رویداد تروریستیای (سراوان) که منجر به قتل سربازان ایرانی
شد، باید مقامهای امنیتی این کشور را به این نتیجه برساند که
سیاست تقویت افراطگرایی برای ضربه زدن به حریف در خاک یک کشور
دیگر، در درازمدت، هیچ سودی ندارد. جیشالعدل، پیامد سیاست
حمایت از افراطگرایی مسلح است.
بر اثر
یک حمله تروریستی، شماری از سربازان مرزی ایران، جانشان را از
دست دادند. بهگفته مقامهای ایرانی، تروریستان، در خاک
پاکستان مخفی شدهاند. مسوولیت این حمله تروریستی را هم گروهی
بهدوش گرفته است که ظاهرا یکی از زیرمجموعههای شبکه القاعده
است. حمله تروریستی به جان سربازان ایرانی، ثابت میسازد که
کشورهای منطقه در مجموع قربانی افراطگرایی مسلحاند. این
افراطگرایی در پاکستان، زیربنای حمایتی و عقبه استراتژیک
دارد. پاکستان هم با آنکه سیاست حمایت از افراطگرایی را بخشی
از قدرت ملی خود میداند، قربانی پدیده افراطگرایی مسلح است.
شاخههای مختلف طالبان پاکستانی، تقریبا هر روز در شهرهای
مختلف پاکستان، مردم را به خاک و خون میکشند. کارشناسان
پاکستانی بهوضوح میگویند که جامعهشان در سالهای اخیر،
رادیکالیزه شده و شکیباییاش را از دست داده است، در حالیکه
پانزده سال پیش، وضعیت اینگونه نبود. حالا همانطوری که کابل،
هرات و قندهار قربانی تروریسم است، لاهور، پیشاور، کراچی و
کویته نیز ناامن شده است. حالا دیده میشود که ایران هم قربانی
است. هیچ بعید نیست که فردا در شهرهای ایران هم، گروههای
تروریستی، مردم را به خاک و خون بکشند.
کشورهای منطقه در مجموع باید درک کنند که سیاست استفاده ابزاری
از افراطگرایی و راهاندازی جنگهای نیابتی، به نفعشان نیست.
متاسفانه در حال حاضر شبکههای استخباراتی ایران و پاکستان،
برای دستیابی به هدفهای خاص، با برخی از گروههای ستیزهجوی
افراطی
همکاری
میکنند. سازمانهای استخباراتی و اطلاعاتی ایران، برای کشتن
امریکاییان در افغانستان، به طالبان سلاح و پول میدهند.
مقامهای استخباراتی ایران در سالهای
۲۰۰۵
و۲۰۰۶
حتا روابط میان طالبان و جنگجویان عراقی را تامین کردند. بخشی
از استخبارات ایران، در آن سالها به جنگجویان طالبان اجازه
داد، تا از طریق خاک آن کشور به عراق بروند و مهارتهای جنگی و
آدمکشی را فرا بگیرند. حتا زمانیکه طالبان در افغانستان در
قدرت بودند، ایران به داوطلبان عرب اجازه میداد، تا از طریق
خاک آن کشور، به افغانستان بیایند و به القاعده بپیوندند.
سیاست ارتش پاکستان که بسیار روشن است. این ارتش برای طالبان و
گروههای متحد آن، از جمله شاخههایی از القاعده، در خاک آن
کشور زیربنای حمایتی ساخته است. شبکههای حمایتی طالبان،
القاعده و شاخههای آن در پاکستان، به حدی قدرتمندند که حتا
توانستند اسامه بنلادن را سالها در نزدیکی اسلامآباد مخفی
کنند. جنرالهای پاکستانی به صراحت میگویند که برخی از
گروههای مسلح افراطی، دارایی استراتژیک آنان است؛ اما پاکستان
و ایران، از این سیاست، سودی نکردهاند.
پاکستان از سال
۲۰۰۷
به اینسو، قربانی طالبان پاکستانی است. طالبان پاکستانی، به
حدی شهرهای پاکستان را ناامن کردهاند که کسی جرات
سرمایهگذاری در پاکستان ندارد و اقتصاد این کشور روبه زوال
است. حتا مراکز استراتژیک نظامی پاکستان، امنیت ندارد.
بخشهایی از قلمرو پاکستان، حالا توسط طالبان پاکستانی و
القاعده اداره میشود. مردم پاکستان و اقتصاد آن کشور، حالا
بهای سیاست حمایت از افراطگرایی مسلح را میپردازند. اگر
پدیدهای بهنام طالبان پاکستانی وجود نمیداشت، امروز پاکستان
نه ناامن میبود و نه رشد اقتصادی آن متوقف میشد.
طالبان پاکستانی تنها در مناطق قبیلهنشین پاکستان حضور
ندارند؛ ستیزهجویان حتا در جنوب ایالت پنجاب نفوذ دارند.
رویداد تروریستیای که منجر به قتل سربازان ایرانی شد، باید
مقامهای امنیتی این کشور را به این نتیجه برساند که سیاست
تقویت افراطگرایی برای ضربه زدن به حریف در خاک یک کشور دیگر،
در درازمدت، هیچ سودی ندارد. جیشالعدل، پیامد سیاست حمایت از
افراطگرایی مسلح است. این نکته را باید همه کشورهای منطقه در
نظر داشته باشند.
http://8am.af/1392/08/06/we-are-all-victims-editorial/
پیک نت 7
آبــــــان |