در بازگشت از سفر خوزستان (همراه با روحانی در سفر به
خوزستان)، از فرودگاه آبادان به تهران آمدم. کنارم کسی نشسته
بود که مدیر یکی از سازمانهای بنیادی مهم ایران بود.
پرسیدم چرا به دولت نرفت و چرا هیچ سمتی قبول نکرد اما اکنون
پا به پای حسن روحانی در سفر خوزستان او را همراهی میکند؟
گفت: حدود 30 سال است که با روحانی «رفیق» هستم. پس از
انتخابات ریاستجمهوری نیز چندین و چند بار به من پیشنهاد داد
که پستی را بپذیرم اما گفتم من سیاسی نیستم و حوصلهای نیز
ندارم. دبیری شورای عالی امنیت ملی و چند تا از وزارتخانهها
را پیشنهاد داد. گفتم نمیپذیرم اما این دلیل بر آن نیست که به
او کمک نکنم. الان نیز در این سفر خوزستان چون خودم اهل جنوب
هستم، او را همراهی کردم و نکاتی را که لازم بود، به او گفتم.
او تعریف کرد که ریاستجمهوری در ایران 5ساله است. نه چهارساله
و نه 8 ساله. گفت: این را به احمدینژاد هم گفتم. به آقای
خاتمی نیز گفتهام. دیدید که احمدینژاد در دوره دوم، فقط یک
سال رئیسجمهور بود. از سال دوم دوره دوم دیگر رئیسجمهور
نبود. قهر کرد و مسائل دیگر. الان نیز این را به آقای روحانی
گفتهام. من فکر میکنم روحانی هم از آقای خاتمی و هم از
احمدینژاد باهوشتر است و سنجیده رفتار میکند.
از او پرسیدم به نظر شما پرونده هستهای بسته میشود؟
در حالی که چشمانش را میمالید، گفت: هستهای؟ تمام شد. همان
روزی که توافق ژنو صورت گرفت، همه چیز تمام شد.
گفتم: ولی منتقدان دولت چنین نظری ندارند و برخی تلاش میکنند
چوب لای چرخ دولت بگذارند.
گفت: بیفایده است. توافق ژنو، مانند قرارداد
598
است. نظام تصمیم به بستهشدن این پرونده گرفته است. آنچه از
الان به بعد اتفاق میافتد، فقط جلسات کاری است. قرارهایی که
برای تسهیل کار هستند. دیگر نه آمریکا و نه ایران، قصد کشدادن
این ماجرا را ندارند. ایران به دانش هستهای دست یافته و دنبال
بمب اتم هم نیست. حالا اگر یک عدهای شلوغکاری میکنند و
میخواهند سنگ بیندازند، برای این است که خودشان روی خط باشند.
من به چند نفر از آنها نیز پیغام دادهام که شلوغکاری نکنید
اما آنها گوش نمیدهند. کار خودشان را میکنند. میخواهند
خودشان را زنده نگه دارند. خاطرم هست در مجلس دوم، آیتالله
خلخالی رد صلاحیت شده بود. پیش من آمد و با هم صحبت میکردیم.
علیه شورای نگهبان و دیگران صحبت میکرد و بعد مصاحبههای تند
و تیزی کرد. گفتم شلوغکاری و جنجال نکن. گفت: نون ما توی
جنجال است. اگر این کار را نکنیم، کار ما پیش نمیرود. الان
نیز برخی از نمایندگان مجلس هستند که شلوغکاری میکنند. در
حالی که خودشان نیز میدانند که دیگر همهچیز تمام شده و توافق
ژنو شکسته نمیشود. اما نان اینها توی جنجال است.
گفتم: با این حساب، اگر این پرونده بسته شود، آیا روابط
ایران و آمریکا نیز به فرجامی میرسد و دو کشور روابط خود را
از سر میگیرند؟
گفت: نمیدانم. نمیتوانم در اینباره تاریخ دقیقی بگویم و
اینکه اساسا چنین اتفاقی رخ میدهد یا خیر. چون رابطه با
آمریکا، امر دیگری دارد.
صحبت را به ماجرای حصر کشاندم. پرسیدم شما چشماندازی برای
رفع حصر دارید؟
گفت: مثل رابطه با آمریکاست. نمیتوان درباره آن زمان دقیقی
گفت.
پرسیدم: چرا؟
گفت: دولت به دنبال این است که این مشکل را حل کند. حتی
پیشنهادهایی نیز داده، اما برخی از افراد هستند که هیزم آتش را
روز به روز بیشتر میکنند. نظام میخواهد این بار را سبک کند
و به زمین بگذارد، طبیعتا باید کسانی باشند که این بار با کمک
آنها به زمین گذاشته شود. اما افرادی که قصد کمک دارند،
تعدادشان خیلی کمتر از کسانی است که قصدشان کاسبی از این موضوع
است و هیزم زیر این اجاق میگذارند.
پرسیدم: راه چاره چیست؟
گفت: بالاخره راهی باز میشود. آنچه میتوان بنابر تحلیل گفت
این است که افراطیگری و تفکری که سالهای اخیر محلی برای رشد
و نمو پیدا کرده، آرامآرام خشک میشود. آنها دیگر نه پایگاهی
در جامعه، و نه جایگاهی در نظام دارند. تقریبا همه متفقالقول
هستند که نظام
ضربات
جبرانناپذیری خورده است. افراطیگری چه در چپ و چه در راست،
دیگر مجال بروز پیدا نمیکند. آقای موسوی نیز میتوانست در سال
88 از پتانسیل رای 13 میلیونی خود استفاده کند، حزب تشکیل دهد،
روزنامه تاسیس کند و نیروهای خود را ساماندهی کند. اما چنین
نکرد. همراه او نیز کارت عدهای از افراد که میتوانستند
مدیران آتی جمهوری اسلامی باشند، سوخت. دیدید که دولت برای
تشکیل خود، برای پیداکردن وزیر، تا حدی دچار مشکل بود. هنوز
برخی از مدیران دولت گذشته در وزارتخانهها مشغول به کار
هستند. علت آن علاقه به این افراد نیست، بلکه نیروی خبره و
کارشناس نداریم. الان دولت به دنبال جوانان شایسته برای
مدیریتهای میانی است.
منبع : آسمان شماره 74 پیک نت 8 بهمن |