فصلهای نخست جلد اول كتاب خاطرات مجید فیاض اختصاص دارد به
اوضاع خراسان در سالهای آستانه به قدرت رسیدن رضاخان و
صدراعظمی كوتاه مدت او، كه بسرعت تبدیل به سلطنت وی شد. در
همین فصلها شرحی بدیع از مناسبات نزدیك رضاخان با روحانیون در
دوران صدراعظمی وی و نقش آفرینان حوزه علمیه مشهد و آستانقدس
رضوی در وقایع منجر به سلطنت رضاخان وجود دارد كه شاید برای
نخستین بار در ایران فاش شده است. تجدد گرائی دوران رضاشاه كه
كشف حجاب مشخصه آن بود، تجمع مردم در مسجد گوهرشاد مشهد،
روحانیون نقش آفرین و مشوق این تجمع و سپس یورش نظامیها به
این تجمع، بی شك از فصول خواندنی این جلد است، بویژه در آن بخش
كه روحانیون در مسجد گوهرشاد سنگر را خالی میكنند و مردم
بیدفاع را در مسجد گوهرشاد جلوی گلوله میدهند. حمله خونین
نظامی به اجتماع و تحصن مردم در صحن مسجد گوهرشاد، سركوب مردم
معترضی را همراه داشت كه نمیدانستند چرا حجاب برداشته میشود
و چرا روحانیون از حجاب دفاع میكنند و اساسا دعوا بر سر چیست؟
حادثه مسجد گوهرشاد، به دیكتاتوری رضاخان چهره آشكار و بی پرده
ای داد که تا تلاش برای پیوند پنهان و آشكار رضاخان با هیتلر
پیش رفت و منجر به ورود قوای متفقین به ایران و سقوط رضاخان
شد. یک سر ماجرای مسجد گوهر شاد رقابت پنهان رضاشاه با
روحانیون بر سر تسلط بر امپراطوری آستان قدس رضوی بود که با
پیروزی رضاشاه پایان یافت و این نبرد و رقابت سرنوشت غم انگیزی
را برای "آقا اسدی" تولیت آستان قدس در آن دوران، که از قضا
انسان شریف و درستکاری نیز بوده رقم می زند. فصل اعدام "آقا
اسدی" یکی از خواندنی ترین و تاثیر انگیزترین فصول کتاب خاطرات
مجید فیاض است.
از فردای سقوط رضاخان، انگلستان از بیم رشد نیروهای ملی و چپ
سرکوب شده در دوران رضاشاه، توسط عیادی خویش و با نفوذی كه در
میان كارگزاران و وابستگان دربار پهلوی و در میان روحانیون
داشت به تلاشی در سراسر ایران دست زد كه هدف از آن تقویت
روحانیون سركوب شده در دوران رضاخان و ترویج خرافات مذهبی برای
مقابله با افكار چپ و دمكرات در ایران بود. كانون این تلاش حفظ
سلطنت و ایجاد انحراف در خواست عمومی مردم ایران برای تحولاتی
بود كه با شروع جنگ دوم و بیرون آمدن جامعه از سیطره دیكتاتوری
رضاخان از هر سو آغاز شده بود. انگلستان كوشید تحولات ایرانی
را كه از سیطره دیكتاتوری رضاخانی خلاص شده بود در سقوط پدر و
جانشینی پسر خلاصه و محدود نگهدارد.
آزادی زندانیان سیاسی، بویژه باقی ماندگان گروه 53 نفر، تاسیس
حزب توده ایران، آغاز فعالیت این حزب و وقایعی كه از شهریور 20
تا كودتای 28 مرداد سال 32 بخشی از تاریخ معاصر ایران را شامل
میشود، جانمایه ماندگار كتاب خاطرات مجید فیاض است. مجید فیاض
كه شجره خانوادگی او به نادرشاه افشار باز میگشت خاطراتی را
از دوران كودكی خود نقل میكند، كه ریشه در مسائل متن و حاشیه
مناسبات اقتصادی- سیاسی بزرگترین بنیاد مالی ایران، یعنی آستان
قدس رضوی دارد. شرح بیعت روحانیون حوزه مشهد و آستان قدس رضوی
با صدراعظم كودتای سوم اسفند، جدال بین روحانیون و در بار
رضاشاه برای سلطه بر این بنیاد عظیم مالی و سرانجام یافتن این
ستیز به سود رضاخان و به قیمت كشتار در مسجد گوهرشاد، آشكارا
نشان میدهد كه واقعه مسجد گوهرشاد نیز مانند هر پدیده و
رویداد دیگری پیش از آنكه ریشه در تجددخواهی رضاخان و یا شریعت
دوستی روحانیون داشته باشد، ریشه در ثروت عظیمی داشت كه در
آستان قدس رضوی خوابیده است. نویسنده از معدود روحانیون
بازمانده از آن دوران كه تا انقلاب 57 زنده مانده بودند و نقش
و موقعیتی كه بعدها در جمهوری اسلامی ایفاء كردند نیز یاد
میكند، اما پیش از این بازماندگان، نویسنده از فرزندان و
نوادگان آن روحانیون در كتاب خود اسم میبرد: آیتالله
غلامحسین طبسی (پدر شیخ عباس طبسی تولیت كنونی آستانقدس رضوی)،
طلبه جنجال آفرینی بنام "بهلول" كه در كشاندن مردم به مسجد
گوهرشاد نقش مهمی برعهده داشت و پس از یورش نظامیان رضاخان به
مسجد گوهرشاد به آنكه صدمه نرسید وی بود! او بعدها مدعی شد كه
با توصیه آیتالله العظمی آقاسید ابوالحسن اصفهان از نجف اشرف
به مشهد اعزام شده بود. آیتالله حسین قمی (پدر آیتالله حسن
قمی كه در جمهوری اسلامی منزوی است و در مشهد حصر خانگی شد.)
