جناب آقای روحانی عزیز
ضمن ابراز خوشحالی از این که به اینجا دعوت شدم و قدردانی بابت
فرصتی که برای حرف زدن و چاق سلامتی با دوستان جدید و قدیم
فراهم آمده… میدانم که اینجا بودنم بیفایده است و امیدوارم
در پایان، همه به کمفایده بودنش رضایت بدهیم.
چون شما به عنوان نماینده
۷۵
میلیون ایرانی یا میدانید چه کار باید بکنید، یا دیگرانی
هستند واجد شرایط تر از من که در نقش مشاور در کنار شما
هستند. پس میتوانید حرفهای مرا بشنوید و جدی نگیرید یا جدی
بگیرید، ولی نشنوید.
حرفهایی که من اینجا میزنم خطاب به آقای حسن روحانی است، نه
خطاب به رئیس جمهور منتخب و نه رهبر اقلیت یا اکثریتی که ذوب
در چیزی است و یا سرسپرده جایی. نه سوپرمن است و نه عاجز.
من کیام؟ مطمئن نیستم. ولی حرفهایم نه به عنوان یک بازیگر
است نه سیاسی کار، نه از طرف سینماگران حرف میزنم و نه
نماینده نسل جوانم و نه حتی به عنوان یک زن. حداکثر به عنوان
یکی از
۷۵
میلیون ایرانی یا یک شهروند عادی است.
از فهرست آمال و آرزوها و درخواستها و تمام چیزهایی که فکر
میکنم حقم است (حت اگر نباشد که بگذرم شاید فقط یک چیز
میماند که بشود به جّد ازتان درخواست کرد آن هم دقت صد چندان
در انتخاب همراهانتان در طول چهار یا هشت سال آینده است.
میدانیم مدیریت هر کاری باید به دست متخصصاش باشد و میدانیم
و میدانید که سوای از مصلحت و تعامل و شرایط و محدودیت و
بهانهی «از این بهتر کسی نبود»، کار را باید به دست کاردان
سپرد؛ نه فقط در این هشت سال، بلکه چندین هزار سال است که
بزرگترین دشمن ما خودی بیکفایت بوده. بده بستان با آدمهای
این کاره کمهزینهتر و عاقلانهتر از سر و کله زدن با موجودی
است که بیکفایتی خود را به دست شبکه دوستان و قضا و قدر،
تقدیر الهی و ایشاالله ماشاالله میاندازد.
چرا که حداقل میشود امیدوار بود که یک فرد متخصص فرد مسئولی
هم باشد. چرا که یک فرد مسئول از بار مسئولیت ترسی ندارد. چرا؟
چون یک فرد مسئول یک تنه به جنگ با دشمن فرضی نمیرود و
میداند چطور از امکانات موجود استفاده کند. چرا که یک فرد
مسئول میداند که برای ساختن آمده نه برای تخریب. چرا که یک
فرد مسئول میداند که چطور از موجودات بیکفایت کار بکشد. به
خصوص که تنها چیزی که کمبودش را نداریم، آدم باکفایت است.
لطفاً برای وزارت کشاورزی کسی را که از کشاورزی سر رشته دارد
انتخاب کنید یا برای وزارت آموزش و پرورش، کسی را انتخاب کنید
که مدیریت کلان آموزش را بشناسد یا برای وزارت ارشاد از کسی که
شان و حرمت هنر و هنرمند را درک میکند، استفاده کنید. یعنی
کسی که بتواند شعارهای شما را در عرصه هنر و فرهنگ و آزادی
بیان و اندیشه که به شکوفایی هنر میانجامد عملی سازد.
باشد که در انتهای این چهار یا هشت سال مجبور نباشیم بگویید
مخروبه تحویل گرفتیم و مخروبه تحویل میدهیم. باشد که درگیری
مردم دغدغههای فردی باشد نه مشکلات اجتماعی. محدودیتهایمان
محدودیتهای ذهنی باشد نه تحمیلی. باشد که باغبانمان باغبان
باشد نه برجساز. باشد که مدیرانمان مدیر باشند نه فقط
انقلابی. آزادهها آزاد، مومنین مومن، سارقین محبوس و صالحین
خوشحال.
در نهایت همانطور که عرض کردم بودنم فایدهای جز اتلاف وقت
نداشت، ولی اگر کمکی از من نوعی خواستید روی من حساب کنید. پیک نت 2
تیــــــــــــر |