اواخر هفته گذشته كه اعلام شد دكتر حسن
روحاني ميخواهد در يك كنفرانس مطبوعاتي، با مردم سخن بگويد.
به دفتر رياستجمهوري در خيابان پاستور رفتم. قصدم شركت در
كنفرانس مطبوعاتي آقاي رئيسجمهور بود. از قبل نيز نامهنگاري
انجام شده بود اما وقتي نامم را گفتم، گفتند نه اسم شما و نه
اسم مجله آسمان در ليست نيست. در حال برگشتن به دفتر روزنامه
بودم كه يكي از نزديكان رئيسجمهور را ديدم. حال و احوالي
كرديم و از اين روزهايش پرسيدم. قدمزنان وارد محوطه
رياستجمهوري شديم بياينكه كسي از من بپرسد كجا ميروم. با
او به دفترش رفتيم. من نيز ترجيح دادم با او به نزديك دفترش
بروم و اخبار و تحليلهايش را بشنوم تا اينكه به جلسهاي بروم
كه نامم در آن نيست.
پرسيدم اين روزها، همه خوشحال هستيد؟
بالاخره دولت رسماً كارش را آغاز كرده، رئيسجمهور در دفترش
مستقر شده و وزراي پيشنهادي برنامههاي خودشان را شروع
كردهاند. پرسيد: خوشحال؟ به اين لبخندها نگاه نكن. نميداني
كه ما چه چيز را تحويل گرفتهايم. قرار است آقاي روحاني 100
روز ديگر گزارش كاملي به مردم بدهد و در يك برنامه زنده
تلويزيوني بگويد كه ميراث محمود احمدينژاد براي دولت او چه
بوده است و چه بار مالي به جاي گذاشته است. شش ماه است آقاي
احمدينژاد اقساط بدهيمان به بانك جهاني را پرداخت نكرده است.
در اين ميان، فشارهاي پي در پي وارد ميشود كه برخي از وزرا
نيز پيش از رأي اعتماد مجلس كنارهگيري كنند.
پرسيدم: فشار از جانب چه كساني است؟ گفت:
بالاخره جرياناتي هستند كه مخالف دولت آقاي روحاني و
اعتدالگرايان هستند. نفع آنها در يك دولت ضعيف است تا
بتوانند طعم تلخ شكست خود را با اعلام ناتواني روحاني و دولت
او شيرين كنند.
به ساختماني كه دفتر او در آن قرار دارد
رسيديم. مطابق معمول چك و بازبينيها صورت گرفت. با هم از
پلهها رفتيم بالا. سه طبقه بالاتر دفتر او بود. اتاقي ساده و
بيپيرايه. پرسيدم بالاخره شما حامياني در مجلس داريد. آنها به
شما كمك نميكنند؟ گفت: هستههاي سخت جريان راست از ابتدا به
دنبال چهار وزارتخانه مهم دولت بودند. بارها پيغام و پسغام
دادند كه بايد براي وزارتخانههاي كشور، اطلاعات، ارشاد و
علوم با ما رايزني كنيد. آقاي روحاني همانطور كه به همه گفته
بود، ليست بدهيد، به آنها نيز گفت، ليست بدهيد اما آنها
نهتنها ليست نميدادند، بلكه در مرحله بعد اعلام كردند كه
اين وزارتخانهها را دربست به ما بسپاريد.
پشت صندلي سادهاش نشست. تلويزيون را روشن
كرد. دكتر روحاني كنفرانس را آغاز كرده بود. به سوال رابطه با
آمريكا كه رسيد، از روي يك متن از پيشنوشته، پاسخ خبرنگار
سيانان را داد. گفتم: براي اولين بار است كه رئيسجمهور
ايران، به جاي آنكه فيالبداهه سخن بگويد، از پيش به سوال
انديشيده و پاسخي تهيه كرده تا «بيربط» سخن نگويد. گفت: چند
پيشنهاد به دكتر روحاني دادهايم كه از اين به بعد جلسات
خبرنگاران، منظمتر و كاربرديتر برگزار شود. مثلاً به جاي
آنكه خبرنگاران بيايند، سردبيران روزنامهها هفتهاي يك بار
براي صبحانه به دفتر رئيسجمهور دعوت شوند و با ايشان جلسه
بگذارند و رئيسجمهور، برخي مسائل را براي آنها بازگو كند،
تحليل ارائه دهد و انتظارش را نيز از رسانهها اعلام كند.
