زمانی كه خانم شیرین عبادی برنده جایزه ی صلح نوبل شد و آن
استقبال پرشور از وی در
فرودگاه مهرآباد تهران انجام شد برای اولین بار بود كه در
ایران واژه ی حقوق بشر به صورت اپیدمی شنیده شد.
پس از آن گروهی دور هم جمع شدند كه هسته مركزی و موسسین كانون
مدافعان حقوق بشر
را تشكیل دادند و با وجودی كه به عنوان یك
NGO
قانونا احتیاجی به دریافت هیچ گونه
مجوزی نداشتند ولی از وزارت کشور دولت خاتمی تقاضای مجور
کردند و به آنها این مجوز داده شد اما چاپ این مجوز هر بار به
دلیلی به تاخیر افتاد
!
مبلغ جایزه نوبل صرف تاسیس و راه اندازی كانون و كمك به
خانواده ی زندانیان سیاسی و وكالت
پرونده های آنان و راه اندازی كلاس هایی جهت تدریس مبانی
اعلامیه جهانی حقوق بشر شد. با اتمام دولت اصلاحات و شروع دولت
احمدی نژاد در زمان وزارت آقای پور محمدی بر وزارت کشور (وزیر
دادگستری فعلی) در وزارت كشور كلا منكر مجوز شدند ولی كانون به
كار خود ادامه داد و
گزارشات فصلی خود از نقض حقوق بشر در ایران را منتشر كرد. این
گزارشات چنان دقیق و
قابل استناد بود كه نهاد های حقوق بشری وابسته به سازمان ملل
به گزارشات كانون در مورد ایران
استناد می كردند و این باعث خشم نهادهای امنیتی و قضایی در
جمهوری اسلامی شد. كانون تا زمان اعلام تعطیلی، وكالت قریب به
6000 پرونده را به عهده داشت و كمیته های مختلفی را
برای انجام امور مختلف كه آخرین آن كمیته انتخابات آزاد ، سالم
وعادلانه بود ترتیب داده بود.
دفتر كانون در حوادث پس از انتخابات 88 به صورتی غیر قانونی
پلمپ و اعضای این كانون به
تدریج دستگیر و به زندان های طولانی محكوم شدند. شیرین عبادی
دراین دوران در خارج از کشور بود و دستگیر نشد.
تمام اموال کانون به بهانه ی واهی عدم پرداخت مالیات جایزه
نوبل ضبط شد! این
تاریخچه ی مختصری بود از فعالیت های كانون
.
و اما چرا این گونه خشن و بی رحمانه با این افراد برخورد شد و
چرا رژیم تصمیم گرفت سریعا یك
بدل برای كانون با پسوند اسلامی درست كند و شخص بد نامی مانند
جواد لاریجانی را در
راس این بدل بگمارند؟ و چرا در بعضی از احكام موسسین این كانون
به صراحت می
نویسند به جرم تاسیس كانون مدافعان حقوق بشر؟ چرا اعضای آن را
زندانی و تبعید کرده اند و پس از آزادی نیز تحت محرومیت های
متعدد قرار دارند؟
این گروه بارها اعلام كرده بود كه كانون هیچ مشی سیاسی ندارد و
صرفا فعالیت هایش
حقوق بشری است و هیچكدام از اعضای این كانون علاقه به قبول پست
های سیاسی ندارند.
تقریبا تمام اعضای بازداشت شده كانون پس از دستگیری، در زندان
زیر فشار قرار گرفته اند تا اعتراف کنند از خارج پول گرفته اند
برای براندازی!
در كانون رویه ای وجود داشت مبنی بر این که وكالت هر شخصی فارغ
از عقیده و مرام و دین و
مذهب و مسلك پذیرفته شود. البته به این شرط كه اعمال آنها علیه
منافع ملی نبوده باشد.
همین روش و منش با مذاق نهاد های امنیتی كه سالها با ارعاب
این حق را از مردم می گرفتند خوش
نمی آمد. به خصوص كه این رویه داشت در بین برخی وكلای مستقل
دیگر نیز جای خود را باز می کرد. برای این كه به جواب این سوال
ها برسید یك بار به دقت 30 ماده ی اعلامیه جهانی حقوق بشر را
بخوانید و تصور نمایید كه اكثریت (فعال) مردم ایران در اثر
آموزش های مكرر كانون می توانستند
از مفاد
این اعلامیه با اطلاع شوند.
كاری كه كانون شروع كرده بود این بود كه از تمامی گروه های
سیاسی در ایران
كه حاضر بودند در جلسات كانون شركت كنند دعوت كند كه در كلاس
های آموزشی اعلامیه
جهانی حقوق بشر؛ شركت كنند.
احترام به كرامت های انسانی كه در ادیان
الهی هم بر آنها تاكید شد با منش سی و چند ساله جمهوری اسلامی
همخوانی نداشت و به همین دلیل نكوهش این اعلامیه از تمام
تریبون های رسمی شروع شد. برخوردهای تند و خشن با عبدالفتاح
سلطانی و سیف زاده، نسرین ستوده كه آزاد شده و... حاصل این
تقابل است.
اعضای این کانون بی وقفه
متهم به براندازی شده اند در صورتی كه هیچگاه قصد این افراد
چنین نبوده است.
روی سخن با امثال قاضی مقیسه و یا صلواتی و یا امثالهم نیست،
بحث بر سر آن اتاق فکری در جمهوری اسلامی که با حقوق بشر مسئله
دارد، والا لاجوردی می رود و قاضی مرتضوی می آید، صلواتی می
رود و یکی دیگر که بر پدرش صلوات می آید.
پیک نت 12 آذر |