آیت الله حائری شیرازی دامت برکاته
سلام علیکم
ورود علمای منصف و خوش سابقهای مانند حضرت عالی به موضوع فتنه
سال 88 میتواند آن را از بن بست خارج کند و وحدت و همدلی را به
جامعه بازگرداند.
در تعلیل نوشتن نامه به اینجانب فرموده اید: «دیدم شما از دعوت
مردم به خیابان در سال 88 دفاع میکنید» و سپس آن را با توجه
به شرایط جامعه ما خلاف عقل اجتماعی دانستهاید.
من به یاد ندارم که در مصاحبهای یا نامهای و یا نطقی از دعوت
مردم به خیابان در آن ایام دفاع کرده باشم بلکه همیشه خلاف آن
را گفته ام اما همواره تأکید کردهام که اگر مردمی به طور
طبیعی و خود
جوش به موضوعی اعتراض داشته باشند باید بتوانند حرف خود را در
قالب تجمع یا راهپیمایی بزنند و صدا و سیما و سایر رسانهها
وظیفه دارند آن را منعکس کنند. اصل بیست و هفتم قانون اساسی
میگوید: «تشکیل اجتماعات و راهپیماییها بدون حمل سلاح به شرط
آنکه مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است.»
پس از انتخابات سال 88 به دلیل نوع رفتار یکی از کاندیداها از
چند ماه قبل خصوصا رفتارش در مناظره کذایی و نیز نوع اعلام
نتیجه انتخابات و همچنین ادعای پیروزی کاندیدای دیگر، عده قابل
توجهی از مردم اعتقاد به تقلب پیدا کردند و اعتراضاتی صورت
گرفت. ما به جای آن که این آتش را مهار کنیم و درجه هیجان
طبیعی برآمده از رقابتهای انتخاباتی را پایین بیاوریم، برای
پیروز انتخابات جشن ملی گرفتیم و در آن جشن کاندیدای پیروز
حضور پیدا کرد و سخنان تحریک آمیز به زبان آورد. گویی
برنامهای بود برای آن که معترضان تحریک شوند. روز بعد مردم
معترض برای پاسخگویی به آن جشن ملی به طور طبیعی و بدون آنکه
دستوری دریافت کرده باشند به خیابان آمدند.
- گرچه ممکن است کاندیداهای معترض به اصرار مردم سخنی گفته
باشند - راهپیمایی آرام کردند که البته در پایان آن و زمانی که
راه پیمایان متفرق می شدند اتفاق تلخی افتاد که منجر به کشته
شدن چند نفر شد. در اینجا طرفین یکدیگر را متهم میکنند.
از جنابعالی سوال می کنم: اگر بعد از آن مناظره کذایی
عکسالعمل مقتضی و قانونی از طرف مسئولان امر مانند شورای
نگهبان نشان داده می شد و پس از شروع اعتراضات نیز به جای
اعلام جشن ملی برای کاندیدای پیروز، موضوع منازعه به نظر شورای
نگهبان موکول میگردید تا در فاصله زمانی مقرر هیجانها فروکش
کند آیا اساسا فتنهای با این وسعت اتفاق می افتاد؟
پس نباید اقدامات طرف مقابل را نادیده گرفت و اشکال را در عدم
رشد اجتماعی و سیاسی مردم دانست و گفت: «دعوت مردم به
راهپیمایی آرام در پاریس و لندن با عقل اجتماعی سازگار است چون
آنجا خاورمیانه نیست. مردم قرنها با حقوق اجتماعی خود زندگی می
کنند.»