قرار است اين جلسات در سه سطح تعريف شود. يك سطح آن نيز جلسه
با مديران مسوول است.
برايم جالب بود. اما جالبتر، فشارهايي بود
كه پيشتر گفته بود به كابينه وارد شده است. پرسيدم: آقاي
روحاني مقابل آن فشارهايي كه گفتيد عقبنشيني كرد يا نكرد؟
گفت: از وقتي نام دكتر جعفر توفيقي، آقاي
مسجدجامعي، حجتالاسلام يونسي براي وزارت مطرح شد، فشارهاي
بياماني وارد آمد كه اين افراد به وزارتخانهها و دولت داخل
نشوند. اگرچه امكان آن وجود داشت كه در صورت معرفي، مجلس نيز
با حسن نيت آقاي لاريجاني به آنها راي اعتماد بدهد، اما با اين
حال قابل پيشبيني نبود. دكتر روحاني گفته، علاقهمند نيست كه
مجلس به وزراي اصلي او، راي اعتماد ندهند. براي همين، قدم اول
را به منظور حسن نيت برداشت.
قدم اول اين بود كه اطرافيان دكتر روحاني
با طيف دكتر لاريجاني، رئيس مجلس و آقاي باهنر براي يك ليست
مشترك به توافق برسند كه رسيدند و قرار است آن ليست اجماع مجلس
را داشته باشد و همه وزرا راي اعتماد بگيرند. آقاي لاريجاني
نيز قول مساعد به دكتر روحاني داده است اما فراكسيون اقليت
مجلس كه متشكل از جمعيت ايثارگران و جبهه پايداري است، پيغام
فرستادند كه هنوز نسبت به كابينه نظر دارند و بايد آن را
«معتدلتر» كرد. حتما نظر آقاي حداد عادل را خواندي كه گفته
بود «ميخواهيم كابينه معتدل آقاي روحاني را معتدلتر كنيم.»
آقاي حداد عادل رئيس فراكسيون اقليت مجلس است.
گفتم: شايد خود آنها نظري نسبت به اين
وزارتخانهها دارند و افرادي را براي اين وزارتخانهها در
نظر گرفتهاند. گفت: اتفاقا همين هم هست. يك نفر پيغام آورد
كه وزارت آموزش و پرورش را به آقاي حداد عادل بدهيد. آقاي
محمدمهدي زاهدي نيز كه قبلاً در دولت اول احمدينژاد، وزير
علوم بود پيغام فرستاده حاضر است وزارت علوم را بپذيرد و بهتر
است كه اين وزارتخانه را به من بدهيد.
گفتم: آقاي روحاني در آن توافقي كه گفتيد،
آقاي رحمانيفضلي را براي وزارت كشور قبول كرد؟ خب اگر قرار
بود آقاي يونسي به وزارت اطلاعات نرود، ايشان به وزارت كشور
ميرفت. چرا اينطور شد. الان در بدنه حاميان دكتر روحاني نسبت
به آقاي رحمانيفضلي و حتي آقاي پورمحمدي خيلي نظر مساعدي وجود
ندارد. چرا اين دو انتخاب شدند؟
گفت: البته از بابت اين دو نفر كسي نبايد
نگران باشد. به دوستانت بگو كه يادشان نرود كه آقاي پورمحمدي
در سازمان بازرسي كل كشور، نواقص قراردادهاي دولت قبل را
شناسايي كرد، آنها را با سند و مدرك به مردم شناساند و بعد
گزارش مشروح داد كه چه كساني در كنار رئيسجمهور سابق، چه
کارهای مالی و پولیای كردهاند. حافظه ما نبايد كوتاهمدت
باشد. آقاي پورمحمدي در سازمان بازرسي كل كشور، ادعاهاي گزاف
برخي از دولتمردان قبلي را با اسناد معتبر، برملا كرد.
پرسيدم: از ابتدا آقاي پورمحمدي در ليست
كابينه بود؟ گفت: معمول است كه براي وزارت دادگستري رئيس قوه
قضائيه فردي را معرفي ميكند تا بتواند با او كار كند. پيش
ازآقاي پورمحمدي چند نفر ديگر مطرح شده بودند. ابتدا آقاي
آوايي رئيس دادگستري استان تهران مطرح شد. بعد آقاي اميري عضو
سابق شوراي نگهبان مطرح شد. اما در رايزني اوليه با
قوهقضائیه، معلوم شد كه بايد به دنبال گزينه ديگر رفت.
