ايران  

        www.pyknet.net

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک

30 دی  ماه  1393

  pyknet@inmano.com

 
 
 

بخش دوم سخنرانی "اسکار لافونتن"

در بیستمین کنفرانس "لوکزامبورگ" در آلمان

جهان به جنگ نیاز ندارد

به دگرگونی ساختار آن نیازمند است 
 
 
 
 

 

«اسکار لافونتن» از رهبران برجسته و متمایل به چپ حزب سوسیال دمکرات آلمان که سرانجام از این حزب بیرون آمده و بنیانگذار حزب چپ آلمان شد، در بیستمین کنفرانس «روزا لوکزمبورگ» از چهره های برجسته کمونیست آلمان که 10 ژانویه 2015 برگزار شد سخنرانی مهمی ایراد کرد. لافونتن که البته اکنون بدلیل بیماری از رهبری حزب چپ آلمان کناره گیری کرده، در سخنرانی خود گفت:

 

 

اینک می پردازم به موضوع " صلح بجای ناتو"  پرسش این است که ما چه می خواهیم، به چه اعتقاد داریم، چه می توانیم بکنیم که اصلا صلح  برقرار گردد. به اعتقاد راسخ من – اجازه بدهید بگویم به اعتقاد راسخ ما –  استقرار واقعی  صلح در جهان  فقط هنگامی ممکن می گردد که  یک نظام اجتماعی  واقعا مردمی  پدیدآمده باشد. یعنی آنچنان نظامی که در آن علائق اکثریت مردم فرمانروا باشد، چون می توانیم فرض را بر این بگذاریم که اکثریت مردم جنگ نمی خواهند، این را می توانیم در جنگ افغانستان ببینیم. همه جا می توانیم ببینیم که مردم تصمیم به جنگ نمی گیرند، چون نمی خواهند بچه های خود را، شوهران خود را، زنان خود را به جنگ بفرستند. از این روست که ما به یک نظام مردم سالار نیاز داریم، نظامی که در هیچ کجای جهان امروز نداریم.

در نظام اقتصادی یک جامعه مردمسالار انسان در کانون جامعه قرار دارد. در چنین نظامی بهره کشی از انسان پایان می یابد. در چنین نظامی آن ثروتی که با دست همگان فراهم می آید از آن کسانی است که آن را با کار خود آفریده اند. اما ما امروز در آنچنان نظام اجتماعی بسر می بریم که در آن اقلیتی ثروتمند می گردد، و اکثریتی را برای خود بکار می گیرد. اما ما خواستار آنچنان نظام اجتماعی هستیم که در آن ثروت بدست آمده از آن کسانی باشد که آن ثروت را آفریده اند- و آنها اکثریت مردم آن جامعه هستند. البته این هم اندیشه تازه ای نیست. اما هروقت تقسیم در آمد و ثروت بنحوی باشد که ثروت متراکم پدید آید دیگر مردمسالاری ممکن نخواهد بود، که این نیز اندیشه تازه ای نیست. ثروت انبوه با مردمسالاری ناسازگار است، زیرا هیچگاه  چنین ثروتی با یک شیوه مردمی و دموکراتیک گرد نمی آید.

این هم اصلی است که  خوب درک و آموخته نشده است - حتی امروز- نمونه آشکار آن این است که جوامع غربی برای آقای "خودوروفسکی" بعنوان یک رزمنده بزرگ برای آزادی آغوش می گشایند. اینجاست که آدم باید توی سر خودش بزند. ثروتی نیست که در پس آن جنایتی بزرگ نخفته باشد.    برای رسیدن به این شناخت  نباید حتما مارکسیست بود، فقط کافی است رمانهای بالزاک  را بخوانیم.  (اُنوره دو بالزاک  Honoré de Balzac) ‏ (۲۰ مه ۱۷۹۹ - ۱۸ اوت ۱۸۵۰) نویسنده نامدار فرانسوی است که او را پیشوای مکتب رئالیسم اجتماعی در ادبیات می دانند.م.)  امروز دیگر وقت آنست که با هورا و هلهله باستقبال جنایتکاران نرویم.

