آنچه می خوانید، بخشی از مصاحبه محسن آرمین تئوریسین سازمان
مجاهدین انقلاب اسلامی است که در نشریه "آرمان" منتشر شده است.
این مصاحبه را با حفظ محور اصلی پاسخ به چند سئوال خلاصه کرده
ایم که می خوانید:
نظام حزبی موجب عقلانی شدن و منطقی شدن اختلاف و رقابت و
سازوکارهای آن در جامعه میشود. تجربه نامطلوب سالهای اخیر
موجب درک عمیقتراین مسئله شده است. به جرات میتوان گفت اگر
نظام حزبی قدرتمند داشتیم این هزینه سنگین را متحمل نمیشدیم.
در صورت وجود نظام حزبی قدرتمند احتمال به قدرت رسیدن عناصر و
مجموعههای ناشناخته، امتحان پس نداده به شدت کاهش مییابد. با
پشت سر گذاشتن این تجربه زمینه شعارهای پوپولیستی نظیر این که
مردم جلوتر از احزاب هستند و .... تا حدودی تضعیف شده است.
امروز مردم نیز کمابیش دریافتهاند این شعارها به معنای تجلیل
از فهم و آگاهی آنها نیست بلکه محروم کردن جامعه از نهادهایی
است که میتواند خواستهها و مطالبات و منافع آنها را به
پشتوانه ایشان به نحوی مسالمتآمیز و معقول نمایندگی کند.
جامعه تودهای و بیشکل که نیروهای آن در قالب احزاب و نهادهای
مدنی سازمان نیافتهاند، هم به ضرر خود جامعه است و هم به زیان
کشور. کافی است تجربه سالهای اخیر را مرور کنیم تا دریابیم
امروز هیچکس خود را در برابر فرصتهای مغتنم و بینظیر تاریخی
که از دست رفت و هزینههایی بر ملت تحمیل شد
پاسخگو
نمیداند. همه نگاهها روی یکنفر متمرکز است؛ اما کدام فرد
است که به تنهایی و بدون اتکا و حمایت بر صندلی ریاست جمهوری
تکیه بزند؟ اما کدام حزب و مجموعه امروز مسئولیت این سالهای
اخیر را میپذیرد؟ و چه تضمینی وجود دارد که همان باندهای قدرت
بیتابلو مجدداً بدون پذیرش هرگونه مسئولیتی برای مردم
چهرهسازی
نکنند؟ به مواضع و اقدامات و تصمیمات غیر کارشناسی پر ریسک و
پرخطری که طی سالهای اخیر در حوزههای اقتصادی، اجتماعی و
سیاست خارجی اتخاذ شد بنگرید؛ صدها تصمیم کارشناسی نشده و
پرهزینه در جلسات یکی دو ساعته درباره هر استان را به خاطر
آورید و نتیجه آن را در رشد اقتصادی منهای 6 درصد و خالی شدن
خزانه کشور و تورم چهل درصدی ببینید. آنگاه به این پرسش
بیندیشید که کدام حزب و تشکل شناخته شدهای که برای حضور در
قدرت نیازمند رأی مردم است، این گونه بیمحابا در مورد سرنوشت
جامعه تصمیم میگرفت؟ این رفتار تنها از مجموعهها و باندهای
پنهان و بیتابلویی ساخته است که دغدغه پاسخگویی به افکارعمومی
ندارند و در برابر اعمال خود حداکثر ضرری که متحمل میشوند
سوختن
یکی دو چهره است. از سوی دیگر وضعیت احزاب سیاسی کشور طی
سالهای اخیر نیز بسیار تأملبرانگیز است. این تنها اصلاح
طلبان نبودند که طی سالهای گذشته از صحنه قدرت حذف شدند.
احزاب با سابقه و شناخته شده محافظهکار و یا اصولگرای معتدل
نیز در این سالها شاهد روند حذف تدریجی خود بودند. به گمان من
تجربه سالهای گذشته به رغم همه تلخیها و مرارتها این نتیجه
مبارک را در پی داشت که توجه بخش مهمی از کنشگران سیاسی را به
ضرورت و اهمیت تحزب و نظام حزبی جلب کند. اگر روزی به دلیل ضعف
آگاهیهای سیاسی، بینش حذفی بر جریانهای سیاسی کشور حاکم بود
و هریک خواهان حذف دیگری بود، امروز با درک نسبی این حقیقت تلخ
که خلأ ناشی از حذف یک جریان سیاسی ریشه دار را باندهای پنهان
و مجموعههای بیتابلو پر میکنند، دستکم غالبا به ضرورت حضور
و رقابت عقلانی جریانهای سیاسی پیبردهاند. به نظر بنده برای
اصلاحطلبان هیچ چیز مطلوبتر از این نیست که در برابر خود
جریان اصولگرای متشخص و باهویت و مستقلی را ببیند که مسئول و
پاسخگوی مواضع و عملکرد خویش است. و برای اصولگرایان معتدل و
معقول نیز هیچ چیز مطلوبتر از این نیست که با جریان اصلاح طلب
با مواضع روشن و پاسخگو در برابر مواضع و اعمال خویش مواجه
باشند. در چنین صورتی قطعاً میدان برای نقش آفرینی باندهای
افراطی و غیر مسئول محدودتر میشود.
چرا وقتي احزاب در ايران تشكيل ميشوند، به سرعت دچار انشعاب و
انحلال ميشوند؟
انشعاب در احزاب امر مذمومی نیست. اصولاً هر عمل جمعی و گروهی
در معرض انشعاب و انحلال قرار دارد. در دیگر نهادهای اجتماعی
از جمله نهادها و بنگاههای اقتصادی نیز انشعاب و انحلال رخ
میدهد و ما هرگز بنگاههای اقتصادی را به این دلیل که منشعب
یا منحل میشوند، مذموم نمیشماریم و نفی نمیکنیم. احزاب از
این نظر با دیگر نهادهای جمعی و گروهی تفاوتی ندارند.
احزاب فراگیر را قبول دارید؟
شکل گیری چنین حزبی منوط به وجود احزاب پیشرفته و جامعه سیاسی
توسعه یافتهاست. به نظر من پیش از چنین اتحادی تجربهای موفق
از عمل جبههای را باید پشت سر بگذاریم. در حال حاضر ما جبهه
احزاب و تشکلهای اصلاح طلب را داریم. اما این جبهه تا چه حد
توانستهاست در قالب یک جبهه و براساس حداقلهای مشترک، موفق و
مؤثر عمل کند؟ حداقل انسجام جبههای نیز که اکنون شاهد آن
هستیم محصول اراده احزاب مؤتلفه نیست، بلکه به برکت وجود
شخصیتهای محوری نظیر آقای خاتمی است. کافی است شرایطی را تصور
کنید که خاتمی نباشد. در چنین شرایطی احتمال این که جبهه
اصلاحات مثلاً با یک کاندیدای واحد در انتخابات ریاست جمهوری
شرکت کند، چقدر خواهد بود؟ پاسخ این پرسش روشن است. احزاب غیر
اصلاحطلب از این نظر وضعیتی وخامتبارتر دارند. این احزاب در
فقدان ساختار آمرانه و غیر حزبی و ائتلاف دستوری قادر به
حداقلی از کنش جبههای نیز نیستند. با توجه به این واقعیات و
با توجه به این سطح از نظام حزبی و توسعه یافتگی حزبی، تشکیل
حزب واحد فراگیر متشکل از احزاب سیاسی مختلف نه ممکن است و نه
مفید.
پیک نت 12
آذر |