پيشنهاد بعدي به آقاي محمدجعفر منتظري رئيس ديوان عدالت اداري
داده شد كه او نپذيرفت تا اينكه رئيس قوه قضائيه آقاي پورمحمدي
را معرفي كرد. از قرار معلوم در جلسهاي كه رئيسجمهور با آقاي
پورمحمدي داشته، مسأله زندانيان سياسي نيز مطرح ميشود و
رئيسجمهور از پور محمدي ميخواهد از نفوذ خود در دستگاه قضايي
استفاده كند و شرايط آزادي زندانيان را فراهم كند.
پرسيدم: چنين اتفاقي ميافتد؟ بلند شد
پنجره اتاق را باز كرد تا هوايي به درون اتاق دم كرده و گرفته،
بيايد. بعد گفت: من اميدوارم. ضمن آنكه خيلي از آنها عيد فطر
ممكن است آزاد شوند. برخي آخرين سال حكم خود را سپري ميكنند و
احكام آنها رو به پايان است. به همين دليل ممكن است از قوه
قضائيه درخواست شود تا تسهيلاتي براي آزادي آنان فراهم كند.
مثلاً مرخصيهاي طولانيمدت را به پايان حكم آنها گره بزند و
آنها بيرون بيايند.
پرسيدم درباره آقاي رحماني فضلي چطور. چون
وزارت كشور، بزرگترين و سياسيترين وزارتخانه دولت است. سطح
تعامل با آقاي رحمانيفضلي چگونه است؟ گفت: آقاي رحمانيفضلي
دوست دوجانبه آقاي روحاني و دكتر لاريجاني رياست مجلس است.
امين هر دو نفر است. درباره آقاي رحمانيفضلي نيز نبايد نگران
بود. نبايد از همين الان بخشي از كابينه را عليه خودمان
بشورانيم. فراموش نكن آقاي رحماني فضلي نيز نقش بسيار پررنگي
در اثبات عدم صداقت برخي از سخنان احمدينژاد داشت. او با
ارائه گزارشهاي دقيق و ارائه آمار ديوان محاسبات تلاش كرد
نشان دهد كه دولت نهم و دهم و شخص احمدينژاد در امر اقتصاد چه
انحرافاتي داشته است. با پول نفت چه كرده است. يادت ميآيد كه
خبر داد دولت پول نفت را به خزانه واريز نكرده است؟ پرسيدم:
اما او يك اصولگراست. گفت: مهم این است که رحمانی فظلی تندرو
نیست. اصولگرایی سنتی است. آنها با حسين شريعتمداري، با
حسينالله كرم يا حتي با خود احمدينژاد زاويه و تفاوت دارند.
گفتم: مدتي پيش جلسهاي در خانه آقاي هاشمي برگزارشد كه آقاي
روحاني و خاتمي و سيدحسن خميني براي افطاري به آنجا رفتند. از
آن خبري داريد؟ گفت: آن شب دو جلسه افطاري همزمان برگزار شد.
جلسه اول در خانه آقاي هاشمي بود و جلسه بعدي در خانه شيخ قدرت
عليخاني. آقاي خاتمي و سيدحسن خميني پس از جلسه اول به خانه
شيخ قدرت آمدند كه كنار خانه آقاي هاشمي است. حدود 20 نفري از
چهرههاي سياسي – فرهنگي در خانه شيخ قدرت دعوت بودند.ظاهرا
آنها با دغدغههای خود را درباره وزارت کشور با دکتر روحانی
مطرح کرده بودند.
درباره وزارت كشور نيز اين را يادآوري كنم
كه استانداران همه از طرف آقاي روحاني و هیئت دولت انتخاب
ميشوند. حتماً نظر ايشان در اين باره ارجح است و تا جايي كه
ميدانم قرار است از هر دو جناح براي اداره كشور، خصوصا
استانداريها استفاده شود.