کاش حزب سوسیال دموکرات و سبزها فقط درک می کردند که در اوکرائین چه رخ داده است. جایگزین کردن یک  الیگارشی (حکومت اشراف سالار فاسد .م)   با یک الیگارشی دیگر، آن هم با کودتا ربطی به دموکراسی ندارد. اگر واقعا مبارزه بر سر دمکراسی بود، ماهم وارد میدان می شدیم. ولی ما خواستار اقتصاد اشراف سالاری که امروز همچون دیروز مردم را با سبعیت می دوشد نیستیم.

  بر خلاف کشیشی که رئیس جمهور شده است ( اشاره به رئیس جمهورکنونی آلمان است که قبلا در جمهوری دموکراتیک آلمان کشیش بوده است.م)  و خانم صدراعظمی ( که او هم دختر یک کشیش بوده است) پاپ رهبر کاتولیک های جهان در رم  کتاب انجیل را خوانده است و به همین دلیل می داند که در آن کتاب چه نوشته شده است. در آنجا نوشته نشده " توباید جنگ کنی" برعکس هسته اصلی انجیل این است که "توباید دیگران را همانقدر دوست داشته باشی که خودت را دوست داری". این کجا و جنگ و بهره کشی از مردم کجا! پیام اصلی انجیل این است و چه خوب است که  پاپ  این را می گوید "ما در جنگ سوم جهانی هستیم و نظام های اقتصادی هستند که نمی توانند بدون جنگ سرکنند و به همین دلیل است که سلاح تولید می کنند و می فروشند". این حقیقتی است که بالاخره یک نفر آن را بر زبان آورد. من از این پیامی که پاپ  امروز در تمام جهان می پراکند، استقبال می کنم.

ولی ما چپ ها نمی توانیم بگوئیم: "ما صبر می کنیم تا  یک نظام اقتصادی دیگر، یک نظام بهتر بیاید."   این حرف به معنی آنست که ما میدان سیاست را برای همیشه  ترک می کنیم. ما باید بکوشیم تا از امکانات ناچیزی که داریم استفاده کنیم و من  از گفتن این حرف بیمی ندارم که : "بله، ما باید در این باره فکرکنیم که آیا امکان دارد که ما در تشکیل دولت سهیم گردیم . ولی  آنوقت باید واقعا بدانیم که ما چه می خواهیم. آنوقت دیگر نمی توانیم کوتاه بیائیم. من قبلا اشاره کردم که شرط اصلی چیست. اما این شرط خیلی جامع تر است. شرکت در چنین دولتی  فقط در این صورت قابل تصور است که مسیر سیاست خارجی بکلی تغییر کند. و آن به این معنی است که: ما باید ناتو را منحل کنیم و ساختار امنیت اروپا را بر اساس معماری دیگری بنا کنیم، با حضور روسیه. چیزی غیر از این اصلا ممکن نیست. و این یعنی حسن همجواری. یعنی تنش زدائی. یعنی بسوی یکدیگر رفتن. یعنی ترس ها و نگرانی های آنها را جدی گرفتن. برای تشخیص این که  بحث چقدر به بیراهه رفته است کافیست فقط  واژه " تفاهم برای پوتین" را درنظر بگیریم. (در مباحثات سیاسی اخیر در آلمان این واژه با بار منفی  و جدلی به میان افکنده شد. به معنی آن که هر کسی که برای پوتین تفاهم داشته باشد در واقع مطرود است.م ) در واقع باید دانست که کسی که بخواهد سیاست خارجی اعمال کند باید تلاش کند تا طرف مقابل را درک کند. برای درک پوتین هم باید تلاش کرد، در غیر این صورت نمی توان با او به صلح رسید. ما باید بتوانیم " روسیه را درک کنیم " ، خانم ها و آقایان، دوستان عزیز،  ما باید یکدیگر را درک کنیم، در غیر این صورت  نمی توانیم به صلح دست یابیم.

