ششمین کنگره حزب کار در تهران برگزار شد. موسوی لاری دومین
وزیر کشور دولت خاتمی پس از عبدالله نوری، برجسته ترین سخنران
این کنگره بود، چرا که با صراحت از غارت کشور در دوران احمدی
نژاد سخن گفت. او گفت:
معمولا در جلسات حزبی سخنرانان به ضرورت تحزب سخن میگویند در
حالی
که معتقدم
۳۵
سال است که از این مرحله عبور کردهایم. پس از آنکه قانون
اساسی تصویب شد اصول قانون اساسی به عنوان نقشه راه در اختیار
ملت قرار گرفت که در آن به اصل تحزب اشاره شده است و ضرورتی در
خصوص چرایی حزب نیست ولی چرا این بحثها هنوز ادامه دارد؟ گمان
میکنم نظام حزبی با چالشهای عدیدهای رو به رو است و علیرغم
تاکید قانون اساسی یا احزاب نتوانستهاند کارآمدی لازم را
داشته باشند یا با موانعی رو به رو بوده اند که موجب شده هنوز
در باره ضرورت تحزب سخن گفته شود.
بر خلاف آنچه شنیده میشود که برخیها میگویند ما حزب تشکیل
ندادهایم تا قدرت را کسب کنیم باید بگویم این حرف تعارف است و
به عبارتی فلسفه حزب کسب قدرت است و اگر حزبی برای قدرت تلاش
نکند یا حزب نیست یا صادقانه حرف نمیزند.
ما در مقطعی قرار گرفته ایم که دنیای پیرامون ما چه در داخل و
چه در خارج از مرزها دچار تحولات شگرفی شده است. جریاناتی که
در سوریه، عراق، مصر و تونس و… تحولات آن مناطق را رقم میزند
نمیتواند از سوی یک حزب فعال نادیده گرفته شود. چه شده است که
منطقه ما دچار داعش شده است؟ داعش حزب است یا یک اندیشه؟ آنچه
که با سر بریدن افراد و اسارت زنان جریان دارد محصول یک توطئه
است یا برآمده از شرایط و اندیشه؟ آیا تحجر و دگماندیشی و
مطلقپنداری که در داعش وجود دارد میتواند در جامعه ما نیز
رسوخ کند؟ آنچه که در جامعه ما به اسم بیداری اسلامی مطرح شد و
در میان برخی اندیشمندان به بهار عربی معروف شد بعد از چند سال
به کجا رسید؟ اینها سوالاتی است که یک حزب فعال باید برای پاسخ
دادن به آن وقت بگذارد؟
این سادهانگاری است که زندانی شدن محمد مرسی و تبرئه شدن
مبارک را فقط حاصل توطئه دشمنان بدانیم. اگر رفتار
اخوانالمسلمین موجب نگرانی ملت مصر نشده بود آن اتفاقات رخ
نمیداد. اگر دگماندیشی و تحجر اخوان المسلمین نبود شرایط
برای تبرئه مرسی فراهم میشد. توطئهها و دسایس یک طرف٬ ولی از
همه مهمتر خود رفتار اخوان المسلمین و تحجر و ترساندن جامعه
موجب شد تا ملت مصر در برابر حوادث بعدی بیتفاوت شود.
امروز صدای علما و اندیشمندان بلندتر است یا هتاکان که با
صحبتهای غلوآمیز و توهین پایههای اعتقادی نسل آینده ما را
سست کردهاند؟
شما که هشت سال منتقد دولت های نهم و دهم بودید و نسبت به
برنامههای سیاسی اجتماعی و فرهنگی و نوع مدیریت آن زمان نقد
داشتید. آیا این نقد تمام شده است؟ آیا امروز نباید گذشته
رانقد کرد؟ متاسفانه در جامعه ما برخی مسائل اصلی فرعی شده اند
و مسائل فرعی به مسائل اصلی مبدل گردیده اند. در انظار جامعه٬
سوءاستفادههای 3 هزار میلیاردی و 7هزار میلیاردی و افرادی
مانند بابک زنجانی که 2 هزار و
۷۰۰
میلیون یورو خورده که ما حتی نمیدانیم تعداد صفرهای این ارقام
چندتاست وجود دارد. یکی بگوید 3هزار میلیارد، 7هزار میلیارد و2
هزار و
۷۰۰
میلیون یورو کجاست؟ مگر اینها سرمایه ملت نیست با این اعداد
چقدر میتوان سد، بندر و نیروگاه ساخت؟ و چقدر می توان این
اعداد را در اختیار نهادهایی مانند بهزیستی قرار داد تا به کمک
خانوادههای بیبضاعت و در معرض خطر بپردازد.
اگر اموال به یغما رفته را از حلقوم آنان بیرون میکشیدیم و به
نهادهای اجتماعی میپرداختیم٬ چقدر از مشکلات حل میشد؟ باید
بررسی کرد و به مسئولان گفت که چرا از مفاسد هشت سال گذشته
صحبت نمیکنند؟ مردم اینها را شنیدهاند و اگر شما نگویید از
انواع و اقسام رسانههای دیگر خواهند شنید. پس چرا شفافسازی
نمیکنید. در عمق جامعه این مساله درونی شده است که در مقطعی
هشت ساله نهادهای برنامهریزی از بین رفته و در آن زمان
سوءاستفاده های کلان 3 هزار میلیاردی، 7 هزار میلیاردی و 2
هزار و 700 میلیون یورویی صورت گرفته است. حداقل فایده طرح این
مسائل این است که حامیان آن مفاسد با پررویی طلبکار نمیشوند و
نمیگویند که هشت سال آینده برای ماست.
آنچه در خطر است نهادینه شدن رفتارهای غیرقانونی است. اینکه ما
چون از سلیقه یک سری افراد خوشمان نمیآید آنها را حذف کنیم و
سپس عدهای را در معرض انتخاب مردم قرار دهیم. این رویه غلط و
مغایر قانون و اصل انقلاب است.
پیک نت 16 آذر |