گفتم: با اين حساب نبايد نگراني وجود داشته
باشد. ولي شما چرا گفتيد به ظاهر لبخند ميزنيم و در باطن
فشارها را تحمل ميكنيم؟ گفت: هنوز بحثها تمام نشده است. هنوز
آن اقليت مجلس، سرپا است. آنها صداي بلندي دارند، اگرچه ممكن
است نتوانند عليه دولت اجماعي را پديد بياورند. دولت دكتر
روحاني ميخواهد، كار سنگيني را براي بهبود اقتصاد آغاز كند،
اما آنها از همين ابتدا، نميخواهند شيريني پيروزي مردم، تداوم
داشته باشد. بنابراين، دولت آقاي روحاني از دو جانب در فشار
است. كشوري كه تحويل گرفته و اقتصاد آن خراب است و فشاري كه از
طرف حاميان سابق احمدينژاد در مجلس متحمل ميشود تا ناكارآمدي
روحاني را جشن بگيرند.
پرسيدم: خود روحاني چيزي در اين باره نگفته
است؟ گفت: اتفاقاً چند روز پيش از مراسم تنفيذ، در مركز
تحقيقات استراتژيك، دكتر روحاني جشن خداحافظي گرفت و تمام
كارمندان آنجا را به افطاري دعوت كرد. آن جلسه حاشيههايي نيز
داشت از جمله اينكه محمدعلي بشارتي يك ساعت زودتر از برگزاري
جلسه سخنراني آمد و صندلي پشت روحاني را انتخاب كرد و آنجا
نشست تا نزديكي خود را به روحاني نشان داده باشد. او تعريف
ميكرد جلسه خيلي خودماني شده بود. برخي از چهرههايي را كه
آنجا ميديدي، مدتها بود نديده بودي. حتي باقر اسدي،
ديپلماتي كه تازه از بند رسته است نيز از جمله ميهمانان افطاري
بود. طبيعتا، اين ميهماني، سخنراناني نيز داشت. سيدرضا صالحي
كه معاون رئيسجمهور در ميراث فرهنگي شده، در اين جلسه سخن گفت
و يادآور فعاليتهايي كه او در مركز انجام داده است، شد. بعد
علي يونسي سخن گفت. يونسي اولين فردي بود كه به روحاني پيوست.
در ستاد انتخاباتياش به او كمك كرد و سپس به عنوان وزير
اطلاعات دولت او مطرح شد. اما اتفاقاتي رخ داد كه آرام آرام او
از كابينه كنار گذاشته شد.
او تعريف ميكرد كه يونسي در مراسم افطاري
روحاني خيلي استوار و محكم سخن ميگفت. چشم در چشم روحاني دوخت
و گفت كه كسي نبايد از اينكه در كابينه نيست ناراحت باشد. مهم
اين است كه كنار دولت باشد. مهم اين است كه به آقاي روحاني كمك
كند و بعد به خودش اشاره كرد و گفت من در كنار اين دولت هستم و
به آقاي دكتر روحاني هر كمكي كه بخواهد، ميكنم.مهمترين
سخنران افطاري مراسم، دكتر روحاني بود. او در سخنانش با
تأكيدات بسيار كلمه «اميد» را بر زبان ميآورد و ميگفت كه
برخي تلاش ميكنند «صداي مردم» را نشنوند اما صداي مردم در 24
خرداد آنقدر بلند بود كه نميتوان گوشي را پيدا كرد كه آن را
نشنيده باشد. گفت دكتر روحاني در ميانه سخنانش، ناگهان سكوت
كرد. سرش را پايين انداخت و بعد با همان تأكيدات هميشگي، گفت:
به عهدي كه با مردم بستم پايبندم. خيليها وانمود كنند شرايط
كشور خراب است و ديگر بهبودي حاصلش نميشود. خيليها اين روزها
بذر نااميدي را ميگسترانند اما من اميد دارم. به اين مردم
اميدوارم و ميدانم كه شرايط تغيير ميكند. اگرچه برخي نيز به
دنبال دستاندازي باشند.
***
تلويزيون با صداي بسته نشان داد كه كنفرانس
مطبوعاتي آقاي روحاني به اتمام رسيده است. انگار كنفرانس ما هم
به پايان رسيده بود. بلند شدم و از او تشكر كردم. گفتم: اميد
تنها چيزي است كه داريم. او به كنار پنجره رفت و به خبرنگاراني
كه از دفتر رئيسجمهور بيرون ميآمدند، زل زد. در اتاق را
بستم و از پلهها پايين آمدم.
منبع : هفته نامه آسمان
پیک نت 21
مــــــــــرداد |