"دیوید فِرام" نویسنده سخنرانی "محور شرارت" جورج بوش، پس از
مذاکرات اخیر اتمی در نیویورک مقاله ای درباره مذاکرات اتمی در
دوران ریاست جمهوری حسن روحانی نوشته که ترجمه ای از آن را
خبرگزاری ایسنا بدون ذکر منبع انتشار آن منتشر کرده است. شاید
این مقاله نوعی جنگ روانی و بیش از آن "تحریک کاخ سفید" باشد و
حتی علاوه بر جمهوریخواهان امریکا، به نوعی نظرات تحریک آمیز
اسرائیل نیز باشد، اما بهرحال نمی توان تمام این مقاله را به
این دلائل رد کرد. درعین حال که نویسنده ای در این سطح از
مسئولیت و سابقه، هرگز تمام مستندات مقاله خود را بر پایه
توهمان بنا نمی کند. این ترجمه را با اندکی ویراستاری در زیر
می خوانید.
حاکمان ایران در آستانۀ کسب یک پیروزی دیپلماتیک در برابر
ایالات متحده هستند. حتی جالب تر این است که آنها فقط با
بلوف این کار را کردند. ایالات متحده از مزیتهای مادی و مهمی
همچون پول، فنّاوری، قدرت نظامی و بیش از اینها برخوردار
بودند، اما ایران دارای هدفی مشخص و ارادهای برای پیروزی بود.
یک سال پیش ایران با فاجعهای روبرو بود. پول رایج کشورشان سه
چهارمِ ارزش خود را از دست داده بود که علت آن عمدتاً
تحریمهای شدید اقتصادی بود که پیشنویس آن را سناتور «مارک
کِرک» و سناتور «رابرت مِنندِز» در سال
2011
تهیه کرده بودند و اوباما، رئیس جمهوری آمریکا، در اوایل
2012
با اکراهِ بسیار آن را امضا کرده بود. تورم روندی لگام گسیخته
داشت و بیکاری رو به فزونی بود. به نظر میرسید که سودمندترین
متحد منطقهایِ ایران، یعنی بشار اسد در سوریه محکوم به فنا
بود؛ زیرا در خود سوریه با یک شورش روبرو بود و از خارج در
معرض تهدید امریکا برای دخالت جهت برچیدن سلاحهای شیمیایی
سوریه بود.
امروز ایالات متحده و بریتانیا با بشار اسد در حال هماهنگ کردن
مأموریتهای بمباران هستند، البته نه بر ضد او. بخش مهمی از
تحریمهای ایران لغو شده است، واحد پول این کشور تقویت شده
است، تورم فروکش کرده است و تجارت و سرمایهگذاری خارجی در حال
احیا است. ایالات متحده مرتباً مطالبات خود در مورد محدودیت
برنامۀ هستهای ایران را کاهش داده است. به گزارش نیویورک
تایمز، دولت اوباما از خواستۀ دیرینۀ خود مبنی بر این که
ایران باید سانتریفیوژهای هستهای خود را تعلیق کند عقبنشینی
کرده است و در عوض صرفاً از تهران خواسته ارتباط آنها با
یکدیگر را قطع نماید. ظرفیت غنیسازی ایران تغییری نخواهد کرد
و ایران میتواند پیشرفتِ خود به سوی سلاح هستهای را تقریباً
در هر زمانی از سر بگیرد، در حالی که تنها چیزی که از دست
میدهد مدت زمان لازم برای اتصال مجدد مجموعۀ لولههاست.
آخرین پیشنهادی که ارائه شده آخِرین مورد از عقبنشینیهای
آمریکاست. مذاکره کنندگان ایرانی هر بار امتیازات ارائه شده
از سوی آمریکا را بی ارزش شمرده و بر کسب امتیازات بیشتر
اصرار ورزیدهاند. تا جایی که افراد در خارج از مذاکرات
میبینند، آنها (ایرانیها) این امتیازات را به دست
آوردهاند. طبق روند کنونی، هرگونه توافق نهایی ایران را در
آستانۀ توانمندیِ ساخت سلاحهای هستهای متوقف خواهد کرد،
البته این بار با این تفاوت که آمریکا حق هرگونه اقدام
غیرنظامی برای ممانعت از حرکت نهاییِ ایران در تکمیل بمب را از
خود سلب نموده است.
