علیاكبر ناطقنوری رئیس مجلس پنجم و دبیرکل سابق جامعه
روحانیت مبارز، پس از چند سال دهان به سخنرانی گشود. او که در
مراسم رونمایی از موزه شهید بهشتی وی در خیابان ظفر تهران حاضر
شده بود، خطاب به جمعی که قالیباف، شهردار تهران، خانواده آیت
الله بهشتی و چهرهها نظیر حجت الاسلام دعاگو و حجت الاسلام
دعایی، سرپرست روزنامه اطلاعات محسن هاشمی، فرزند هاشمی
رفسنجانی، چمران رئیس شورای شهر تهران و ... گفت:
من
بنا به دلایل و عواملی مدتهاست كه صحبت نمیكنم و به همین
دلیل سخنرانی را فراموش كرده ام. به دلیل همین سكوت من را
میتوان جزو ساكتین به شمار آورد. اما اینجا میگویم كه من
همین سكوت و ساكت بودن را از شهید بهشتی آموختم. در عاشورای
سال 1359 پس از آن وقایع تاسف بار در میدان آزادی و توهین
فراوان به شهید بهشتی از سوی هواداران بنیصدر و سر دادن شعار
مرگ بر بهشتی توسط آنان، متدینین بسیار منقلب و ناراحت بودند،
روز بعد یعنی یازدهم محرم من در مسجد بزازها منبر رفتم و شهید
بهشتی در مسجد امام سخنرانی داشت، من بعد از سخنرانی خودم به
مسجد امام آمدم، و چون مسجد مملو از جمعیت بود در حیاط و زیر
باران به سخنان شهید مظلوم دكتر بهشتی گوش دادم. در ابتدای
سخنرانی، یكی از علاقمندان شهید بهشتی برخاست و پرسید:
آقای دكتر نظر شما نسبت به حوادث روز گذشته و توهینهایی كه
شد، چیست؟
شهید بهشتی با نوایی كه هنوز در گوش من طنینانداز است، گفت:
از زبان من و دوستان و همرزمانم: سكوت، سكوت و سكوت.
ناطقنوری در حالی كه بغض اجازه سخن گفتن به وی نمیداد و اشك
از چشمانش جاری شده بود، افزود: پس از این جمله شهید مظلوم،
جمعیت حاضر در مسجد سراسر به گریه افتادند، و من همانجا سكوت
را از شهید بهشتی آموختم.
یك بار شهید بهشتی با من تماس گرفتند و گفتند كه خدمتشان
برسم. در همین خانه و در همین اتاق به بنده گفتند كه هیاتی از
جانب امام برای مذاكره با دستاندركاران صنعت نفت قرار است
برود و امام به آقای بازرگان و آقای هاشمیرفسنجانی ماموریت
دادند. چند نفری هم از كارشناسان همراهی میكنند و من دوست
دارم شما هم با این هیات بروید و به آقای هاشمی كمك كنید. بنای
من این بود كه همیشه در قبال وظایفی كه شهید بهشتی محول
میكردند، غیر از اطاعت و كمك به ایشان پاسخی نگویم و فكر
میكنم یكی از دلایل رشد ما همین توجهی بود كه شهید بهشتی به
ما طلبهها نشان میداد.
پیک نت 16
تیــــــــــــر |