مذاکرات
اتمی همچنان زیر حملات سنگین سرداران سپاه و جبهه راست به وزیر
خارجه دولت روحانی و تیم مذاکره کننده ادامه دارد. از سوی دیگر
بنظر می رسد که دولت امریکا و یا لااقل محافل تعیین کننده یی
در هارترین و نظامی گراترین جناح های رهبری آمریکا دارای
منافعی همسو با سرداران سپاهی و جناح راست ایران هستند و در
کار به نتیجه رسیدن مذاکرات کارشکنی می کنند. شواهد چنین نشان
می دهد که امریکا در سرانجام کار می خواهد با آن قدرت نهایی در
ایران - که مایل است آن قدرت سپاه پاسداران باشد- مذاکره کند.
یعنی قدرتی که هم اقتصاد و معیشت جامعه در دست آن است و هم
تفنگ و قدرت نظامی. و این جایی است که منافع سرداران سپاه با
منافع هیئت حاکمه آمریکا همسو می شود. هر دو آنها خواهان شکست
مذاکرات در این مقطع و ادامه تحریم ها هستند. ادامه تحریم ها
که از یک سو، سودهای کلانی را نصیب سرمایه داران و بانک های
بینالمللی و امریکایی کرده است و می کند و از سوی دیگر موجب
تمرکز قدرت اقتصادی در دست سپاه تحت عنوان "دور زدن تحریم ها"
شده است. محافل حاکمه امریکا هر چند در ظاهر شرکت های وابسته
به سپاه را مشمول تحریم ها قرار می دهند ولی بخوبی می دانند که
سودبرنده اصلی از تحریم ها سپاه خواهد بود.
این پدیده که امریکا مایل به حاکمیت نظامی ها و مذاکره با آنان
است در تاریخ و سیاست ایالات متحده سابقه دیرین دارد. در
خاطرات ژنرال روبرت هایزر - معاون الکساندر هیگ فرمانده وقت
ناتو- آمده که از نظر رهبران آمریکا در کشورهایی مانند ایران
نیروی نظامی تنها حزب منسجم سیاسی است که در تحولات حرف آخر را
می زند. با همین اندیشۀ نقش تعیین کننده نیروهای مسلح، در
آخرین روزهای حیات حکومت پهلوی، ژنرال هایزر را به ایران
فرستادند تا سران ارتش را در پشت حمایت از بختیار و در صورت
عدم موفقیت، برای انجام کودتا منسجم کند. همین فکر اکنون نیز
راهنمای ایالات متحده و غرب است. یک دولت دموکراتیک که بتواند
شکاف تاریخی میان ملت و دولت را در ایران پر کند و حکومتی وحدت
ملی در کشور برقرار کند برای منافع اقتصادی و سیاسی درازمدت
غرب و آمریکا سودمند نیست. همه کوشش آنان در آغاز انقلاب نیز
جلوگیری از شکلگیری یک جبهه متحد و دولت دموکراتیک در کشور تا
حد درخواست علنی برای غیرقانونی کردن حزب توده ايران بعنوان
شرط کمک به ایران در جنگ با عراق بود، همان درخواستی که از
مصدق برای جلوگیری از فعالیت توده ای ها و ملیون رادیکال یا از
رضاشاه برای ممنوع کردن حزب کمونیست ایران داشتند. در حالیکه
یک دولت نظامی که رویاروی مردم خود قرار گرفته و مردم نیز
رویاروی آن هستند بهترین شرایط را برای فشار و مداخله مستمر و
گرفتن امتیاز فراهم خواهد کرد. همان وضعی که در روابط رضاشاه
با انگلستان در دوران پس از 1310 یا میان شاه و آمریکا و غرب
در شرایط پس از 28 مرداد بوجود آمد و مشابه همان نوع روابطی
بود که امریکا در گذشته با همسایگان ایران نظیر ترکیه و
پاکستان نیز داشت و بعدها عراق هم به آن افزوده شد. در همه این
کشورها نظامیان کودتاچی طرف مذاکره و عمدتا متحد آمریکا بودند
و در عین حال پای خود را مانند رضاشاه و شاه از گلیمشان نمی
توانستند درازتر کنند.
بدینسان تجربه تاریخی و تجربه چند ساله دولت احمدی نژاد و
پیامدهای تحریم ها نشان از همسویی میان محافل تعیین کننده ای
در فرماندهی سپاه با محافل حاکم بر آمریکا دارد. فسادی که در
سپاه رخنه کرده است و عملا آن را از یک نیروی نظامی دفاعی ملی
به شرکت سهامی بی مسئولیت با اختیارات نامحدود تبدیل کرده است
زمینه تفاهم میان این دو را فراهم کرده است. هم آمریکا و غرب و
هم سرداران سپاهی در ادامه فساد و غارت اقتصادی در ایران منافع
مشترک دارند. این منافع مشترک امروز به جدی ترین مانع دربرابر
به نتیجه رسیدن مذاکرات اتمی تبدیل شده است.
پیک نت 9 بهمن |