این آرامگاه «ملکالمتکلمین» و «صوراسرافیل» کنار بیمارستان
لقمان الدوله ادهم در تهران است.
پس از کودتای محمد علیشاه علیه مشروطه و به توپ بستن مجلس
مشروطه که بدلیل کوتاه بودن عمر آن معروف شد به استبداد صغیر،
شماری از رهبران مشروطه، آزادیخواهان و روزنامه نگاران میهن
دوست دستگیر شده و به باغشاه تهران که در آن زمان نقش "اوین"
کنونی را داشت منتقل شدند.
سوم تیرماه
۱۲۸۷،
میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل روزنامه نگار و ملکالمتکلمین
روحانی تحول خواه در «باغشاه» اعدام شدند و جسدشان به خندقی
بیرون از «باغشاه» پرتاب شد. مردم شبانه اجساد آنها را پشت
دیوارهای باغشاه، (خیابان کمالی، خیابان مخصوص، کوچهی شهید
ابراهیمی فعلی) دفن کردند. پس از سقوط محمد علیشاه و پایان
استبداد صغیر که شیخ فضل الله نوری از مراجع مذهبی وقت و مقیم
تهران تئوریسین مذهبی آن بود، سنگ قبری برای آنها تهیه شد.
حدود 100 سال از آن کودتا و استبداد می گذرد. زمینی که خندق
بود تبدیل به مالک خصوصی شده و از آرامگاه آن دو آزادیخواه
انقلاب مشروطه همین باقی مانده است که درعکس می بینید. این
عکس را روز گذشته خبرگزاری ایسنا به همراه گزارشی درباره
ویرانی آن منتشر کرد.
ایسنا نوشت که مسجد جامعی وزیر ارشاد دوران خاتمی و رئیس کنونی
شورای شهر تهران 29 آذرماه از این آرامگاه نیمه ویران بازدید
کرد و ابراز امیدواری کرد که بتوان این آرامگاه را از ویرانی
قطعی نجات داده شود. و البته در پایان بازدید نیز به شوخی و
جدی به خبرنگارانی که حضور داشتند گفت: سرانجام اهل قلم همین
است!
حالا بین شهرداری و میراث فرهنگی بر سر بودجه تعمیر و حفظ این
آرامگاه کشاکش است.
"صور اسرافیل" هفته
نامه معروف و مهم صدر مشروطه
بود که جهانگیرخان شیرازی – معروف به صوراسرافیل- و علی اکبر
خان دهخدا مشترکا آن را منتشر می کردند. بخش مهمی از شهرت این
هفته نامه، مدیون مقالات طنز سیاسی و اجتماعی بود که دهخدا (که
فرهنگ دهخدا را از خود به یادگار گذاشته) با امضای "دخُو" در
آن می نوشت. بعدها مجموعه این مقالات بصورت کتاب و با عنوان
"چرند و پرند" منتشر شد.
پس از کودتای محمدعلیشاه و به توپ بستن مجلس و دستگیری روزنامه
نگاران و آزادیخواهان، دهخدا از ایران خارج شد و تا سقوط
استبداد صغیر در خارج از کشور ماند. پس از اعدام صوراسرافیل،
یک نیمه شب، خواب او را می بیند که به رفیق و دوستش دهخدا می
گوید: من را فراموش کردی؟ من جوان افتادم!
همان شب دهخدا شعری در وصف صوراسرافیل در قالب شعری "مسمط" با
عنوان "یاد آر ز شمع مرده" می سراید که از معروف ترین اشعار
دهخداست:
ای مرغ سحر! چو این شب تار
بگذاشت ز سر سیاهکاری،
و ز نفحه ی روح بخش اسحار
رفت از سر خفتگان خماری،
بگشود گره ز زلف
زرتار
محبوبه ی نیلگون عماری،
یزدان به کمال شد پدیدار
و اهریمن زشتخو حصاری
،
یاد آر ز شمع مرده یاد آر
.....
ملکالمتکلمین از روحانیون حکمت الهی بود. کتابی در جهت بیداری
مسلمانان نوشت و همچنین کتابی به نام رویای
صادقانه که آن نیز در جهت بیداری مسلمانان و ترک خرافات مذهبی
بود.
سرانجام در بوشهر با سید جمالالدین اسدآبادی ملاقات کرد و
سپس به اصفهان رفت و باز هم در جهت بیداری مسلمانان و علیه
استبداد بالای منبر رفت. قصد جانش را کردند و به همین دلیل
راهی بادکوبه (باکو) شد و با طالبوف دیدار کرد و با راهنمائی
طالبوف و کمک تجار، مدرسهٔ ایرانیان بادکوبه را تأسیس کرد. سپس
به ایران بازگشت و راهی مشهد شد. ناطقی مسلط بود و به همین
دلیل بعد از کودتای صغیر، محمد علیشاه دستور داد او را در
باغشاه خفه کنند که چنین نیز کردند.
پیک نت 1 دی |