من از طرف دولت آلمان، در سال 2010 حامل نامه پیشنهاد چهار
بندی ایران که به تائید بالاترین مقامات ایران رسیده بود به
امریکائی ها برای مذاکره و حل و فصل پرونده اتمی ایران بودم.
درآن نامه که من به مقامات امریکا رساندم، ایران خواهان صلح با
امریکا بود. ایران مذاکرات در بالاترین سطح را پیشنهاد کرده
بود، البته در مقام مساوی با حفظ شان و منزلت ملی. بدون
فریادهای پیروزی امریکا.
آن چهار بند اینها بود:
1. ضمانت کامل قراردادی و عملی در رد ساخت بمب اتمی ایران.
ایرانی ها حتی می خواستند که تغلیظ 20% ی اورانیوم لازم برای
مصارف پزشکی را به امریکا (!) انتقال دهند.
2. آمادگی همکاری عادلانه در مورد مناطق نفوذ امریکا و ایران
در خاورمیانه.
3. آمادگی همکاریهای سازنده در حل مسائل افغانستان و عراق.
4.آمادگی مبارزه مشترک با تروریسم بین المللی با ایده های
کاملاً مشخص
در پائیز 2012 یک مذاکرات مقدماتی در عمان بین ایران و
آمریکا انجام شد و با احتیاط کوشش شد که ببینند آیا مذاکرات
مستقیم در عالی ترین سطح شانسی خواهد داشت. این تماس مشخصاً
زمینه قبلی مذاکرات تلفنی 15 دقیقه ای هفته گذشته روحانی و
اوباما بود. با توجه به این تاریخچه گمان می کنم که پیشنهاد
مذاکره از سوی روحانی جدی باشد. من در این مورد به روحانی
بیشتر اعتماد می کنم تا به نیتانیاهو. نیتانیاهو نگران اینست
که در صورت مذاکرات ایران و امریکا نه تنها در مورد امکان
اسلحه اتمی ایران، بلکه در مورد اسلحه های اتمی واقعی اسرائیل
نیز صحبت شود. و در مورد اسلحه های شیمیائی اسرائیل هم. در
ایران هم مثل امریکا نیروهای زیادی هستند که مخالف عادی شدن
روابط دو کشور هستند. لذا آلمان باید کمک کند که هرچه سریعتر
راه حل مفیدی بدست آید.
متن مقاله را از روی عنوان بالا بخوانید!
ترجمه متن مقاله:
مقاله حاضر در"روزنامه برلین" (برلینر سایتونگ) مورخ 07 اکتبر
2013 (9 مهر ماه 1392) منتشر شده است.
یورگن تودن هوفر متولد 1940 از 1972 تا 1990 عضو پارلمان
آلمان از حزب سوسیال مسیحی.
CDU
است. تودن هوفر در فراکسیون خود ابتدا مسئول سیاست همکاریهای
بین المللی و سپس کنترل تسلیحات بوده است. پس از آن تا سال
2008 در هیئت مدیره مجله بوردا مشغول بوده. از 1980 مکررا به
مناطق متزلزل جهان اسلام رفت آمد داشته، افغانستان، عراق و
اخیراً لیبی، سوریه و ایران. هم اکنون کتاب جدید او "تو نباید
بکشی" توسط انتشارات برتلزمن منتشر شده است.
-----------------------------------------
من دوستان زیادی در اسرائیل دارم. از اکثرشان حاضرم یک ماشین
دست دوم بخرم، ولی در مقابل نیتانیاهو تامل می کنم! چون که
نخست وزیر اسرائیل یک رابطه نادر
دیگری با حقیقت دارد.
از 1995 تا کنون– هجده سال – بدون اینکه رنگ صورتش سرخ بشود
مکرراً ادعا می کند که بمب اتمی ایران "پس فردا" تولید می شود!
یک آدم از چندمین اعلام خطر به واقعیت نپیوسته اش می تواند
قابل اعتماد بودنش را از دست بدهد. بویژه وقتی که او اسلحه
اتمی خودش را کتمان می کند.
حسن روحانی هم احتمالاً با هفت تا آب شسته شده، والا رئیس
جمهور ایران نمی شد. اما او اقلاً یک چنان نقشه های جنگ و صلح
بدون موجودیت خارجی برای کسی کشف نمی کند. در حال حاضر او در
مورد مذاکرات و پیشنهادات صلح مشخصی از سوی ایران گفتگو و
اقدام می کند. این پیشنهادات از سه سال و نیم پیش به دولت
امریکا ارائه شده است. من خودم آنرا – با وساطت دولت آلمان –
در تاریخ 26 آوریل 2010 به
مقامات عالی امریکا ارائه کردم. نه بعنوان مذاکره کننده یا
واسطه، بلکه فقط بعنوان "پستچی". زیرا امریکا و ایران بیش از
سی سال است که این تجمل بچگانه را به رخ دنیا می کشند که دیگر
در سطح وزرا و روسای کشور با هم حرف نمی زنند.
من با کمال میل "قاصد" این پیشنهاد مذاکره بودم که از سوی بالا
ترین مقامات رهبری ایران تائید شده بود. اگرچه من 2008 در
مدرسه دیپلماسی تهران یک سخنرانی خیلی تند بر علیه احمدی نژاد
داشتم و بر حق حیات اسرائیل (و فلسطین) تاکید کردم [پرانتز از
خود نگارنده است]. من دوستی خاصی با سیستم ایران ندارم و ضدیتی
هم بااسرائیل ندارم.
مغز پیشنهادات ایران شامل چهارنکته زیر بود:
1. ضمانت کامل قراردادی و عملی در رد ساخت بمب اتمی ایران.
ایرانی ها حتی می خواستند که تغلیظ 20% ی اورانیوم لازم برای
مصارف پزشکی را به امریکا (!) انتقال دهند.
2.
آمادگی همکاری عادلانه در مورد مناطق نفوذ امریکا و ایران در
خاورمیانه.
3. آمادگی همکاریهای سازنده در حل مسائل افغانستان و عراق.
4.آمادگی مبارزه مشترک با تروریسم بین المللی با ایده های
کاملاً مشخص
درآن نامه که من به مقامات امریکا رساندم، ایران صلح با امریکا
می خواست. ایران مذاکرات در بالاترین سطح را پیشنهاد کرد،
البته در مقام مساوی با حفظ شان و منزلت ملی خود. بدون
فریادهای پیروزی امریکا.
من به امریکائی ها گفتتم که ایرانی ها می توانند بعنوان
(واسطه) ریش سفید وزیر اقتصاد آلمان ولفگانگ شویبله را تصور
کنند. شویبله تا همین امروز نمی داند که چرا ایرانی ها از قضا
به او، دوست صادق امریکا و اسرائیل رسیده اند.
باوجود این پیشنهاد صلح، امریکا به سیاست خصمانه خود بر علیه
ایران ادامه داد. تاسیسات هسته ای غیر نظامی ایران توسط ویروس
های نرم افزاری مورد حمله واقع شدند و (برای مدتی) فلج شدند.
محاصره اقتصادی چنان گسترش یافت که امروزه حتی بیماران مبتلا
به سرطان و ام اس دسترسی کافی به دارو ندارند. هر چند هفته
یکبار تهدید حمله نظانی از نو مطرح شده است. پنج دانشمند فیزیک
اتمی ایران ترو شده اند. من خودم با بیوه یکی از آنها مفصلاً
صحبت کردم.
رئیس جمهور اوباما بوضوح مدتها نتوانسته با ایده ی مذاکره،
موفقیتی در سطوح بالا داشته باشد. لابی ضد ایران در آمریکا
بسیار قوی است. خط فکری اصلی را خانم "آن کولتر" مدراتور
تلویزیون در سال 2006 تعیین کرد. او گفت: "ما باید به مسابقه
دستمال بدستی ملی پایان دهیم. سوریه را باید تا به حد عصر حجر
بمباران کرد و بعد هم ایران را برای همیشه خلع سلاح نمود".
2007 جان مک کین، کاندید ریاست جمهوری از حزب جمهوری خواه در
یک میتینگ انتخاباتی راه او را ادامه داد. وی همراه با کف زدن
های شدید حضار با ملودی آهنگ پیرمردان ساحل خواند: "بمب، بمب،
بمب، بمب، ایران. بگذارید بالاخره ایران را بمباران کنیم".
هیلاری کلینتون می خواست درصورت لزوم ایران را (از روی صفحه)
"محو" کند.
اوباما می بایست سالها در مقابل این نیروها مبارزه کند. حالا
احتمال آن بوجود آمده که او بتواند پیش ببرد. این هنوز قطعی
نیست. اما در پائیز 2012 در حین مبارزات انتخاباتی، همان
نزدیکی های انتخاب مجددش یک مذاکرات مقدماتی در عمان بین
ایران و آمریکا انجام شد. گرچه محمود احمدی نژاد هنوز رئیس
جمهور ایران بود. با احتیاط کوشش شد که ببینند آیا مذاکرات
مستقیم در عالی ترین سطح یک شانسی خواهد داشت.
این مشخصاً زمینه ی قبلی مذاکرات تلفنی 15 دقیقه ای هفته گذشته
روحانی و اوباما بود. با توجه به این تاریخچه گمان می کنم که
پیشنهاد مذاکره از سوی روحانی جدی باشد. من در این مورد به
روحانی بیشتر اعتماد می کنم تا به نیتانیاهو.
اگر قضیه به یک صلح بین ایران و امریکا منجر شود، شانس صلح در
سوریه نیز افزایش خواهد یافت که بعلت پیوند هایش با ایران
بعنوان دشمن جا افتاده است. حتی اسرائیل هم از عادی شدن روابط
بین ایران و امریکا سود خواهد برد، نیتانیاهو ولی احتمالاً نه.
او بوضوح از آن دسته سیاستمداران است که درگیری را دوست دارند
زیرا در زمان صلح مصرفی ندارند (چیزی برای ارائه کردن ندارند.
م).
بعلاوه نیتانیاهو باید نگران این باشد که در آن صورت نه تنها
در مورد امکان اسلحه اتمی ایران بلکه همچنین در مورد اسلحه های
اتمی واقعی اسرائیل نیز صحبت شود. و در مورد اسلحه های شیمیائی
اسرائیل هم. شاید یکبارهم یک دیپلمات غربی جرئت کند که بگوید
تهدید به تهاجم نظامی مخالف حقوق ملت هاست. حتی از سوی امریکا
و اسرائیل. آیا بعنوان دوست این دو کشور می توان امروز چنین
حرفی را علنی گفت؟
روحانی وقت زیادی ندارد. در ایران هم مثل امریکا نیروهای زیادی
هستند که مخالف عادی شدن روابط دو کشور هستند. لذا آلمان باید
کمک کند که هرچه سریعتر راه حل مفیدی بدست آید. در آنصورت
دنیای امن تری خواهیم داشت.
پیک نت 18
مــــــــــهر |