آیت الله سیدعلی محمد دستغیب با اصلاح طلبان استان فارس
دیدار کرد و طی سخنانی صریح، با اشاره به وقایع پس از دیدار
فرزندان میرحسین موسوی در روز عید غذیر گفت:
جمهورى اسلامى تشکیل شد و امام خمینى رحمت اللهعلیه آمد و
گفت: «نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد». جمهورى اسلامى یعنى
آن که مردم در حکومت دخالت دارند و اکثریت، آن را مىخواهند.
زمانى که امام خمینى محصور و در تبعید بودند، علما و مراجع وقت
نامه نوشتند و تأیید کردند که ایشان مرجع کل است و به حساب
قانون اساسى آن وقت نباید مورد توهین قرار گیرد. چنین مرجعى
وقتى قیام کرد، مردم از او حمایت کردند و این حمایت، در واقع
حمایت از اسلام بود و اسلام یعنى قرآن و سنّت.
پس ما مىگوییم: علّت تشکیل جمهورى اسلامى، خواست مردم و غرض
آن اجراى احکام اسلام بود. حضرت امام خمینى در بدو ورود به
ایران، در بهشت زهرا اعلام کرد که من به پشتوانه این مردم توى
دهن این دولت مىزنم و دولت تشکیل مىدهم. ایشان عنوان مرجع
تقلیدى را داشت که از قرآن و سنّت حرف مىزد و تا آخر هم سعى
کرد همین گونه باشد. آنچه از ایشان سراغ داریم، شخص مؤمن و
باتقوا و خداترسى بود و از خلاف شرع مىهراسید و هر کجا مىدید
گوشزد مىکرد. از ابتدا مخالف این بود که سرنیزه بالاى سر مردم
باشد و مردم با زور سرنیزه اطاعت کنند. تا آخر هم سعى کرد همین
طور باشد، امّا تا چه حدى عدهاى که مخالف این روش بودند مانع
شدند، خدا داند. وقتى که مىخواست از دنیا برود، تأکید کرد که
آنچه از قول من نقل مىشود باید یا با امضاى من یا صداى ضبط
شدهى من باشد به همین دلیل معلوم مىشود شخص خاصى را به عنوان
جانشین خود تعیین نکرد، که اگر کرده بود مىآوردند. این به
خاطر آن بود که به رأى مردم اهمیّت بدهد. مردمى که محترم و
پایبند به دینشان هستند و جمهورى اسلامى را مىخواهند.
حضرت امام براى این که شخصپرستى نشود و یک نفر واحد، مدار و
محور قرار نگیرد، قانون اساسى را به میان آورد و عدهاى از
بزرگان جامعه از میان خبرگان احکام اسلامى و خبرگان امور
اقتصادى و حقوقى و سیاسى و دیگران را جمع کرد تا پیش نویس
قانون اساسى را تصویب کنند.کسانى مثل آیت الله منتظرى و بهشتى
و دستغیب و صدوقى و اشرفى و طاهرى اصفهانى جزء فقهاى عادل آن
زمان بودند و سعى کردند قانون اساسى مطابق قرآن و سنّت تنظیم
شود و بعد از آن به رأى مردم گذاشته و تصویب شد. معناى قانون
اساسى، رعایت حقوق ملت است و در ابتداى آن بر این مهم تأکید
فراوان شده است.
از جمله اصول قانون اساسى، اصل صد و ده است که در آن شرایط و
وظایف ولى فقه ذکر شده است. از جمله این که باید در تمام ابواب
فقه مجتهد باشد؛ عدالت و تقوا داشته باشد و مدیر و مدبّر و
شجاع باشد و بتواند مردم را در محور احکام اسلام حرکت دهد.
