ايران  

        www.pyknet.net

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک

11 خرداد ماه  1393

infos@pyknet.net

 
 
 

مصاحبه محمد رضا خاتمی

روحانی با حمایت رهبری

از سد کارشکنی ها می گذرد! 
 
 
 
 

بخش هائی از مصاحبه مشروح محمدرضا خاتمی دبیرکل پیشین حزب مشارکت ایران اسلامی:

 

در مجموع دولت آقای روحانی موفق بوده و شاید بتوان گفت که بیش از حدی که از آن انتظار می‌رفت موفق بوده است. به نظرم اولویتهایی که خود دولت در نظر گرفته بود خصوصا در زمینه سیاست خارجی و بطور اخص در مساله انرژی هسته‌ای توفیق چشمگیری داشته است. اولویت دوم نیز مربوط به مسائل اقتصادی بود که تغییرات کوچکی به وجودآمده و به نظر می‌رسد که دولت تا حدی مشکلات را شناخته، موانع را پیش بینی کرده و می‌داند که باید در چه مسیری حرکت کند. در زمینه فرهنگی نیز به نظرم بالا‌تر از حد توقع عمل کرده اما در زمینه سیاست داخلی، هنوز قدم اساسی برداشته نشده است. اما در مجموع عملکرد دولت در طول یک سال گذشته موفق بوده، هرچند انتظارات بسیار بالاست و نسبت به توقعات جامعه، دولت عقب است و لازمه جبران این عقب ماندگی نیز برقراری ارتباطات بیشتر با جامعه و به کارگیری بیشتر نیروهایی است که در این عرصه می‌توانند به دولت کمک کنند. به هرحال فرصت زیاد نیست و دولت روحانی در سه سال باقیمانده باید دستاوردهای قابل توجهی به خصوص در عرصه اقتصاد برای مردم داشته باشد. وعده هایی که داده شده، وعده های امیدوارکننده ای است، برای مثال گفته می‌شود تا آخر امسال تورم به ۲۵درصد می‌رسد ولی باید در نظر داشت که همین تورم ۲۵درصد همچنان برای مردم کمرشکن است. امر تولید، کاهش بیکاری و رفع تورم نیازمند یکسری سیاست های متحولانه و درعین حال مدبرانه است که امیدواریم در این مسیر بتوانند قدم های مثبتی بردارند. در این میان نکته مهمی که وجود دارد و دولت نیز باید به آن توجه کند، سیاست توسعه همه جانبه و متوازن است. نمی‌شود برای پیشبرد اقتصاد، امور سیاسی را عقب انداخت و انتظار داشت که در اقتصاد یا سیاست خارجی به نتیجه های دلخواه دست یافت. دولت باید بیشتر به سیاست داخلی توجه کند و آقای روحانی باید به وعده هایی که در سال گذشته هنگام برگزاری انتخابات داده توجه بیشتری داشته باشد.

در بخش اقتصاد دولت وارث یک ویرانه ای است که همه ما می‌دانیم ساخت دوباره آن بسیار مشکل است. تقریبا هیچ چیزی برای دولت فعلی جز قرض، ورشکستگی و تخریب پایه های اقتصاد باقی نمانده و دولت باید از زیر صفر شروع کند تا بتواند کاری انجام دهد. این امر نیازمند این است که اولا دولت برنامه‌هایش را برای بازسازی اقتصاد کشور مشخص و اولویت‌ها را تعیین کند و پس از آن، موانع موجود را با ملت در میان بگذارد تا ملت آگاه شود در این میان چه موانعی وجود دارد، هم اینکه هرکسی که توانی دارد به کمک دولت بیاید تا این بار، تنها بر دوش دولت نباشد. باید در نظر گرفت که در این میان تبلیغات و فعالیت های مخالفان دولت نیز بی تأثیر نیست، همه تریبون‌ها و رسانه های فراگیر در اختیار آنهاست و این توانایی را دارند که روحیه یأس را در مردم القا و آن را بزرگ‌تر کنند. قبول دارم که آرایش سیاسی حاکمیت جز در قوه مجریه تغییر چندانی نکرده و در خیلی جا‌ها هنوز در بر‌‌ همان پاشنه قبلی می‌چرخد. عبور از این مرحله و ساختن فضای جدید سیاسی، راهکار خود را دارد. دولت آقای روحانی معتقد است دولت میانه است و با تمام جناح‌ها می‌تواند کار کند، اما هنوز آن اعتماد لازم برای ایجاد فضای گفت وگو بین جناحهای مختلف را ایجاد نکرده است. شاید این مساله به این دلیل باشد که بخش سیاسی دولت یا تمایل به انجام این امر ندارد یا در توانش نیست. خود بزرگان دولت، مانند آقای روحانی یا آقای جهانگیری، بیشتر وقت و همت خود را صرف سیاست خارجی و اقتصاد کرده اند و به نظرم بزرگ‌ترین ضعف سیاست داخلی این است که متولی خاصی در درون دولت ندارد.

