با روی کار آمدن
دولت حسن روحانی و قدرت ملی که در پشت سر وی قرار گرفته است،
مسئله رابطه با امریکا و چگونگی آن نیز مسئله روز شده است. در
این زمینه چند برخورد وجود دارد:
برخود نخست از جانب
راست افراطی حکومتی و کسانی است که در پنهان بدنبال جلب حمایت
امریکا هستند ولی با شعار مرگ بر امریکا میخواهند ابتکار عمل
را در دست خود نگاه دارند. روش آنان همان سیاست احمدی نژادی،
یعنی نامه نگاری و گدایی رابطه با امریکا از یکسو و جنجال و
جوسازی و خود را قهرمان مبارزه ضدامریکایی نشان دادن از سوی
دیگر است.
برخورد دوم از جانب
کسانی است که رابطه با امریکا را کلید حل همه مشکلات میدانند
و چنین وانمود میکنند که گویا منشا تنش میان ملت ما و دولت
امریکا این ملت ماست که خطای بزرگی نسبت به امریکا مرتکب شده
که اکنون باید آن را جبران کند و آن نیز پذیرش خواستهای
امریکاست.
برخودر سوم متعلق
به بخشی از اپوزیسیون سلطنت طلب و "چپ نماهای" خارج از کشور
است که بدنبال سرنگونی جمهوری اسلامی به هر طریق، ولو از طریق
حمله نظامی امریکا هستند. اینان با رویکرد دولت روحانی برای حل
مسئله اتمی و پایان دادن به تحریمها و برقراری مناسبات عادی
با امریکا مخالفند. مواضع اینان با گروه اول و دولت اسراییل
بسیار نزدیک شده است و عملا یک جبهه واحد را در مخالفت با دولت
روحانی تشکیل داده اند.
بالاخره برخورد
چهارم ضمن تاکید بر استقلال ایران، خواهان روابط عادی و برابر
حقوق با ایالات متحده امریکاست. این برخوردی است که دولت
روحانی، طرفداران اصلاحات، جنبش چپ داخل کشور و طرفداران حزب
توده ایران و حتی بخشی از راست حکومتی از آن پشتیبانی میکند.
دولت خامنهای و
احمدی نژاد در طی هشت سال گذشته ایران را در موقعیت بسیار
نامناسبی قرار داد. اینان با "دیپلماسی تهاجمی" و خراب کردن
مناسبات ایران با جهان خارج، آن را وسیلهای برای بسته نگاه
داشتن فضای سیاسی در داخل و حذف نیروهای هوادار اصلاحات و
تحولات قرار دادند. نتیجه این سیاست نابخردانه به قدرتهای
جهانی و از جمله امریکا امکان داد که بتوانند برنامههای خود
برای ایران را که در زمان دولت اصلاحات امکان انجام آن را
نداشتند پیاده کنند و سرانجام تحریمهایی سخت و کمرشکن را به
ملت ما تحمیل کنند. دولت روحانی وارث چنین وضعی است. ولی از
سوی دیگر انتخابات ریاست جمهوری و پشتیبانی وسیع ملی از
برنامههای دولت اکنون نقطه قوتی است که می توان با اتکای آن
از موضع قدرت بیشتر مسئله اتمی و تحریمها را حل و فصل نماید.
هر قدر که فضای سیاسی در داخل کشور بیشتر گشوده شود، نیروهای
بیشتری نیز در پشت سر این سیاست قرار خواهند گرفت و موضع ایران
در این مذاکرات قوی تر خواهد شد. از این نظر پایان دادن به حصر
و آزادی زندانیان سیاسی گامی بزرگ در راه آن نیز هست که دولت
بتواند با دستی پر در مذاکرات بینالمللی حاضر شده و افکار
عمومی ایرانیان با گرایشها و دیدگاههای مختلف را هرچه
بیشتر در کنار خود داشته باشد. مخالفت بازندگان انتخابات ریاست
جمهوری با مذاکره و سیاست خارجی تنش زادی دولت روحانی از همین
نکته بیمناک اند. این که حمایت مردمی از دولت روحانی گسترده تر
و سازمان یافته تر شود.
فریادهای دولت کنونی اسراییل، جار و جنجال امثال حسین
شریعتمداری و نالههای سلطنت طلبهای خارج از کشور از آن
روست که میدانند عرصه روز به روز بیشتر بر آنها تنگ می شود.
این جنجالها نه از موضع قدرت که از ضعف است.
پیک نت 25
مــــــــــهر |