من این مطلب را قبول ندارم. معتقدم مردم ایران پس از انقلاب
اسلامی رشد قابل توجه اجتماعی و سیاسی پیدا کردهاند و دعوت
مردم به راهپیمایی آرام نه تنها در پاریس و لندن بلکه در تهران
و سایر شهرهای ایران نیز با عقل اجتماعی سازگار است، به شرط
آنکه ما هر اعتراض مدنی را براندازی نظام معرفی نکنیم و
بلافاصله منتسب به آمریکا و انگلیس و اسرائیل ننماییم بلکه آن
را نشانه آزادی بیان و پیروی از سیره علی علیهالسلام در نقد
حاکمان بدانیم. تا زمانی که ما نظام را مانند یک نهال لرزان و
متزلزل تصور میکنیم که با هر
نسیم اعتراضی به این سو و آن سو میرود و در نتیجه از هرتجمع و
راهپیمایی هراس داشته باشیم، مطلب همان است که جنابعالی می
فرمایید. یعنی دعوت مردم به راهپیمایی آرام در ایران با عقل
اجتماعی سازگار نیست، با این تفاوت که شما می گویید علت آن این
است که مردم رشد کافی اجتماعی پیدا نکرده اند و من می گویم علت
این است که برخی مسئولان تحلیل درستی از جامعه ایران ندارند و
از قوت و استحکام نظام جمهوری اسلامی بی خبرند؛ لذا هر اعتراض
مدنی را نقشه ای برای براندازی نظام می دانند.
ریشه نظام جمهوری اسلامی در ایمان اسلامی مردم ماست و این
ایمان چیزی نیست که به آسانی سست شود. همان مردمی که انتقادهای
فراوان اقتصادی و فرهنگی و سیاسی دارند آنجا که پای دفاع از
نظام اسلامی به میان می آید وارد میدان می شوند و آماده
فداکاری هستند چون معتقدند این نظام از هر نظام دیگری بهتر است
گرچه نیاز به اصلاح دارد.
فرموده اید: «با توجه به حادثه حزب جمهوری اسلامی چه توقعی
دارید که در یک راهپیمایی میلیونی به وسیله عوامل نفوذی
خسارتهای جانی و مالی پیش نیاید؟ عقل اجتماعی می گوید این کار
درست نیست.»
با این منطق، در جمهوری اسلامی اساسا هرگونه تجمع و راهپیمایی
و اعتراض امکان پذیر نیست چون ممکن است منافقین یا گروه های
معاند دیگر حادثه بیافرینند، و اصل بیست و هفتم قانون اساسی
نیز یک حشو زاید بوده و صرفا برای نمایش دموکراسی است و قابل
اجرا نیست.
اولا شرایط اول انقلاب را که منافقین مسلح در خیابانها رفت و
آمد می کردند نباید به امروز تسری بخشید و به این وسیله حقی از
حقوق مردم را که در قانون اساسی و شرع مقدس و سیره اولیاء دین
به رسمیت شناخته شده است، یعنی حق نقد و انتقاد و نصیحت ائمه
مسلمین به صورت آشکار را از آنها سلب کرد. ثانیا حفظ امنیت در
اجتماعات و راهپیمایی ها اگر طرفین بخواهند، کار ساده ای است.
مسئله این است که یک طرف نمی
خواهد موضوع اعتراض و انتقاد آرام پا بگیرد.
فرموده اید: «مسئله ای که باید با حضور کارشناسان حل شود (شبهه
تقلب) وقتی به مردم واگذار شود مصیبت بار خواهد بود.» حرف
درستی است، اما وقتی به جای موکول کردن موضوع به نظر شورای
نگهبان، اعلام جشن ملی می شود، به این معنی است که مسئله تمام
شده و نظر شورای نگهبان نیز معلوم است. پس معترضان به کجا پناه
ببرند؟ در این شرایط، اعتراض آنها مسموع و فرمان عقل اجتماعی
است.
اما عامل اصلی و حلقه مفقوده ای که باعث تداوم و پایان نیافتن
مسئله فتنه سال 88 و موجب اظهارنظرهای شاذ شده است که یکی
غیرمنصفانه سران معترضان را به موسولینی تشبیه میکند و
جنابعالی حکیمانه به عقل اجتماعی متوسل میشوید این است که ما
نمیخواهیم اعتراف کنیم که در این واقعه خطاهایی نیز از طرف
برخی مسئولان صورت گرفته است
و این مبتنی بر آن است که ما جمهوری اسلامی را در هالهای از
قدس و در عالم ملکوت فرض میکنیم که نمیتوان خطایی را به آن
نسبت داد. گرچه هر چیزی که رابطه و نسبتی با اسلام پیدا می کند
از قداست برخوردار می شود اما مقدس بودن به معنی خطا ناپذیر
بودن و نقد ناپذیری نیست. این امر خلاف عقل و خلاف سیره علی
علیه السلام است که منادی نقد پنهان و آشکار حکومت بود و خلاف
نظر امام خمینی(ره) و شهید آیت الله مطهری و رهبر گرامی انقلاب
است.