برای اینکه بتوانیم به خواسته‌هایمان یعنی رفع حصر و آزادی زندانیان سیاسی برسیم، نخست نیاز داریم که بتوانیم به طور کلی باب گفت وگو را در درون جمهوری اسلامی باز کنیم. اگر جناح های مختلف، که در مناصب مختلف هم هستند، بتوانند اعتماد یکدیگر را جلب کنند، مسائل خیلی راحت‌تر حل می‌شود. همه ما باید کاری کنیم که به رفع حصر برسیم، اما در این یکسال دیدیم موانعی برای این کار وجود دارد که ما را به این نتیجه رسانده که یکسری پیش نیاز‌ها وجود داشته و دارد که ما به آن‌ها توجه نکرد‌ه ایم. من آن پیش نیاز‌ها را در «گفت وگو» خلاصه می‌کنم. گفت وگو ممکن است در سطح جامعه، روزنامه‌ها و رسانه‌ها وجود داشته باشد، اما آن گفت وگویی که باید بین جناحهای مختلف جمهوری اسلامی در نشستهای متعدد باشد، به طوری که با یکدیگر روبه‌ رو شوند وجود ندارد. لزوما انجام این کار در مرکز نیز خلاصه نمی‌شود، در استان‌ها و شهرستان‌ها نیز استانداران و فرمانداران می‌توانند این کار را شروع کنند، که اعتماد ازدست رفته ملی بازسازی شود. تا وقتی که این بازسازی صورت نگیرد ما خیلی نمی‌توانیم بگوییم تلاشهایی که جسته و گریخته برای برداشتن حصر و حبس انجام می‌شود به نتیجه می‌رسد.

 

این مساله برای همه مشخص است که در حصر نمی‌شود گفت وگو کرد. باید یک فضای حداقلی ایجاد شود که بتوان این گفت وگو‌ها را پیش برد. بعد از ۴سال که شکست سیاست‌ها کاملا مشخص شده، آدم احساس می‌کند که بخش قابل توجهی از نیروهایی که در آن زمان جز ایجاد فضای سکوت، امنیتی و یکطرفه به چیز دیگری فکر نمی‌کردند، الآن چنین احساسی ندارند. همین که اجازه می‌دهند انتخاباتی برگزار شود که در آن آقای روحانی پیروز شود، نشان می‌دهد اراده ای برای تغییر فضا به وجودآمده است. همین که اجازه می‌دهند کمی فضای فرهنگی و سیاسی باز‌تر شود، عملا به این معناست که شکست آن سیاست‌ها را قبول دارند. همه ما باید برای نجات ملت و کشور، از حداکثر‌هایمان دست کشیده و به ‌حداقل‌های‌ مان رو بیاوریم. نظر من این است که گاهی برای نجات کشور از این مشکل هم می‌توانیم بگذریم. شاید به من این ایراد گرفته شود که تو چه کاره ای که از خون بچه‌ها یا زندان رفتنشان بگذری؟ اما با این‌شناختی که از بسیاری از این دوستان خودمان و خانواده بچه هایی که شهید شدند دارم، مطمئن هستم که اگر آن‌ها هم ببینند این روند، روندِ اصلاح شده ای و به نفع مملکت است، حاضر به گذشت هستند تا آنکه دنبال خونخواهی بچه‌هایشان و ظلمی که به خودشان رفته است باشند. آن‌ها به نفع کشور و نسل آینده از حق خودشان خواهند گذشت. فکر می‌کنم این مسائل در گفت وگو قابل بحث و حل است. بهتر است برای گفتن این حرف‌ها در فضای گفت وگو صحبت کنیم، نه اینکه از دور همدیگر را خطاب کرده و با صدای بلند و خشمگین این‌ها را ابراز کنیم. همین ادعا‌ها و مطالبات را می‌شود در گفت وگو‌ها پیش برد.

بعضی از چهره های اصولگرا که در مسئولیتهای مختلف هم هستند، هنگامی که با آن‌ها صحبت می‌شود، خیلی ابراز امیدواری می‌کنند که فضا باز‌تر و مشکلات کمتر بشود. اما عملی نمی‌شود و این اتفاق نمی‌افتد. این نشان می‌دهد که درون جریان اصولگرایی آن تمرکز یا شخصیت یا جریانی که بتواند بگوید من این را می‌خواهم و قول می‌دهم یا پیگیری می‌کنم وجود ندارد. اما هیچیک از این‌ها مانع گفت وگو نیست. قبول دارم ما برای عبور از این گردنه یا دره ای که در این ۸سال در آن افتاد‌ه ایم، خیلی راه دشوار و درازی داریم، اما من راه دیگری به نظرم نمی‌رسد.

