عنوان
نشانههایی از سرپیچی روسیه در پذیرفتن آمریکا به عنوان قدرت
بیچون و چرای جهان تعبیر شدهاند. واشنگتن خواستار یک تغییر
دائمی و آشکار در روابط قدرت خودش با روسیه است.
اینطور به نظر میرسید که آمریکا در
انتظار زانو زدن پوتین در برابر آمریکا و متحدانش در اروپا
است. اما واقعیت مسلم آن است که آمریکا در این میان دارد آتش
جنگ نظامیای را روشن میکند که میتواند نتایج فاجعهباری به
دنبال خود داشته باشد. حتی اگر این بار این خطر از بیخ گوش
گذشته باشد، اتفاقات و وقایع اخیر نشان دادند که خطر یک جنگ
جهانی دیگر که در آن قدرتها به سلاحهای اتمی متوسل میشوند
تنها یک خطر انتزاعی نیست. وضعیت فعلی روسیه در واقع تایید
عواقب تاسفبار فروپاشی جماهیر شوروری است.
تبلیغات جنگی از طرف رسانههای غربی در
مورد «توسعهطلبی روسیه» در این میان بسیار پوچ و توخالی به
نظر میرسد؛ چرا که پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، بخشهای
بزرگی از این کشور و متحدان سابقش در بلوک شرق، در حوزههای
تحت نفوذ آمریکا و اروپا قرار گرفتند.
اگرچه امروز چیز زیادی از اتحادیهی جماهیر
شوروی باقی نمانده است، اما اشتهای ایالات متحد آمریکا و اروپا
در این میان تمام شدنی نیست.
نقل از
http://praxies.org
منبع
World Socialist Website
پیک نت 27 اسفند |