پس بیاییم ضمن آنکه کاندیداهای معترض را در اصرار بر ادامه
اعتراضات مقصر معرفی می کنیم که باید زودتر تکلیف مسئله را
روشن می کردند تا موجب سوءاستفاده دشمنان خارجی نشود، قبول
کنیم که اشتباهاتی نیز از طرف برخی مسئولان صورت گرفت که معد و
زمینهساز و دامن زننده به فتنه شد. با این نگاه مسئله قابل حل
است چون عدالت و انصاف حاکم است و هرکس به حق خود می رسد اما
اگر لجاجت و خودخواهی حاکم باشد این موضوع به یک غده چرکین
برای جمهوری اسلامی تبدیل خواهد شد.
بنابراین، در این که دعوت به استمرار اعتراض نوعی پذیرش تفریق
است با شما همداستانم؛ گرچه سران معترضان برآنند که پس از
سخنان مقام رهبری در نماز جمعه 29 خرداد سعی وافری برای لغو
راهپیمایی 30 خرداد مبذول داشته اند که به دلیل فرصت کم به طور
کامل موفق نشده اند. به هرحال بسیاری از این مسائل با گفت و گو
و اجازه دفاع دادن به متهمان قابل حل است به شرط آنکه صراحت به
خرج دهیم و از مصانعه و ملاحظه کاری و رودربایستی پرهیز نماییم
چنانکه امام علی علیه السلام فرمود: انما یقیم امرالله من لا
یصانع و لایضارع و لا یتبع المطامع.
مطلب آخر این که فرموده اید: «وقتی دیدم امام صادق علیه السلام
می گوید انتظار دارم از دوست مظلومم که به دوست ظالمم بگوید:
یا اخی أنا الظالم حتی یقطع التهاجر (برادرم! من ظالم هستم، تا
کدورت از بین برود) برایم سنگین بود اما وقتی دیدم ماشینی در
خط ما می آمد و راننده حق خود را به او داد و راه را به او
واگذار کرد تا تصادف نشود، معنای مطلب آن حضرت را فهمیدم. آیا
همین عقل اجتماعی که رانندگان خبره دارند و راه را به ناحق می
دهند تا تصادف نشود، نباید الگوی ما در رفتار با طرف ما در
میدان سیاست باشد؟ و بعد استناد به رفتار هارون علیه السلام و
امام علی علیه السلام در گذشت از برخی مسائل به خاطر وحدت امت
فرموده اید خصوصا که آنجا بحث حق و باطل مطرح بوده و اینجا
چنین نیست و به طریق اولی باید وحدت را حفظ کرد.
ظاهرا نصیحت حضرتعالی متوجه هردو گروه است که به خاطر موضوع
مهمتر، یعنی وحدت و عدم تفرق در مقابل دشمنان خارجی باید از حق
خود گذشت، که نصیحت درستی است اما به نظر می رسد حدیث امام
صادق علیه السلام ناظر به حقوق فرد است نه حقوق اجتماع و حق
الناس، و این دو با هم خلط شده اند. سیره پیامبر اسلام و
امیرالمؤمنین نیز همین را تأیید می کند. آنها در مسائل فردی
نرمش داشتند و از حقوق خود می گذشتند اما در مسائل اجتماعی
صلابت داشتند و از حقوق اجتماع نمی گذشتند. گاهی کوتاه آمدن در
مقابل ظالم به تجری او و ادامه ظلم منتهی می شود. امام سجاد
علیه السلام در دعای مکارم الاخلاق از خدا قدرت برای دفاع از
حقوق اجتماع و در مقابل، توانایی برای نیکی کردن به کسانی که
به او بدی کردهاند می خواهد، یعنی حوزه حقوق اجتماع و حقوق
فرد از یکدیگر تفکیک شده است.
در پایان بار دیگر از توجه حضرتعالی به مسائل اجتماعی و دغدغه
نسبت به سرنوشت جامعه و آینده انقلاب اسلامی و نامه روشنگر و
راه گشای آن عالم دلسوز و مصلح تشکر میکنم.
با تقدیم احترام
علی مطهری
17 آبان 93»
پیک نت 18 آبان |