براى شرایط رهبرى و تعیین آن، خبرگان رهبرى تشکیل شد و وظیفه
آنها این شد که بر وجود این شرایط مراقبت کنند. در ابتدا بنا
بود که صلاحیت داوطلبین مجلس خبرگان را کسانى بررسى و تأیید
کنند که خود فقیه و مجتهد کامل و خبره هستند و مىتوانند فقیه
جامع الشرایط و مجتهد متجزى را تشخیص دهند. متأسفانه پس از
مدّتى تأیید صلاحیت خبرگان به دست شوراى نگهبان افتاد. ولى
مملکتى که قرار است جمهورى اسلامى باشد باید محور اصلى آن، بعد
از رأى مردم، فقهاى عدول و مراجع تقلید باشند و چون مراجع
مشغولیتهایى دارند، باید نمایندگانى تعیین کنند که این
نمایندگان خبرگان را تشکیل دهند. پس در حقیقت خبرگان باید
نمایندگان مراجع باشند. ما بارها این راگفتهایم ولى کسى بدان
اعتنا نکرده است.
ما مىگوییم خبرگان که نماینده مراجع هستند باید مراقب شرایط
تعیین شده براى رهبرى در اصل صد و ده باشند که از جمله آنها
عدالت است.
امّا این عدالت از کجا باید تشخیص داده شود؟ صرف نماز خواندن و
روزه گرفتن براى احراز عدالت کافى نیست. مهم رفتارهاى
مجموعههایى است که زیر نظر اصل صد و ده قرار دارند مثل
نیروهاى مسلح، صدا و سیما، قوه قضائیه و دادگاه ویژه و به طور
غیر مستقیم، اداره اطّلاعات و غیره. از عملکرد این مجموعهها
است که خبرگان مىتواند تشخیص دهند که عدالت همچنان باقى است
یا خیر.
امّا در این چند سال کدام یک از خبرگان تذکّر دادهاند که
آقا!
در صدا و سیما این تخلفات صورت گرفته و اصل صد و ده باید تذکّر
دهد؟
آقا!
در سپاه و اطّلاعات و در بین قضات این تخلفات روى داده و باید
تذکّر داده شود.
آیا این تذکّر ندادن به معناى رضایت است؟ به معناى این است که
اشکال ندارد؟ یعنى اگر خلاف شرعى صورت گرفته باشد، ما کارى
نداریم. ولى آیا این سکوت و رضایت در بین همهى خبرگان بوده
است؟ به طور قطع برخى از آنان محترم و عادلند و سکوتشان از سر
رضایت نیست. پس لابد مىترسند چیزى بگویند.
آقایان مراجع چطور؟ آیا سکوت مراجع تقلید به معناى رضایت آنان
است؟ آیا واقعآ آنان به این خلاف شرعها راضى هستند؟ بعید و
خیلى بعید است و نمىتوانیم به مقام بزرگان و مراجع چنین نسبتى
بدهیم.
پس باید بگوییم شاید محصور و مجبور هستند و افرادى در اطرافشان
وجود دارند که تهدیدشان مىکنند و مىگویند: «همان طور بر
سرتان مىآوریم که بر سر آیت الله منتظرى و صانعى آوردیم.»
آیا وجود این تهدیدها تکلیف را ساقط مىکند؟ مشکل است! صحبت
دربارهى یک طلبه ساده نیست. صحبت درباره یک مرجع تقلید است.
وقتى مراجع سخن نمىگویند، همه مىگویند حتمآ اسلام این را
تأیید مىکند؛ حتمآ اسلام یعنى همین!
از تخلفات بزرگى که در باب قضا صورت گرفته، این است که همهى
طلاب مىدانند و همهى مراجع در کتابهاى فقهى و رسالههاى خود
نوشتهاند که وقتى مىتوانند درباره یک متهم حکمى اجرا کنند که
محاکمه شده باشد؛ یعنى مثلا یک شخص متهم به دزدى را حتّى
نمىتوان زندان کرد و ابتدا باید محاکمهاش کنند؛ یعنى بدون
ترس و ارعاب نزد قاضى عادل حاضرش کنند و قاضى بدون این که حتّى
با نگاه خود او را بترساند، از او درباره جرمش سؤال کند. اگر
با زبان خود اقرار نکرد و دو شاهد عادل هم وجود نداشت، جرمش
ثابت نمىشود. اگر در این حال قاضى او را دزد بخواند، از عدالت
ساقط مىشود.
