در رژیم گذشته، زمانی که آخرین برنامه اش می خواست نوشته شود،
آقای مجیدی آخرین رئیس سازمان برنامه ایران در آن موقع می گوید
که وقتی ما اقتصاددانان را پیش شاه بعنوان شخص اول کشور بردیم،
موقعی که اقتصاددانان شرایط را برای او تشریح کردند برآشفته شد
و همه را بیرون کرد. شاه می گفت همه اینها چیزی نمی فهمند و
فقط من می فهمم.
محسن صفایی فراهانی عضو ارشد جبهه مشارک،
قائم مقام اسبق وزارت اقتصاد
و نماینده مجلس ششم
در گفتگویی با روزنامه جهان صنعت درباره رابطه نفت با دموکراسی
نظراتی را مطرح کرده که خلاصه ای از آن را می خوانید:
بسیاری معتقدند که نفت یک مصیبت و مشکل عظمی برای ماست و
اعتقاد دارند که اگر نفت نبود شرایط بهتری برای کار و تلاش و
در نتیجه شرایط بهتری برای اقتصاد و دموکراسی در ایران پیش می
آمد. این بحث غلطی است که فکر می کنند بدون نفت کره جنوبی یا
ژاپن می شدیم. هر کشوری شرایط خاص خود را دارد. این بستگی به
الگوهای ذهنی هرکس دارد. به نظر من ما در واقع از این منبع
استفاده درست نکرده ایم.
ریشه مشکلات ما در فقدان دو عامل است. نداشتن مدیریت بهینه و
درست و ضعف در جامعه مدنی. این دو
عامل باعث شده تا نه از منبع عظیم نفت بهره لازم را
ببریم.
ما اگر تنها مشکل مدیریتمان را حل می کردیم، مانند کره جنوبی و
ترکیه طبقه متوسط مان بزرگ تر و قوی تر می شد و احزاب و جامعه
مدنی قوی تری شکل می گرفت. ما خسارت های بسیاری از مشکل
مدیریتی متحمل شده ایم که تمام ابعاد زندگی ما را تحت تاثیر
قرار داده. در بین
۱۴۶
کشور دنیا، رتبه مدیریتی ما متاسفانه
۱۲۲
است از بُعد استفاده از مدیران متخصص و کار آمد.
فراموش نکنید که تحریم ها هم ناشی از سوء مدیریتی است که در
اینجا محل نقد ماست. من البته نمی خواستم در این مصاحبه وارد
بحث تحریم شوم ولی حالا که بحثش شد، ببینید که اولا بحث تحریم
موضوع جدیدی برای ما نیست. پدیده تحریم از زمان جنگ و از سال
۵۹
شروع شد. در دولت های هاشمی و خاتمی هم بود. ضمن اینکه با توجه
به سیاست های هسته ای دولت، چیزی نبود که ندانند فضا بسته تر
شود چه اتفاقی می افتد و بازتر شود چه خواهد شد. پس اینها چیزی
نبود که شناختی از آنها نداشته باشیم و اگر روی آنها تمرکز
نشده، باز هم سوء مدیریت است. کسی که می خواهد با تانک بجنگد
نمی تواند با گاری شکسته به این مصاف برود. ما هم باید با تانک
می رفتیم اگر قصدمان این بود. اگر ما سراغ مسیری رفتیم که می
دانستیم سر راه آن تحریم هم هست، باید به این پارامترها توجه
می کردیم و برایشان چاره می اندیشیدیم. اول باید چاله را کَند
و بعد مناره را دزدید نه اینکه اول مناره را برداریم و بعد
دنبال چاله بگردیم.
اگر قانون رعایت می شد امروز تولید ثروت ملی ما چگونه می شد؟
ما در سال
۹۰
حدود
۱۲۰
میلیارد دلار درآمد نفتی داشتیم. اگر نصف مازاد آن را به بخش
خصوصی واقعی و نه امثال بابک زنجانی می دادیم، آن وقت بازده
کار را می دیدیم. اما ما رفتیم به سمت تعرفه های عجیبی که باید
حالا یقه کسانی را که آنها را وضع کردند گرفت به این دلیل که
لطمه شدید به کشور وارد کردند. یک جنسی که در سال نیاز چندانی
نداشتیم،
۵
برابر مورد نیاز وارد کردند. مثلا برای شکر ما باید در سال
۴۰۰
تا
۵۰۰
هزار تن وارد می کردیم، آقایان
۲
میلیون تن شکر وارد کردند و تعرفه آنها را هم صفر کردند. جالب
تر اینکه در بهترین حالت وقتی ما بخواهیم از برزیل و دیگر
کشورها شکر وارد کنیم، حداقل سه ماه زمان می برد. اما می بینیم
که به محض اینکه تعرفه ها صفر شد از خلیج فارس شکرها وارد شدند
و این نشان می دهد که رانت است. یعنی منابع نفت دارد به سمت
گروه های خاص می رود، نه رشد دادن طبقه متوسط و جامعه مدنی و
صنعتگر و فعال اقتصادی.
برمی گردم به رژیم گذشته. زمانی که آخرین برنامه اش می خواست
نوشته شود. آقای مجیدی آخرین رییس سازمان برنامه ایران در آن
موقع می گوید که وقتی ما اقتصاددانان را پیش شاه به عنوان شخص
اول کشور بردیم، موقعی که اقتصاددانان شرایط را برای او تشریح
کردند برآشفته شد و همه را بیرون کرد. شاه می گفت همه اینها
چیزی نمی فهمند و فقط من می فهمم.
خب
چرا همین مردمی که می گوییم سطح نخبگی و سواد بالاتری دارند،
به آنها مازاد درآمد نفتی را طبق قانون خودمان نمی دهیم تا
تولید ثروت ملی کنند؟ چون نمی خواهیم این فرصت را به کسانی
بدهیم که با بدست آوردنش، توان حرف زدن بیشتری پیدا می کنند.
پیک نت دوم مهر |