ایران در حالی وارد مذاکرات شد که چیزی برای خرید و فروش داشت.
جنس فروختنی برنامۀ هستهای بود؛ آنچه قرار بود خریداری شود
روابط عادیتر با ایالات متحده و جهان غرب بود.
مذاکرات به این علت آغاز شد که ایالات متحده ابزارهای اِعمال
زور قدرتمندی علیه ایران در اختیار داشت: از تحریمها گرفته تا
خرابکاری و نیروی نظامی. اما حاکمان ایران همتایان خود را
ارزیابی کردند. آنها دریافتند که همتایانشان تقریباً به
اندازۀ خود ایرانیها مخالف به کارگیری آن ابزارهای اعمال زور
هستند. حربهای که دشمنت میترسد از آن استفاده کند اصلاً حربه
نیست.
ایالات متحده پاداشها یا مشوّقهایی نیز داشت که ارائه کند و
مهمترینِ آنها کاهش تحریمها و عادیسازی روابط ایران و
آمریکا بود. با این حال، حتی پیش از پیشرویهای داعش در شمال
عراق، دولت اوباما به این نتیجه رسیده بود که خودش بیش از
ایران به این پاداشها نیاز دارد. درست همانگونه که تهدیدی که
نتوانی از آن استفاده کنی اصلاً تهدید نیست، پاداشی نیز که
خودت مشتاق استفاده از آن هستی دیگر چندان پاداش به شمار
نمیآید.
نتیجۀ بدیهی: ایالات متحده که مذاکرات را از موضع قدرت آغاز
نمود، در تمام مدت مذاکرات همچون طرف ضعیف تر عمل کرده است.
آمریکا آشکارا مشتاق توافق بود و ایران نیز از این اشتیاق
استفاده کرد. یک نقطۀ عطف شایان توجه در این مسیر تصمیم به
تمدید شش ماهۀ مذاکرات هستهای بود، آن هم درست
20
روز پس از آنکه "جان کِری" طی مقالهای در روزنامۀ واشنگتن پست
هشدار داده بود هیچ تمدیدی در کار نیست مگر اینکه ایران «تمایل
صادقانهای به رفع نگرانیهای مشروعِ جامعۀ جهانی نشان دهد».
در عوض، ایران همچنان سرسختی نشان داد و هر طور که بود موفق به
تمدید مذاکرات شد. از آن زمان به بعد، مذاکرهکنندگان ایرانی
کاملاً متقاعد شده بودند که در برابر دشمنان سستارادۀ خود
دستِ بالا را دارند.
حاکمان ایران هوشمندانه تمام اصول مذاکره را وارونه کردند: به
جای این که برنامۀ هستهای خود را تقدیم کنند تا آشتی برقرار
شود، آشتی را پیشنهاد دادند تا در عوض ایالات متحده سطح
بالاتری از ظرفیت هستهایِ ایران را بپذیرد. آنها آمریکاییها
را متقاعد ساختند که آن چه ایران شدیداً بدان نیاز دارد یعنی
ایجاد روابط حسنه با آمریکا حتی بیشتر به نفع خود آمریکاست.
آنها ایالات متحده را متقاعد نمودند که آمریکاست که باید
امتیازات هستهای بدهد تا به این آشتی دست یابد، نه ایران. در
تاریخچۀ فریبکاریها، دستاوردی بزرگتر از این دیده نمیشود. ما
به سوی نتیجهای میرویم که بر اساس آن ایران نه تنها هرچه
میخواسته را به دست میآورَد، بلکه هیچ چیزی هم در ازای آن
نمیپردازد؛ همچنین، نه تنها کلاه بزرگی سر آمریکا خواهد رفت،
بلکه قربانیان این کلاهبرداری با دوستان خبرنگار خود دربارۀ
پیروزی دیپلماتیک خود سخن خواهند گفت و رقّتانگیزتر اینکه این
را باور هم خواهند کرد.
پیک نت 14 مهر |