اگر رفراندومى درباره میرحسین برگزار و رأى مردم پاس داشته
شود، چهل میلیون رأى مىآورد.
آقاى میر حسین موسوى و همسرشان و آقاى کروبى متهم به محاربه و
فتنه شدهاند. ایشان در کدام محکمه، نزد کدام قاضى عادل محاکمه
شدند تا بتوانند پاسخ دهند؟
در سال
۸۸
مردم تظاهراتى به راه انداختند و مدعى تقلب در انتخابات شدند و
قرائنى هم در این باره در کار بود که صحت یا عدم صحت آن هم
باید در محکمه بررسى شود. ایشان به همراه مردم در تظاهرات شرکت
کردند و حتّى جلودار آنها هم نبودند. چطور شد که برخى از آن
مردم به زندان افتادند و این چند نفر هم به عنوان رهبران فتنه
محصور شدند، بدون هیچ دادگاه و محاکمهاى؟ سؤال ما از آقایان
مراجع تقلید این است که شما معتقدید و به ما یاد دادهاید که
شخص متهم باید در دادگاه صالح محاکمه و حکم درباره او صادر
شود. چنین شخصیتى که قرار بود به عنوان رئیس جمهور معرفى شود،
باید در مقابل مردم دادگاهش تشکیل شود، نه در خفا. پس چه شد که
شما، جز چند نفر معدود چیزى نمىفرمایید؟ آیا سکوت شما نشانهى
رضایت شما است؟ قطعآ این کار خلاف قرآن و اسلام و خلاف قانون
اساسى است.
آیا معتقدید که مردم ایشان را نمىخواهند؟ بنده ادعا مىکنم که
اگر آزادانه رفراندومى درباره آقاى موسوى برگزار شود، به عنوان
این که ایشان خلاف شرع و قانون عمل نکرده و شخص مؤمنى است، چهل
میلیون رأى مىآورد به شرط این که رأى مردم پاس داشته شود.
مردم ایشان را به عنوان این که مورد تأیید امام خمینى بود،
دوست مىدارند و مىخواهند. این حرف کمى نیست که یک نفر به
مدّت بیش از سه سال در خانهاى محصور باشد و اطرافش دیوارها و
حصارها و سربازان و افسران امنیتى باشد، ولى بر دین خود استوار
بایستد و دست از نماز و روزه و اعتقادات خود بر ندارد و از خدا
و پیامبر و ائمه راضى باشد. اگر امتحان پیش آید معلوم مىشود
که چه خبر است.
به آقاى روحانى هم مىگوییم: جناب آقاى روحانى! مردم که به شما
رأى دادند و با شعار «یا حسین میر حسین» پاى صندوق آمدند؛ یعنى
ما به خاطر او به شما رأى مىدهیم ولى متأسفانه شما حرفى
نمىزنید. البتّه ایشان هم به نوعى در حصر است. اگر آقاى
روحانى محصور نبود چرا در هشت سال گذشته به این همه تخلفات
اعتراضى نکرد؟ حالا آیا این حصر برایش عذر مىشود یا نه، خدا
داند.
بنده هم الان محصورم. به خاطر یک توهمى که سیدعلى محمّد دستغیب
نسبت به رهبرى این جور گفت و آن جور گفت، بدون هیچ گونه سؤال و
جوابى، دویست، سیصد نفر را مأمور کردند که به مسجد حمله کنند و
درِ آن را ببنند. مسجدى که پایگاه شهدا و رزمندگان بود، حدود
چهل روز محصور و مسدود شد. همان وقت بنده تهران بودم و
مىخواستم با هواپیما به شیراز بیایم، امّا ربع ساعت هواپیما
را نگه داشتند که بنده به شیراز نیایم. مىگفتند یا پیاده شو
یا مانع پرواز هواپیما مىشویم. بنده هم به ناچار پیاده شدم و
به دوستانمان که در مسجد بودند گفتم مسجد را ترک کنید و لازم
نیست آنجا بمانید. ما خدا را مىپرستیم و مسجدپرست نیستیم.