مشی ای که اصلاح‌طلبان در این یک سال داشتند خیلی خوب بوده است. آن‌ها از کلیت دولت، به خصوص شخص آقای روحانی، برنامه‌ها و مواضعش حمایت کردند. درعین حال مدعی هیچ سهم خواهی از دولت نبودند. در کنار این حمایت، درون تشکل‌ها و سازمانهای خودشان و در ایده‌ها و مواضعشان، بازنگری کردند. این کار خیلی اساسی و اصولی است. از آن طرف می‌بینیم که هیچیک از اصلاح‌طلبان وارد این دعواهای ساختگی ای که تندروهای مخالف دولت راه انداختند، نشدند. آخری اش دعواهای سر فیلم «من روحانی هستم» بود. یک اصلاح‌طلب سر‌شناس که جامعه قبولش داشته باشد، وارد این موضوع نشد. چون آن را هم کوچک می‌داند و هم خوب می‌داند که طرف مقابل چقدر نیازمند دعواست. اگر دولت خواسته، هرچقدر توان و نیرو داشتند، در اختیار آقای روحانی قرار دادند. آمدن آقای روحانی برای اصلاح‌طلب‌ها به این معنی نبود که خود پیروز می‌شوند یا خیر، به معنای این بود که کشور از یک بحران بسیار خطرناک نجات پیدا کند. اکنون هم همین مساله جزو اولویت‌هایشان است. به نظر من اصلاح‌طلب‌ها باید خود و تشکیلاتشان را سازماندهی و ایده‌ها و افکارشان را نسبت به مسائل روز، بسته به شرایط خاص، بازنگری کنند.

آن‌ها زود از دوره خاتمی کار شکنی را شروع کردند. به دو علت. یکی «تجربه» است. آن‌ها ۸سال در دوره آقای خاتمی تجربه کسب کردند و ۸سال هم در دوره آقای احمدی نژاد خود را تجهیز کردند. بنابراین این آمادگی را دارند که درباره حوادثی که رخ می‌دهد و مورد نظر آقایان نیست برخورد کنند و برای همین از‌‌ همان روز اول دولت روحانی شروع کردند. علت دوم تعجیل این‌ها «به خطر افتادن منافع اقتصادیشان» است. در سال ۷۶که آقای خاتمی آمد، مخالفان ایشان فقط منافع سیاسی داشتند. زمانی که فقط پای منافع سیاسی مطرح است، با آن استقبال مردمی، خیلی سخت بود که زود بتوانند شروع کنند. باید سازماندهی می‌کردند، سیاه نمایی می‌کردند و مدارک و چیزهای مختلف جمع می‌کردند که بتوانند اعتبار دولت را کمی در جامعه پایین بیاورند و بعد بتوانند حمله کنند. اما در دولت آقای روحانی، فقط منافع سیاسی مطرح نیست. منافع اقتصادی هنگفت یک عده ای به خطر افتاده است. آدم از جانش می‌تواند بگذرد، اما از پولش نمی‌تواند بگذرد. به خاطر همین منافع اقتصادی که در دولت آقای روحانی به خطر افتاد، آنها عنان اختیار از دست دادند و از‌‌ همان روز اول شروع به تخریب کردند. نمی‌توانند بیان کنند که منافع اقتصادیمان به خطر افتاده، می‌گویند حجاب بد شده است. مگر حجاب دوران آقای احمدی نژاد چطور بود؟ به همایش های آقای احمدی نژاد، راهپیماییهای ۲۲بهمن و خیلی موارد دیگر نگاه کنید، متوجه می‌شوید که وضعیت حجاب مانند قبل است. یا می‌گویند که فلان کتاب چاپ شده یا نشده است، بروید ببینید در دوران آقای احمدی نژاد چه اتفاقی افتاد. کلا مسائلِ اینگونه را به جای مساله اصلی مطرح می‌کنند. برای اینکه کسی متوجه نشود که مخالفان اصلی آقای روحانی، منافع اقتصادیشان به خطر افتاده است.

 

- زمان آقای خاتمی می‌گفتند یک کمیته بحران در صداوسیما تشکیل شده بود. الآن گفته می‌شود که در نهادهای قدرت هم، چنین کمیته هایی در حال تشکیل است، دولت با آن‌ها چه کار می‌تواند بکند که جامعه اعتدالش را حفظ کند؟

 

خاتمی: فکر می‌کنم آقای روحانی با ارتباطی که با مقام رهبری دارد، براحتی می‌تواند این مسائل را مدیریت کند. من نمی‌دانم کمیته ای وجود دارد یا خیر اما هرکسی مجموعه حوادثی که در حال رخ دادن است را می‌بیند متوجه می‌شود که بدون هماهنگی بخشهای مختلف نیست. اما چه کسی این هماهنگی‌ها را انجام می‌دهد؟ درون حکومت است یا بیرون حکومت را نمی‌دانم. چون از این‌ها خیلی اطلاع ندارم چیزی نمی‌توانم بگویم. به نظر من آگاهی بخشی‌ها به جامعه است که سبب می‌شود مملکت از این تخریب هایی که وجود دارد مصون شود .

آن چیزی که سبب شد این اجماع کم نظیر در انتخابات ریاست جمهوری اتفاق بیفتد، این بود که همه احساس کردند کشور در حال از بین رفتن است و در قالب گفتمان آقای روحانی می‌شود کشور را نجات داد. یعنی در حقیقت همه به این عقلانیت رسیدند که اگر کشوری وجود نداشته باشد، جایی برای دعواهای ما هم نیست.

 

پیک نت 11 خرداد

 
 

اشتراک گذاری: