روزنامه اعتماد مصاحبه مشروحی با عبدالله نوری اولین وزیر کشور
دولت خاتمی انجام داده و منتشر کرده است که ما بخش هائی از آن
را که مرتبط است با انتخابات 92 استخراج کرده و منتشر می کنیم:
تحلیل من بعد از انتخابات سال 88 این بود كه جریان حاكم برای
اینكه شائبه مهندسی انتخابات یا هر گونه تخلف و تقلب را از
ذهن جامعه پاك كند برای انتخابات پیش رو تمهیدات جدیدی
میاندیشد. معتقد بودم انتخابات سال 88 اگر برای جریان اصلاحات
و بدنه اجتماعی آن هزینه فراوانی داشته، برای نظام هم هزینه
سنگینی داشته است.
برداشت من این بود كه حاكمیت در حد امكان و در چارچوب تحلیل
صاحبنظرانش و با آسیبشناسی حوادث سال 88، حتیالامكان به سمت
شفافسازی انتخابات میرود و به همین دلیل معتقد بودم كه در
انتخابات مجلس سال 90، اصلاحطلبان در سطح كشور باید شركت كنند
و طبعا با رویكرد گروهی از دوستان اصلاحطلب درباره عدم شركت
در انتخابات مخالف بودم. البته این معنی نبود كه انتخابات از
نظر سلامت و شفافیت در سطح استانداردهای مطلوب جهانی برگزار
میشود یا در مراحل مقدماتی مثل تایید و رد صلاحیتها، به گونه
قابل قبولی برخورد میشود.
چنانچه اصلاحطلبان در انتخابات مجلس سال 90 شركت كرده بودند و
همانند انتخابات ریاستجمهوری عمل میكردند، میتوان حدس زد
مجلس با تركیبی متفاوت با آنچه الان وجود دارد شكل میگرفت و
طبعا تعامل و همكاری مجموعه عظیمی كه جریان اصلاحات هم در آن
مجموعه قرار میگیرد، تحلیلش این بود كه ابتدا باید جلوی خطر
را بگیریم، باید جلوی سقوط كشور را بگیریم، جلوی تخریب
گستردهیی كه اتفاق میافتد را بگیریم. پس در این مورد،
اشتراك نظر وجود داشت كه برای جلوگیری از نابودی كشور با كمك
مشاركت و بسیج گسترده مردم، نگذارند كاندیدایی رای بیاورد كه
بخواهد مسیر قبل را، در چارچوب نگرش خاص خودش ادامه بدهد. لذا
شما میدیدید كه اصولگرایان معتدل و معقول هم حتی شاید بیشتر و
جدیتر از جریان اصلاحطلب، نسبت به كاندیداهای افراطی جریان
محافظهكار سخن میگفتند و احساس خطر میكردند.
البته به نظر من عملكرد غیرقابل دفاع شورای نگهبان در ردصلاحیت
برخی افراد كه از مدیران سالم و ارزشمند كشور بودهاند و
متقابلا تایید صلاحیت كاندیدایی كه سابقه اجرایی و مدیریتی
مشخصی نداشته بر نگرانی جریان اصولگرای معتدل افزود. نگرانی از
این جهت كه نكند خدای ناخواسته دستهایی پشت قضیه است كه پشت
شعارهای ارزشی یا به اسم فتح قلههای پیروزی میخواهد با منافع
ملی بازی كند و چه بسا ندانسته كشور را به انحطاط كامل بكشاند.
متاسفانه احساس این جریان افراطی و بحران آفرین هم این است كه
هر آنچه آنها میفهمند و عمل میكنند منطبق با اسلام و انقلاب
است. به نظر میرسد این مسائل، باعث میشد كه دواتفاق رخ دهد،
یكی در جریان اصولگرا طیف وسیعی نسبت به پیروزی و تقویت خط
افراط احساس خطر كنند و از طرف دیگر اصلاحطلبان هم به حداقل
قانع شوند و همه تلاش كنند جریان افراطی در جایی متوقف شود ولو
اینكه به حداقل خواستهها قناعت كنند.
فكر میكنم در چنین پروسهیی طبیعی بود كه بعضی از اصلاحطلبان
از آن حالت اولیهیی كه داشتند و حتی در انتخابات مجلس هم نشان
دادند كه خیلی سرسخت میخواهند قهر كنند و تحریمی باشند بیرون
بیایند. در این مرحله بود كه جبهه اصلاحات بر اساس خواست
عمومی، انتخابی غیر از این نداشت كه با قوت و قدرت وارد شود و
نشان دهد در شرایطی كه كاندیدای اختصاصی برای ریاستجمهوری
ندارد، لكن از میان نامزدهای موجود و مورد تایید حاكمیت
میتواند از فردی كه بیشتر به مبانی فكری اصلاحات نزدیك است
حمایت كند و بعد از 4 سال كه جریان مقابل در رسانهها و
تریبونهای عمومی و غیر عمومی خود برای جریان اصلاحات مراسم
ختم گرفته است، پیروز انتخابات هم بشود
و آقای روحانی چنین فردی بود؟
من امیدوارم آقای روحانی چنین فردی باشد و حتی بسیار بهتر از
تصورات ما ظاهر شود و به مردم و علاقهمندان جریان اصلاحطلبی
در عمل نشان دهد كه خودش یك اصلاحطلب واقعی است. هر چند به
ظاهر، نسبت تاریخی و پیشینی با ساختار گروههای اصلاحطلب
نداشته باشد. اصلاحطلبی ملك و دارایی شخصی یك مجموعه نیست،
اصلاحطلبی یك تفكر است و میتواند در كسی كه به اعتدال-
اعتقاد دارد وجود داشته باشد و روشی كه پیش میبرد رویكردی
اصلاحطلبانه باشد.
هنگامی كه آقای خاتمی كاندیدا نشدند كسانی كه شركت در انتخابات
را منحصر در حضور آقای خاتمی میدانستند، گفتند اگر آقای هاشمی
كاندیدای انتخابات شوند ما از ایشان حمایت میكنیم ولاغیر. یك
هفته پس از ثبت نام آقای هاشمی، روشن شد كه مردم قبل از
اصلاحطلبان تصمیم شان را گرفتهاند و نگرانی توده مردم از
اوضاع كشور پیش و بیش از نخبگان كشور است. ارزیابیها
نشان از رای بالای آقای هاشمی داشت. زمانی كه جناب آقای هاشمی
ناباورانه ردصلاحیت شدند قشر وسیعی از جامعه خصوصا نخبگان دچار
یك نوع افسردگی شدند و تا حدی گرایش به كنار كشیدن تقویت شد،
با این استدلال كه وقتی با آقای هاشمی كه شناسنامه انقلاب است
اینطور رفتار میشود معلوم است با نفرات دیگر چطور رفتار خواهد
شد. اگر بخواهید یك نفر را معرفی كنید كه روایت مجسمی از تاریخ
انقلاب از سال 1340 تا به امروز باشد،
این شخص هاشمی است و اگر بنا باشد جمهوری اسلامی را از آغاز
نهضت تاكنون با تمام نقاط قوت و ضعف آن در یك نفر معرفی كنیم
كسی غیر از آقای هاشمی نمیتواند باشد. متاسفانه مجموعهیی كه
سن بعضیشان از عمر سیاسی آقای هاشمی كمتر است، تصمیم میگیرند
ایشان را ردصلاحیت كنند. این تصمیم برای مردم ایران و دنیا
بسیار ناباورانه و عجیب بود، چون ایشان رییس یكی از اركان
جمهوری اسلامی است و مثل آقای موسوی و آقای كروبی در حصر و
زندان نیست و برچسب فتنه به او نمیخورد.
طبیعی است در چنین شرایطی بعد از شوكی كه وارد شده بود، دوستان
به این نتیجه رسیدند كه باید با پشتیبانی از تصمیم آقایان
هاشمی و خاتمی ابتدا در جهت تقلیل كاندیدا، به كاندیدای واحد
اقدام كنند و از پشتوانه موجی كه پس از ردصلاحیت جناب آقای
هاشمی ایجاد شد، برای كاندیدای واحدی كه در صحنه میماند، بهره
گرفته شود.
من نسبت به عملكرد سیاست خارجی و اقتصادی دولت آقای روحانی
خوشبین هستم. البته كار بسیار دشوار و پیچیدهیی در پیش است.
یعنی احساس میكنم یك نگرانی مشتركی وجود دارد كه همه در جهت
حل آن گام برخواهند داشت. موردی كه میتواند دغدغه ذهنی ما
باشد سیاست داخلی و مسائل تامین آزادیها و بحثهای امنیتی است
كه باید دید چه اتفاقی میافتد. امیدوارم از این پس چهرهیی كه
از ایران در دنیا نشان داده میشود یك چهره تهاجمی، بحران
آفرین و خطرساز نباشد و به نظرم این اتفاق با شیب ملایم رخ
داده است و الان احساس میكنیم كه همه كشورها احساس آرامش
میكنند. تنها كشوری كه به نظر میرسد از انتخاب آقای روحانی
عصبانی باشد، اسراییل است چون آنها حتما علاقه داشتند یك فرد
افراطی در ایران سركار بیاید تا بتوانند اهداف ضد ایرانی خود
را در مجامع جهانی پیش ببرند و موجبات افزایش فشار بر ایران را
فراهم كنند كه به یاری خدا و مردم این اتفاق نیفتاد.
وقتی كسی مانند آقای روحانی انتخاب میشود، تمام نقشههای
افراطیون ضد اصلاحات در داخل ایران و اسراییل و جریان برانداز
و جنگ طلب خارج آسیب میبیند، به نظرم عموم كشورها، خصوصا
كشورهای منطقه و غرب از رایآوردن آقای روحانی و بازگشت مشی و
منش اعتدالی استقبال كردهاند. باید منتظر نتایج عملكرد ایشان
در سیاست خارجی تنش زدا باشیم.
جریان اصلاحات باید با دولت جدید زاویه پیدا نكند و تا پایان
همراه و پشتیبان باشد. ولی اگر در شرایط خاصی جریان اصلاحات در
دولت مشی دیگری را مشاهده كرد، دنبالهروی نباید بكند، در
چارچوب خودش جلو برود تا مردم امیدشان را از دست ندهند و
احساسشان این نباشد كه گفتمان اصلاحطلبی، دولتی شده و آنها
با مشكلاتشان تنها ماندهاند.
پیک نت 6
شهریور |