الان هم هر کس به مسجد قبا بیاید، در هر ادارهاى که باشد فورآ
برایش پاپوش درست مىکنند. طلبههاى ما را در هیچ ادارهاى به
عنوان پیشنماز راه نمىدهند، به خصوص در آموزش و پرورش.
ما مىگوییم: جناب حجة السلام والمسلمین آقاى دکتر حسن روحانى،
رئیس جمهور محترم جمهورى اسلامى ایران! بنده و دیگران ـ طبق
آنچه از شعارهایشان استفاده کردیم ـ به شما رأى مشروط دادیم.
شرطمان هم اول از همه این بود که سعى کنید زندانیان سیاسى را
آزاد کنید، به خصوص حصر آقاى موسوى و کروبى را بردارید. کسانى
که مخالف این عقیده بودند به دیگران رأى دادند. شما باید کوشش
خود را به هر شکل که مىدانید بکنید. اگر لازم است پیش مراجع
بروید و صحبت کنید و نظر شرعى آنان را در این باره جویا شوید.
شاید هم ما اشتباه مىکنیم. البتّه اگر قرار است مطابق شرع
باشد، ما اشتباه نمىکنیم و مسئله کاملا روشن است.
درباره این اتفاقى که به تازگى افتاده است؛ اول که انتظار
داشتیم با عذرخواهى از مردم آقاى موسوى و همسرشان و آقاى کروبى
و زندانیان سیاسى را آزاد کنید. این عذرخواهى نشانه شجاعت بود
ولکن آزاد نشدند. مؤمنین هم دعا کردند و لابد صلاح بوده
دعایشان به شکل دیگرى مستجاب شود. امّا در روز عید غدیر که روز
عید سادات است و آقاى رئیس جمهور هم به دیدار سادات و جانبازان
رفتند، به خانواده آقاى موسوى اجازه دادند که دو ساعتى با
ایشان ملاقات داشته باشند و با هم غذا بخورند. موقع بیرون آمدن
دختران ایشان را که از سادات موسوى هستند بازرسى کردند. خوب
است که همهى شما چهار چشمى مراقب ایشان بودید و لحظه لحظه
دیدار آنها را مىدیدید. این بازرسى دیگر براى چیست؟ براى این
که شاید یک نامهاى برده باشند؟ یعنى شما این قدر از نامه آقاى
موسوى مىترسید؟ گیرم که نامهاى هم در کار باشد مگر ایشان چه
مىخواهد بنویسد؟ آیا یک شخص محصور نباید یک آهى هم بکشد؟ حالا
مىخواهید بازرسى کنید، آیا این روش بازرسى که به کار بردید
درست است؟ بعد هم مىخواهید ممانعت کنید. شما چه کارهاید و به
امر چه کسى این کار را مىکنید؟ کدام قاضى عادل چنین دستورى
داده است؟ بعد هم آن مأمور سیلى به صورت دختر ایشان بزند و
دستش را دندان بگیرد. بعد هم فقط یک نفر بیاید عذر خواهى کند،
آیا این کافى است؟ باید اینها را بیاورند و جلوى چشم ملت
محاکمه کنند. به چه دلیل سیلى به این خانم زدهاند؟ باید جلوى
همهى ملت آن سیلى قصاص شود و دیهى آن دندان گرفتن پرداخته
شود. این خانواده محبوب همهى مردم هستند. آه که غصهاى بر
غصههاى این ملت افزوده شد.
از خدا مىخواهیم که خواستهى این مردم برآورده شود و حکم حصر
از ایشان برداشته شود و احکام اسلام منحصر به بدحجابى نشود.
اگر آقایان مسؤلین خوب شوند و به حساب اسلام عمل کنند، بسیارى
از مردم هم به اسلام عمل مىکنند و خیلى از زنها هم با حجاب
مىشوند. امیدواریم آقاى روحانى بتواند مطابق قولى که به مردم
داده، مطابق قانون اساسى عمل کند و ملت هم دلشان خوش شود.
خدایا به حق محمّد و آل محمّد چشم جوانان این مرز بوم را روشن
کن تا در خیابانها شادى کنند و بگویند: «یا حسین میر حسین».
پیک نت 7
آبــــــان |