ریحانه
جباری دختری که 19 ساله دستگیر شد و در 25 سالگی به دار آویخته
شد، طراح و کارش باصطلاح دکوراسیون دفاتر شرکت ها بود.
7سال محاکمه و بازداشت و زندان او را طول دادند
تا در بزنگاه کنونی و بعنوان ابزاری جهت تقابل با دولت روحانی
او را به دار بکشند. در فضای مجازی، خبر اعدام او نه زنجیره ای
بلکه سیل آسا منتشر شد و همچنان نیز جریان دارد اما یا نمی
خواهند و یا نمی دانند و یا صلاح نمی دانند، به عمق فاجعه ای
بپردازند که در جمهوری اسلامی قربانیان زیادی گرفته و ریحانه
جباری یکی از آنها بود. شاید هنوز نام "فاطمه قائم مقامی" در
حافظه خوانندگان این یادداشت باقی باشد. همان خانم مهماندار
هواپیما که در دوران علی فلاحیان وزیر اطلاعات وقت، در خیابان
پاسداران و در داخل اتومبیلش با شلیک گلوله فردی بنام "سنجری"
که پیام آور و پیام ببر و رابطه امنیتی فاطمه و فلاحیان بود
کشته شد. البته با اسلحه ای که مجهز به صدا خفه کن بود. مدتی
از این ترور صحبت شد و اشاراتی در افشاگری های ابتدای دوران
ریاست جمهوری خاتمی شد اما در میان اخبار قتل های زنجیره ای
این خبر گُم شد!
ماجرا بسیار ساده است. نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی برای شکار
تله می گذارند و ریحانه جباری از جمله این تله ها شده بود.
شکار گاه در زیر بازجوئی ها تبدیل به تله می شود و یا در رابطه
هائی قرار میگیرد که در نهایت تبدیل به تله می شود. ریحانه
جباری از گروه دوم بود که دوستی ساده با یک مامور امنیتی او را
به کام فاجعه کشید. قتل یا انگیزه رقابت میان دو رقیب امنیتی
داشت و یا تسویه حسابی هم امنیتی و هم شخصی. در دوران دوستی
ریحانه با مرد سایه ای که در طول جلسات دادگاه نام مستعار او
بارها برده شد اما هویت آن فاش نشد و در دادگاه نیز حاضر نشد،
چه حوادث امنیتی دیگری روی داده بود نه در دادگاه مطرح شد و نه
ریحانه درباره آن دهان گشود.
این شیوه ایست که از رژیم شاه و ساواک، به جمهوری اسلامی و
نهادهای امنیتی به ارث رسیده است، با این تفاوت که در زمان شاه
این تله گذاری ها عمدتا سیاسی بود و در جمهوری اسلامی هم سیاسی
و هم جنسی. بازجوهای سپاه و دیگر نهادهای امنیتی و از جمله
وزارت اطلاعات تجربه ای 35 ساله و آلوده کامل به فساد در این
زمینه دارند. ریحانه جباری قربانی این رابطه و تله گذاری شد که
در ابتدا با یک دوستی ساده و عاطفی آغاز شد!
این مسائل، گاه به اشاره توسط وکیل ریحانه و درجریان محاکمات و
یا در مصاحبه ها مورد اشاره قرار گرفت اما شاید کمتر به اشارات
نهفته در آن ها توجه شد. بویژه اشاره ای به حذف بخش هائی از
بازجوئی های امنیتی ناپدید شده در پرونده وی.
ریحانه پس از قتل، دو راه حل را در برابر خود دید:
1- سکوت و انتظار کمک از آن مامور امنیتی که با او دوست بود و
در قتل رقیب امنیتی و رقیب عشقی و یا جنسی شرکت داشت.
2- افشای جزئیات این رابطه و فاش کردن نقش آن مامور امنیتی در
زندگی او و در قتلی که روی داد.
او از این دو راه حل، با خوشبینی بسیار "اولی" را برگزید و 6
سال نیز بر آن پای فشرد و دهان باز نکرد، اما از آنسو ندائی
نیآمد و دستی به یاری دراز نشد. تا آنکه برای ختم ماجرا اعدامش
کردند.
او اگر راه حل دوم را هم بر می گزید باحتمال بسیار سرانجام راه
اول را می داشت، اما حسن آن این بود که افشاگری کرده بود و چشم
و گوش دیگرانی که احتمالا بعدها به دام خواهند افتاد را باز.
بویژه آنهائی را که در سن و سال و در حد تجربه 19 سالگی او و
زیبائی و توان حضور در مجامع و محافل را دارند.
بنظر می رسد که او تا آخرین لحظات و تا زیر چوبه دار هم نسبت
به راه حل اول خوش بین بود، چنان که می گویند پسر مقتول، با
دوربین در لحظات اعدام در صحنه حاضر می شود و می گوید اگر
واقعیت ها را بگوید خانواده مقتول حاضراست او را ببخشند؛ اما
ریحانه تصور کرده بود که این هم یکی از صحنه سازیهای بارها
تکرار شده اعدام متهمین و محکومین برای گرفتن اعتراف و سپس
بازگرداندن قربانی به سلول زندان است.
در همین ارتباط ها توصیه می کنیم، یکی از مصاحبه های وکیل سابق
پرونده ریحانه را که در شماره 6 اردیبهشت سال 93 که در همین
شماره پیک نت بار دیگر آن را منتشر کرده ایم با دقت بخوانید.
پیک نت 4 آبان |