ارتشبد حسین فردوست در خاطرات می نویسد:
«رزم آراء فردی فوق العاده مقام پرست بود. استعدادهای خاصی در
او وجود داشت. فوق العاده شجاع بود. کار غیر ممکن، ولو واقعا
غیر ممکن برای او وجود خارجی نداشت. دارای حافظه ای بسیار قوی
و فوق العاده سریع الانتقال بود. در اتخاذ تصمیم سریع و قاطع
بود و تردید به خود راه نمی داد. از هیچ فردی حساب نمی برد و
اطاعت او از محمد رضا هم فقط برای وصول سریع به هدف های خودش
بود.»
کیانوری در کتاب گفتگو با تاریخ:
«رزم آرا افسر بسیار با نفوذی در ارتش بود. بسیار با نفوذ بود،
آنقدر که من شنیده ام و خاطرم هست افسر پاکی بود. بسیار با
سواد و فوق العاده پرکار بود. سابقه کارهائی که او در ارتش
کرده خیلی زیاد است. در زمانی که او ریاست دانشکده افسری را بر
عهده داشت عده زیادی ازافسران با سواد فارغ التحصیل شدند و
متصدی مشاغل مهم گردید و لذا هر جائی نقش مهمی داشت. به همین
دلیل شاه همیشه از رزم آرا ترس داشت. رزم آرا هم از شاه و
خانواده اش نفرت داشت. او از این حیث مانند برخی دیکتاتورهای
دیگر جهان، مثل ژنرال فرانکو بود که علیرغم فاشیست بودن و قتل
هزاران اسپانیائی آزدایخواه از نظر فردی به حدی تمیز بود که
مخالفینش نمی توانستند دراین زمینه لکه ای بر او وارد کنند.
ریچارد کاتم نویسنده کتاب "ناسیونالیسم درایران" و مامور سیا
در آن سالها، در کتاب خود صریحا این مطلب را اشاره کرده است:
در سال 1950 کمی قبل از انتصاب رزم آرا به نخست وزیری ارزیابی
وزارت امور خارجه امریکا از شخصیت رزم آرا و هدف های او با
احتیاط مثبت بود. این که اگر رزم آرا نخست وزیر شود خطر در این
است که مانند رضا شاه قوه ابتکار و استقلال را در دیگران بگیرد
ولی او مطلع تر و با هوش تر از رضا شاه است. او در سمت نخست
وزیری نه چون رضا شاه ویرانگر است و نه مانند آتاتورک ساده.»
"باری روبن" نویسنده و محقق امریکائی می نویسد:
«مخالفت باطنی شاه با رزم آرا مانع موفقیت او بود. شاه به همان
دلیل که قبلا نسبت به قوام السلطنه نظر مساعدی نداشت و بعدها
با دکتر مصدق و علی امینی از در مخالفت در آمد، نمی توانست با
حکومت رزم آرا موافق باشد. شاه هر نخست وزیر قوی و با شخصیتی
را خطری برای قدرت سیاسی خود و حتی تهدیدی برای تاج و تخت خود
میدانست.
محمود طلوعی محقق تاریخ ایران:
«یک هفته قبل از قتل رزم آرا، شاه که از نقشه های رزم آرا برای
کودتا و بدست گرفتن قدرت سخت نگران شده بود به وسیله ای او را
از دست زدن به این کار بر حذر داشت. مضمون پیام شاه به رزم آرا
این بود که "نه تو سردار سپه هستی و نه من احمد شاه. این سودا
را از سر بدر کن و گرنه سر خود را به باد خواهی داد." رزم آرا
این اخطار را جدی نگرفت و همچنان در تدارک اجرای نقشه های خود
بود که روز شانزدهم اسفند 1329 با گلوله هائی که از دو جهت
مختلف به او شلیک شده بود به قتل رسید.»
سرهنگ مصور رحمانی در خاطراتش از زندان:
« در زندان همه میدانستند که خلیل طهماسبی تیری به طرف رزم آرا
انداخته ولی آن تیر به رزم آرا لطمه نزد. معهذا او ترور رزم
آرا که بدست یک گروهبان ارتش انجام گرفته بود را به خودش نسبت
داد و به قول زندانی ها آن را به "ریش" گرفت. بعدها که ورق
برگشت کوشش خلیل طهماسبی برای رد کردن اتهام ترور به جائی
نرسید. سلاح تیراندازی خلیل طهماسبی یک شش تیر کوچک بود. گلوله
شش تیر دارای کالیبر کوچک و سرعت اولیه آن کم است و جنس گلوله
به نوعی است که حتی از پارچه پالتوئی ضخیم دولا هم به سختی
عبور می کند. اما وسعت زیاد زخم گلوله در بدن رزم آرا و نفوذ
عمیق آن جای شک باقی نمی گذاشت که گلوله از اسلحه کمری پرقدرتی
با کالیبر بزرگ رها شده و سلاح کمری "کلت" مناسب ترین سلاحی
بود که ممکن بود، چنان اثری ایجاد کند و این سلاح منحصرا
دراختیار ارتش بود.
وقتی شاه از طریق امام جمعه تهران و پاره ای اطرافیان آیت الله
کاشانی شنید که خلیل طهماسبی خیال ترور رزم آرا را دارد بسیار
خوشنود شد، زیرا رفع شر رزم آرا بدست دیگری در شرف انجام بود.
ابتدا صلاح دانست منتظر بماند تا کار خود به خود صورت بگیرد.
اطرافیان شاه او را متوجه کردند که این انتظار غلط است، چرا که
اگر خلیل طهماسبی صد در صد موفق نشود و رزم آرا زنده بماند
بهترین بهانه بدست او خواهد افتاد که تحت عنوان حفظ انتظامات
به سرعت تمام مخالفین خود و موافقین شاه و حتی خود شاه را
دستگیر کند و کودتای مورد نظر خود را از قوه به فعل درآورد.
شاه کاملا درک کرد که ترور رزم آرا حکم شمشیر دو لبه را دارد،
که یک طرف آن متوجه رزم آرا و طرف دیگرش متوجه خود اوست. یعنی
اگر رزم آرا در این ترور از بین نرود، او خودش نابود خواهد شد.
از اینجا طرح تلفیقی تهیه و اجرا شد. یکی از گروهبان های ارتش
در لباس غیر نظامی مامور انجام کار شد که همراه با اسدالله علم
وزیر کار بلافاصله پشت سر رزم آرا حرکت کند. او مامور بود همین
که طهماسبی تیراندازی کرد با کلت به رزم آرا شلیک کند و کار را
تمام کند. این طرح دقیقا اجرا شد. آنها که گلوله ها را در بدن
رزم آرا معاینه کرده بودند شک نداشتند که او با گلوله کلت کشته
شده بود نه با گلوله اسلحه خفیف. خلیل طهماسبی با قبول مسئولیت
ترور رزم آرا در واقع پرده ساتری شد بر نیت شاه.
در آن زمان براثر نفوذ آیت الله کاشانی که ریاست مجلس شورای
ملی را داشت خلیل طهماسبی از مجازات معاف شد ولی بعد از کودتای
28 مرداد او را به جرم قتل مشهود و اقرار خودش اعدام کردند.
در سال 1334 بدنبال سوء قصد به جان حسین علاء نخست وزیر وقت از
طرف یکی از اعضای فدائیان اسلام پرونده قتل رزم آرا مجددا به
جریان افتاد و عده ای از جمله آیت الله کاشانی را باتهام
مباشرت در قتل دستگیر کردند. آیت الله کاشانی در جریان چندین
جلسه بازجوئی گفت که خلیل طهماسبی قاتل رزم آرا نبود، بلکه آن
را برای افتخار به ریش گرفته بود.
می گویند شاه در آغاز زمامداری دکتر مصدق به او پیشنهاد می کند
ماموریتی برای محافظت خود از شهربانی یا دژبانی انتخاب کند.
مصدق به صراحت این پیشنهاد شاه را رد کرده و می گوید "مسلما
این محافظین بهتر از محافظین رزم آرا از من محافظت نخواهند
کرد!" این سخن مصدق در جلسه علنی مجلس که به گونه ای روشن و
صریح شاه و محافظین رزم آرا را متهم می ساخت موجب عصبانیت شاه
ودربار و انتقاد وابسته مطبوعاتی وزارت دربار شد.
پیک نت 5 دی |