مجید فیاض همچنین از فرزندان و نوادگان نظامیانی كه در خراسان
تا پیش از سقوط رضاخان سایه دیكتاتور در منطقه بودند نیز یاد
میكند. این فرزندان نیز مانند فرزندان روحانیون آن دوران كه
به صف روحانیون مترقی و روحانیون مرتجع، روحانیون درباری و
روحانیون مخالف دربار تقسیم شدند، این ها نیز برخی به صف ملیون
جلب شدند، برخی كارگزار دستگاه سلطنتی فرزند رضاخان شدند و جمع
قابل شمار و توجهی از آنها به صف حزب توده ایران پیوستند و در
دل حوادث تاریخی نقش آفرین، مرعوب، شهید، اعدام، مهاجر، حاكم و
محكوم شدند.
بی
شك نشان دادن ریشه و پیوند حزب توده ایران در عمق جامعه و
تحولات 6 دهه گذشته ایران، یادگاری است كه از مجید فیاض باقی
خواهد ماند. نویسنده خاطرات كه به نوشته خویش بعد از كودتای 28
مرداد از سیاست فاصله گرفته و پس از انقلاب 57 نیز به صفوف حزب
توده ایران نپیوست، در سراسر كتاب خود به ستیزی افشاگرانه
علیه جداشدگان پرادعا از حزب توده ایران می پردازد و از بردن
نام برخی از این چهرهها- نظیر انورخامه ای و خلیل ملكی- كه
هم چنان پیروان و مقلدانی پرادعا از خود باقی گذاشته اند
میپردازد. او پروائی به خود راه نداده و در سخت ترین و
دشوارترین سالهای یورش همه جانبه به حزب تودهایران، با سند و
برهان به دفاع از نقش تاریخی حزب توده ایران پرداخته است.
امری كه صداقت این عضو نیپوسته به صفوف حزب در سالهای پس از
انقلاب 57 را برتر و والاتر از ادعاهای كسانی قرار میدهد كه
3-4 سالی بعد از پیروزی انقلاب از دروازه گشوده حزب در خیابان
16 آذر وارد آن شده و پس از یورش به حزب و بویژه در مهاجرت از
در پشتی گریختند و اكنون با تف كردن به گذشته خویش آینده ای را
در كنار سلطنت طلبها جستجو میكنند. خاطرات مجید فیاض نشان
میدهد، كه امثال او و كسانی كه وی از آنها در كتابش نام برده
و قهرمانان گمنام جنبشها و خیزشهای یكصد سال اخیراند، از
جمله كسانی است كه نه در پی جاه و مقام و نه از سر هوا و هوس
به جنبش عمومی و مترقی مردم ایران پیوسته و حزب تودهایران را
سنگر خود یافته بودند. شرحی كه مجیدد فیاض در باره نقش مترقی و
ملی فرقه دمكرات آذربایجان در كتاب خاطرات خود میدهد، او را
در كنار جسورترین خاطره نویسان دوران اخیر قرار میدهد.
جلد اول این كتاب در دو هزار نسخه منتشر شد و تا آنجا كه اطلاع
داریم استقبال از آن چنان بود كه مقدمات چاپ دوباره آن فراهم
می شد که عمر دولت خاتمی به سر آمد. جلد دوم كتاب خاطرات مجید
فیاض سالهای پس از 28 مرداد تا انقلاب 57 را شامل میشود.
مقالاتی كه از مجید فیاض در باره سیاست و نقش حزب توده ایران
در سالهای پس از انقلاب 57 منتشر شد نشان داد که او اهل تحقیق
پیگیرانه تحولات ایران و نقش حزب توده ایران در بطن آن هاست.
او که خود از روزنامه نگاران قدیمی در خراسان بود، در سالهائی
که خارج از ایران زندگی می کرد و ساکن لندن بود، مقالاتی در
هفته نامه نیمروز و فصلنامه "روزگارنو" در دفاع از خط مشی پس
از انقلاب حزب توده ایران و تجلیل از شخصیت کیانوری منتشر کرد،
كه عمدتا در تقابل بسیار جدی با مطالبی بود كه از سوی برخی
جداشدگان از حزب توده ایران نظیر بابك امیرخسروی و فریدون
آذرنور و دیگران قرار داشت.
پس از انتشار مقالات مجید فیاض در هفته نامه نیمروز در خارج
از كشور، زنده یاد نورالدین كیانوری دبیراول وقت حزب توده
ایران، در دورانی كه در آپارتمان اجارهای خویش در خیابان
سنائی تهران زندگی میكرد با خواندن برخی از این مقالات تلاش
كرد تا بلكه شخصا با وی تماس برقرار كرده و از جسارت، پایمردی
و صداقت گفتار مجید فیاض تشكر و قدرانی كند، اما این ارتباط تا
پایان حیات وی ممكن نشد.
ما این مجموعه مقالات را به آدرسی که کیانوری پنهانی دراختیار
راه توده گذاشته بود ارسال داشتیم اما متاسفانه همه آنها به
دست وی نرسید و کیانوری در نامه بسیار کوتاهی اشاره به این
مسئله کرد.
پیک نت 7
آذر |