 

انحلال ناتو

 

لُرد " Ismay  "   دبیرکل ناتو، اندک زمانی پس از پایان جنگ گفت : "ناتو برای این بوجود آمده که روس ها را بیرون کند، آمریکائی ها را وارد  کند و آلمانها را پائین نگه دارد." حالا از خودتان بپرسید که امروز در واقع چه چیز تغییر کرده است. واقعا قابل درک نیست. تمام آن چیزهائی که ویلی براند  با  اتخاذ سیاست رفع تنش و ایجاد تفاهم با بلوک شرق بدست آورد، همه از دست رفته است. من می گویم ما باید از تاریخ خود بیاموزیم: آلمان به روابط خوب همسایگی با روسیه نیاز دارد. این حافظ اصیل ترین علائق ماست. در آن زمان گفته می شد که ما فقط با کمک یکدیگر می توانیم به صلح دست یابیم و نه با رو در روی هم ایستادن. این اصل امروز هم چون دیروز معتبر است. تمام این یاوه گوئی ها در باره جنگ، این تحریم ها – همه این ها تشدید کننده تنش است. ما به جای سیاست مرکل در برابر روسیه به  سیاست تنش زدائی نیازمندیم و به سیاست حسن همجواری .

این به آن معنی است که دولتی که ما بتوانیم با آن کار کنیم، حتما با گسترش ناتو به شرق مخالفت کند. علت تشنج تلاش دائم برای محاصره روسیه است. قول داده شده بود که  ناتو گسترش داده نشود و به مرزهای روسیه نزدیک نشود. این قول را شکسته اند. هر چالشی سابقه ای دارد، و   شکستن این قول آغاز چالش اوکرائین است. ناتو را گام به گام به پیش خزاندند و دست آخر گفتند اوکرائین را هم لازم داریم. اوکرائین باید به عضویت اتحادیه اروپا درآید، باید وارد ناتو شود. این یعنی نشانه رفتن بسوی روسیه. این سیاست غلطی بود، که باید جای خود را به سیاست تفاهم با روسیه بدهد، در غیر این صورت هرگز به صلح دست نخواهیم یافت.

بنا بر این صحبت بر سر آن نیست که گسترش ناتو به شرق را می توانیم به یک صورتی ادامه دهیم، مسئله حاد این است هیچ نیروئی مجاز نیست در مرز روسیه مستقر گردد. واقعا زده بسرشان. به چه دلیلی ما می توانیم نیروی نظامی در مرز روسیه مستقر سازیم؟ بار دیگر افسانه های قدیمی جنگ سرد را بخورد ما میدهند و می گویند روسیه ما را تهدید می کند.

فکرش را بکنید. ناتو هزار میلیارد هزینه تسلیحات می کند و روسیه 88 میلیارد.  این ها واقعا عقل از سرشان پریده که می گویند ما هزارمیلیارد دلار هزینه تسلیحات می کنیم ولی از کشوری که 88 میلیارد هزینه تسلیحات می کند احساس خطر می کنیم! بنا بر این  باید بر تسلیحات خود بیفزائیم . واقعا اینها فکر می کنند تا کی می توانند این مهملات را بخورد مردم بدهند؟

در همین زمینه باید در مورد نکته دیگری هم صحبت شود:  تحریم ها باید فورا لغو شوند. درک این مطلب واقعا آنقدر دشوار نیست که وقتی کشوری بی ثبات شود، وقتی اقتصاد کشوری دچار تلاطم های شدید گردد، وقتی این کشور پیوسته با خطرات بیشتری روبرو گردد، امنیت افزایش نمی یابد بلکه اوضاع دمبدم  وخیم تر می شود. و ما باید بدانیم که امروز جنگ فقط با لشگر و وسائل فنی صورت نمی گیرد، بلکه ابزار اقتصادی هم وسیله جنگ است. باید دانست که صندوق بین المللی پول چیزی نیست جز دست درازتر شده سیاست خارجی آمریکا. درست مثل ناتو. از اینرو هردو باید از بنیاد تغییر کنند. بکلی شکل دیگری پیدا کنند. و این یعنی آنکه صندوق بین المللی پول به یک سازمان دموکراتیک تبدیل گردد و سیاست آن باید بکلی تغییر کند. این درست نیست که   صندوق بین المللی پول  وسیله ای باشد برای بکرسی نشاندن علائق آمریکا و  همزمان با آن برای بی ثبات کردن کشور مورد نظر. ولی دوستان عزیز این همان چیزی است که به اجرا در می آید.    

     https://www.jungewelt.de/2015/01-14/023.php

پیک نت  30 دی

 
 

اشتراک گذاری: