سفر استانی احمدی نژاد به خوزستان و سخنرانی اش در شهر اهواز
که در همین شماره پیک نت بخش هائی از آن را میخوانید، نشان داد
که فعلا کارزار انتخابات 92 بصورت یک اسبه پیش می رود و رحیم
مشائی در این مسابقه بی رقیب پیشتاز است و احمدی نژاد هم روی
او شرط بندی کرده است.
چرا وضع اینگونه است؟
پاسخ بسیار آشکار این
است: آقای خامنه ای که با کودتای خرداد 1388 پل های پشت سر خود
را ویران کرد، اکنون در بن بست کامل گرفتار و به اسارت احمدی
نژاد در آمده است. این اسارت شامل حال بقیه آمران و عاملان
درجه اول کودتای 88 نیز می شود. گفته می شود، یگانه تفاهم وی
با هاشمی رفسنجانی، در دیدار پرتنش اخیری که با یکدیگر داشته
اند، بر سر بی اعتنائی مردم به انتخابات است و این که انتخابات
بی رونق کمر شکن ترین ضربه به نظام خواهد بود.
1- خامنه ای میداند که انتخابات پر رونق بدون حضور یک کاندیدای
مخالف با دولت احمدی نژاد و سیاست های شخص خامنه ای ممکن
نخواهد شد. از جمله هاشمی رفسنجانی که اگر در انتخابات نامزد
شود با رای بالا برنده خواهد شد، چرا که رای شهرهای بزرگ و
کوچک را خواهد برد! بویژه که شاخص ترین روحانیون و چهره های
اصلاح طلب از وی اعلام حمایت خواهند کرد. حتی مستقیم و یا غیر
مستقیم از جانب موسوی و کروبی. او زیر این بار نمی خواهد برود
زیرا میداند که هاشمی رئیس جمهوری همطراز رهبر خواهد شد و زیر
بار خرده فرمایش های خامنه ای نخواهد رفت و بازگشت از سیاست
های 8 سال گذشته خامنه ای آغاز خواهد شد.
2- گزینه بعدی محمد خاتمی است که حتی می تواند با آرائی بیش از
رفسنجانی درانتخابات پیروز شود و برخلاف هاشمی، اهل مدارا با
خامنه ای نیز هست. اما اشکال این است که ورود به میدان او،
یعنی بازگشت به اصلاحات و ترک سیاست های 8 سال گذشته از یکسو و
از سوی دیگر خاتمی یعنی موسوی و کروبی و نماینده تمام زندانیان
سیاسی پس از کودتای 88. با انتخاب او زندانیان بتدریج باید
آزاد شوند و فضای سیاسی کشور نیز گشوده شود.
در این هر دو گزینه، نگرش جهانی نسبت به حاکمیت جمهوری اسلامی
نرم خواهد شد و تمایل به گشودن درهای بسته نیز آغاز خواهد شد.
3- خامنه ای برای مذاکره مستقیم با امریکا و برخی عقب نشینی
های اتمی و تجدید نظر در سیاست های منطقه ای آماده است، اما
ترجیح میدهد این چرخش را خود هدایت کند و یک فرمانبر در راس
ریاست جمهوری داشته باشد. نظیر علی اکبر ولایتی که سابقه قابل
توجهی در عرصه سیاست خارجی دارد و می توان قالیباف شهردار
تهران را هم کنار دستش برای هدایت امور داخلی گماشت و امثال
پورمحمدی را هم به وزارت کشور بازگرداند. درحالیکه اگر این
سیاست توسط هاشمی و یا خاتمی پیش برده شود، بنام آنها تمام می
شود و نه بنام خامنه ای و بعنوان یک پیروزی! اما دشواری بزرگ
اینست که مردم با این کاندیداها پای صندوق رای نمی روند و این
همان
مشکل بزرگ اوست که در دیدار با هاشمی نیز آن را بعنوان بی
اعتنائی مردم به انتخابات پذیرفته است! بقیه کسانی که خود را
برای انتخابات مستقیم و غیر مستقیم این روزهاا نامزد کرده اند،
به یک شوخی انتخاباتی می مانند!
4- به این ترتیب و در میان این سردرگمی و کاسه "چه کنم؟" که در
بیت رهبری دست به دست می چرخد، احمدی نژاد آگاه از این اوضاع
فعلا مسابقه یک اسبه را با رحیم مشائی می تازاند و شبکه شایعه
و پیامکی و "جوک" سازی او در شهرها بسرعت مشغول اند. او با
اطمینان از داشتن رای شهرهای کوچک و روستاها، فعلا روی رای
شهرنشینان متمرکز شده است و برای دست یافتن به این رای، مشائی
را ضد آخوند، ضد ولایت فقیه، ضد خامنه ای، طرفدار مذاکره با
امریکا و پایان تحریم ها، طرفدار ملی گرائی و طرفدار عدم دخالت
در زندگی خصوصی مردم و بویژه متمایل به قبول آزادی پوشش زنان
و.... معرفی می کند.
بدین ترتیب، هر روز که خامنه ای و فرماندهان سپاه به تعلل در
تصمیم قطعی برای عقب نشینی در برابر هاشمی و خاتمی و طیف اصلاح
طلبان ادامه میدهند، فرصت بیشتری به رحیم مشائی و احمدی نژاد
می دهند. ادامه دولت احمدی نژاد با سکانداری رحیم مشائی، یعنی
ادامه بن بست و بحران و حتی تشدید آنها در جمهوری اسلامی و این
آینده ایست که باحتمال بسیار زیاد حتی روحانیون و یاران
نزدیک آقای خامنه ای نیز پیوسته به او تذکر می
دهند.
پیک نت 2
اردیبهشت |