ايران  

        www.pyknet.net

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک

5 بهمن ماه  1392

infos@pyknet.net

 
 
 

مثل من، مثل شما

گذشته دوره حجت و آیت الله

فیسبوک  Maryam Abbasian 
 
 
 
 

صدای ضبط را کم کردم و زدم روی ترمز:
-
حاج آقا تا تجریش می رم، مسیرتون می خوره بفرمایید.
-
ممنون خواهرم.
بسم الله الرحمن الرحیم را که داشت می گفت، دنده را جابجا کردم و سه راه را به سمت پایین پیچیدم. وقتی عباش را مرتب کرد تا روی پاهاش یک مستطیل صاف و بی عیب ونقصِ طوسی درست شود؛ یاد خودم افتادم توی مهمونی ها که لبه های دامنم را هی می کشیدم پایین تر که هم مرتب تر باشد، هم موجه تر و هم عرف پسندتر. بیست و هشت و نه سال سن و محجوبی اش، صمیمیتِ لازم برای گفتگو را مهیا می کرد.
-
حاج آقا با موسیقی مشکل ندارین که؟
-
نه خواهرم ...
و چند ثانیه ای چشم تو چشم شدیم. البته اولین و آخرین بار...
-  
فتبارک الله احسن الخالقین...
 -
ممنونم حاج آقا...
جابجا شد و یقه ی پیراهنش را که به سمت بالا داد؛ آهنگِ عمه بابایم کجاست، بلندشد. یکی دو تا از تکمه های موبایلِ نوکیا اِن صد را زد و صدا قطع شد:
-
پیامک بود.
-
شما هم مثل من آهنگِ پیامک تون یه سمفونیه برای خودش؟
-
چرا شما خواهران جوان و امروزی فکر می کنید ما با شما فرق داریم؟
-
اتفاقا این سوال منه حاج آقا...
-
صمدی پور هستم.
-
اتفاقا این سوال منه آقای صمدی پور.
عمامه اش را روی سر مرتب کرد و گفت:
-
قبول کنید که شما منظورم امثال شماست، اصلا شبیه ایرانی ها نیستید. این قدر که دارید مثل غربی ها خودتون رو درست می کنید. خودِ شما اصلا کجاتون شبیه یه خانوم ِایرانی ست؟ 
-
قبول کنید که شما منظورم امثال شماست، اصلا شبیه ایرانی ها نیستید. این قدر که دارید مثل عرب ها خودتون رو درست می کنید. ببینید حاج آقا، آقای صمدی پور نه شما نه ما هیچ کدوم به خودمون نزدیک نیستیم. شما به اون ور ، ما هم به این ور ...بیچاره مام وطن...
-
احسنت... احسنت که لااقل قبول کردید. اصلا خواهران دیگه قبول نمی کنند. 
-
اما این رو هم بگم لااقل ما چسبیده ام به جایی که مثلا جهانی است. حالا نه اینکه این جای جهانی همه چیزش گل و بلبل باشه... اما یه بوهایی یه نشونه هایی از امروزی بودن رو...
-
امروزی، امروزی، امروزی... این امروزی بودن پدر شماها رو درآورده. آخه وقتی یه دختر پونزده ساله زنگ می زنه حاج آقا اگه ... استغفراله ... استغفراله...
-
خب چی می گه؟
-
اگه عقد بکنیم، اون وقت بچه مون حلالزاده ست؟ این امروزیه خواهرم؟ فرهنگِ امروزی می گه پاشی بری کربلا بعد یک سال نگذشته با فعلِ حرام باردا.... استغفراله... استغفراله ربی اتوب و الیه ... مراقب باشید مراقب باشید ... داشتید بنده خدا رو می فرستادید توی جوب.
-  
وقت بود حسابی با هم گپ می زدیم.
اول میدان نگاه داشتم. تشکر کرد که در این سردی و بی ماشینی هوا به دادش رسیده ام.
پلیس توی میدان نگاهم می کرد که یعنی اینجا جای ایستادن نیست و زود حرکت کنم. شانه هام را بالا انداختم و با دست، آقای صمدی پور را نشانش دادم که داشت درِ ماشین را می بست و " در پناهِ حقش" توی میدان تجریش و بوقِ ماشین ها گم می شد.

پیک نت 5 بهمن

 
 

اشتراک گذاری: