هفته نامه تجارت فردا در تازه ترین شماره به بهانه تصویب طرح
مجلس برای انتقال پایتخت از تهران با غلامحسین کرباسچی شهردار
اسبق و خوشنام اصفهان و تهران و از بنیانگذاران حزب کارگزاران
سازندگی گفتگو کرده است. کرباسچی دراین مصاحبه به نکات مهمی
اشاره می کند که ما این نکات را از آن مصاحبه استخراج کرده و
منتشر می کنیم:
سالها پیش که بحث انتقال پایتخت مطرح بود، شهرداری تهران این
بحث را مطرح کرد که حضور خیلی از نهادها و ارگانها در تهران،
ضرورتی ندارد. زمانی که من شهردار بودم یکی از پروندههای
مطرح، حضور نیروی دریایی در تهران بود. در تهران کدام منبع آبی
وجود دارد که نیروی دریایی در آن مستقر باشد؟ وقتی چنین منبعی
وجود ندارد، چرا باید یک منطقه وسیع از شهر به کارکنان این
نیرو اختصاص داده شود. جالب این بود که همان موقع زمینهای
منطقه مسگرآباد به تعاونی نیروی دریایی منتقل شد و میخواستند
چهار هزار دستگاه خانه برای پرسنل این نیرو بسازند، از همان
ابتدا معلوم بود که پرسنل نیروی دریایی برای زندگی به آن منطقه
نخواهند رفت و فقط میخواهند به اسم تعاونی از آنجا استفاده
کنند و واحدها را بفروشند و سود کنند.
از نمایندگان مجلس بپرسید چرا طرحی تصویب نمیکنند که
ارگانهای نظامی دیگر نتوانند در تهران
شهرکسازی
کنند؟ به اسم نهادهای دولتی زمین گرفتند و ساختند و به اسم
خانههای ارزان به مهاجران فروختند. آیا نمایندگان مردم از حجم
خانه سازی نیروهای نظامی و انتظامی بیاطلاع هستند که از
انتقال پایتخت سخن میگویند؟ آیا میشود چنین پایتختی را تکان
داد؟
بعید میدانم حاکمیت به این نتیجه رسیده باشد که برای پیشگیری
از تکانههای سیاسی باید پایتخت را تکان بدهد. اتفاقاً اگر
چنین هدفی مد نظر باشد، نتیجه معکوس خواهد داشت. در این صورت
مردم میپرسند چرا دولت، وزارتخانهها و سازمانهایش را همراه
با کارکنانش از منطقه آلودگی و ترافیک دور کرد و ما را میان
این همه مشکل تنها گذاشت؟ آیا درست است مردم را در شهری که
دود، موش، ترافیک و سوسک محاصرهاش کردهاند، تنها گذاشت و
فرار کرد؟ تجربه اکثر کشورها در انتقال پایتختها تقریباً شبیه
برداشتن صفر از واحدهای پولی است. تورمهای سنگین، پول کشورها
را کمارزش میکند و سیاستگذاران پولی به این نتیجه میرسند که
صفرها را کم کنند. این یک سیاست اشتباه پولی است مگر اینکه پیش
زمینهاش فراهم شود. در حقیقت حذف صفر باید یک سیاست از یک
بسته سیاستی باشد، اگر نه دوباره صفرها به واحد پولی
برمیگردد. فرض کنید پایتخت را به نقطهای دیگر منتقل کردید،
آن وقت فکر میکنید رشوه و فساد
در پایتخت
جدید به وجود نمیآید؟ فکر میکنید فحشا در شهر جدید به وجود
نمیآید؟ فکر میکنید تورم خودش از بین میرود؟
معتقدم بازسازی ساختارها بر انتقال پایتخت مقدم است. در این
صورت، قطعاً راهحل این خواهد بود که به جای انتقال پایتخت که
بسیار سنگین و هزینه بر است، نهادهای زاید در تهران به
شهرستانهای مختلف منتقل شوند. برای مثال حضور سازمانهایی
مانند شیلات، دخانیات و خیلی از نهادهای نظامی در تهران ضرورتی
ندارد. با انتقال این سازمانها علاوه بر اینکه هزینههایشان
سبک تر میشود، کارشان هم راحتتر انجام میشود.
همین دانشگاه آزاد که در منطقه شمال غرب تهران ساخته شد مدتها
با مانع شهرداری روبهرو بود، نهایتاً آقای هاشمی (رئیسجمهور
وقت) خودشان وارد شدند و گفتند که اینجا را ندیده بگیرید، با
اینکه اصل منطق را ایشان قبول داشت ولی گفتند که اینجا به هر
حال یکی از پایگاههای جدی این دانشگاه است.
در دولت آقای مهندس موسوی، وزارت مسکن در دوره مرحوم کازرونی
بخشنامهای برای مقابله با کمبود مسکن ابلاغ کرد. بر اساس این
بخشنامه به تمام مالکان اجازه داده شد تا پیلوتها و
پارکینگها را تبدیل به واحد مسکونی کنند. این طرح خیلی ضربتی
بود و آماری که تهیه کردیم نشان داد که 200 هزار پارکینگ تبدیل
به واحد مسکونی شده است. این باعث شد که تمام معابر، مملو از
ماشین شود. خانههای غیراستانداردی هم به وجود آمد که به هیچ
عنوان برای زندگی مناسب نبود. تاکید میکنم باید تکلیف خودمان
را با خودمان روشن کنیم. در انتقال پایتخت استراتژی معلوم
نیست. اگر مسوولان اعتماد به نفس داشته باشند و از مردم نترسند
و اختیار زندگی مردم را به خودشان واگذار کنند، امور متعادل
میشود. اگر مدیران قوی، توانمند و برنامهریز در استانها
منصوب شوند و به آنها اعتماد شود، فعالیت اقتصادی و اداری
استانها از تهران مستقل شود، بخشی از مشکلات تهران حل میشود.
مطمئن باشید طرح انتقال پایتخت از سوی شورای نگهبان تایید
نمیشود. زیرا بار مالی دارد. اگر هم تایید شود، هیچ اتفاقی در
طول 15 سال آینده، نمیافتد. الان باید بیایند وزارت نفت را
موظف کنند که بنزین پایتخت را استاندارد کند. به
مترو
رسیدگی بیشتری شود، طرح انتقال برخی ارگانها و سازمانهای
نظامی دنبال شود.
اصلاح باید در ساختار سیاسی و اقتصادی کشور رخ دهد. تا این
اصلاح رخ ندهد؛ نمیتوان گفت وضعیت تهران درست میشود. برای
مثال وقتی سیاست و اقتصاد متمرکز است، چگونه میتوان از روند
مهاجرت کاست؟ تا زمانی که اجازه قطعه قطعه شدن اراضی داده
میشود، میتوان به کشاورزی امید داشت؟ تا زمانی که قیمت
کالاها و خدمات واقعی نشود و دولت دست از قیمتگذاری برندارد،
هیچ کس رغبت به سرمایهگذاری خواهد داشت؟ فکر میکنید کشورهای
دیگر که پایتختی مانند تهران داشتهاند چه کاری انجام
دادهاند؟ آنها تکلیف خود را به روشنی مشخص کردهاند.
اصلاح امور کشورداری مهمتر از انتقال پایتخت است. توجه به
توسعه مهمتر از طرحهای انتزاعی مثل انتقال پایتخت است. پیک نت 17 دی |