در میان سایت های خبری و فیسبوک هائی که
فعالیت تحلیلی دارند، و بسایت "۸
صبح" که اداره کننده آن دوستانی از افغانستان هستند، نزدیک
ترین تحلیل به واقعیت را درباره ماجرای گروگانگیری سربازان
مرزدار ایرانی توسط جیش العدل را نوشته است. خلاصه ای از این
تحلیل را می خوانید:
«در کتاب دروس اجتماعی دوره ششم دبستان
ایران، افغانستان کشوری اشغال شده خوانده شده است. این نوشته،
در واقع مشروعیت دادن به هراسافگنی و کشتاری است که در حال
حاضر در افغانستان زیر نام مبارزه با اشغال خارجی جریان دارد.
مردم افغانستان قربانی وحشیگریهای تروریستانیاند که جنگ و
کشتارشان را زیر پوشش مبارزه با اشغال خارجی، انجام میدهند.
سیاستگذاران فرهنگی حکومت ایران و حلقات
نظامی و استخباراتی در تهران از دیرباز افغانستان را قلمروی
تعریف کردهاند که دشمنشان در آن پایگاه دارد. بر مبنای همین
تعریف، در پایگاه دشمن باید آتش افروخته شود. به همین دلیل است
که بخشهای اطلاعاتی ارتش و سپاه پاسداران حکومت ایران، به
طالبان جنگافزار و پول میدهند تا نظامیان غربی را در
افغانستان بکشند. مقامهای نظامی و اطلاعاتی در تهران تصور
میکنند که با زمینگیر کردن غرب در افغانستان، خود محفوظ
میمانند؛ اما ربودن شماری از سربازان مرزی ایران از سوی گروهی
از جنگجویان همفکر طالبان و القاعده، این فرضیه را غلط اثبات
کرد. همچنین تهران شاهد است که چگونه طالبان پاکستانی و
متحدانشان، از مناطق قبایلی پاکستان به سوریه میروند تا با
بشار اسد، مهمترین متحد حکومت ایران در خاور میانه بجنگند. در
تبلیغات گروههایی نظیر طالبان و القاعده، حکومت بشار اسد
مشروعیت ندارد و حکومت ایران هم یک دولت شیطانی تعریف میشود.
گروگانگیری سربازان ایرانی و سرازیر شدن طالبان پاکستانی و
متحدانشان به قلمرو سوریه برای جنگ با بشار اسد، ثابت کرد که
دادن پول و جنگافزار برای گروههای تروریستی و مشروعیت دادن
به آنان از طریق فعالیتهای رسانهای و فرهنگی، سودی برای
حکومت ایران نداشته است که هیچ، این حکومت را به دردسر هم
انداخته است. طالبان پاکستانی با طالبان افغانی پیوند سازمانی
دارند. تمامی گروههای طالبان پاکستانی مشروعیت سازمانی و
ایدیولوژیکشان را از طالبان افغانی میگیرند. بنابر این
نمیتوان ادعا کرد که طالبان افغان در تصمیمگیری طالبان
پاکستانی مبنی بر شرکت در جنگ سوریه، نقش نداشتهاند. این
موارد را شاید تهران بهتر از همه بداند. گروه جیشالعدل هم،
مرتبط با القاعده است. تهران با معاملههای پنهانی که در این
سالها با القاعده انجام داد، زمینه را برای تقویت این گروهها
در مناطق مرزی میان بلوچستان پاکستان و مرزهای ایران فراهم
کرد. اگر تهران بر عزمش در مبارزه با ترور جدی میماند، امروز
جیشالعدلی وجود نمیداشت و گروه طالبان پاکستانی شاید به
سوریه نمیرفت. تهران اشتباه غرب را در سالهای
۱۹۸۰ تکرار میکند.
غرب در آن سالها از افراطیترین گروههای مذهبی به منظور
شعلهور کردن آتش جنگ بر ضد اتحاد شوروی در افغانستان حمایت
کرد. بر مبنای اسنادی که منتشر شده است، نیروهای متحجر و
افراطی از سراسر کشورهای مسلماننشین، به پاکستان آورده شدند،
تمویل و تجهیز شدند تا با نیروهای شوروی بجنگند؛ کشورهای غربی
به این منظور پول مصرف میکردند. رسانههای مربوط به این
کشورها هم آن زمان این گروهها را افراطی و خشونتطلب
نمیخواندند، بلکه به ایدیولوگهای آن، فرصت میدادند تا
نظریاتشان را بگویند و جنگشان را توجیه کنند. اما روزی رسید
که غرب ناچارشد خود با این گروهها بجنگد. تهران همان اشتباه
را به نحو دیگر تکرار میکند؛ یعنی به طالبان و گروههای
تروریستی دیگر پول و جنگافزار میدهد تا آتش نبرد را در
افغانستان برافروزند. همچنان در عرصه فرهنگی و رسانهای به
گونهای سیاستگذاری میکند که از روند جاری سیاسی در افغانستان
مشروعیتزدایی کند و جنگ گروههای تروریستی را توجیه کند. هدف
این است که امریکا و غرب در افغانستان آسیب ببینند. افروختن
آتش جنگ در افغانستان بدون مشروعیتزدایی از روند جاری سیاسی
ممکن نیست. به همین دلیل است که سیاستگذاران فرهنگی و
رسانهای حکومت ایران، در هماهنگی با بخشهای اطلاعاتی و نظامی
این حکومت، افغانستان را کشوری اشغالشده معرفی میکنند. اما
نتیجه این سیاست دوگانه و دادن پول و جنگافزار به گروههای
تروریستی، پیامدهای ناخواستهای هم دارد که تهران به احتمال
قوی آن را محاسبه نکرده است. ایجاد یک کانال رفت و آمد میان
پاکستان و عراق از طریق خاک ایران برای گروههای تروریستی سبب
شد که گروههایی شبیه جیشالعدل تقویت شوند و جان بگیرند و با
گروگانگیری سربازان ایرانی، احساسات تمامی مردم ایران را
جریحهدار کنند. همچنان، دادن پول و جنگافزار به طالبان مانع
از آن نشد که طالبان پاکستانی به سوریه بروند و صف مخالفان
بشار اسد را تقویت کنند. تهران باید با در نظرداشت این
واقعیتها، با گروههای تروریستی مثل طالبان و القاعده مقاطعه
کند و امنیتش را نه در طولانی ساختن جنگ در افغانستان و دیگر
کشورهای همسایه، بلکه در تقویت همکاریهای امنیتی با
همسایههایش بجوید. کابل تاجایی که برایش ممکن بوده، با تهران
از در همکاری و همسایگی نیک وارد شده است. سیاستگذاریهای
فرهنگی و رسانهای در کابل هم برضد تهران نیست. هیچ رسانهای
در افغانستان، با هیچ ناراضی ایرانی و مخالف حکومت ایران
مصاحبه نکرده است. حتا کابل اجازه داده است برخی از رسانهها
به نیابت از تهران در اینجا فعالیت کنند. این رسانهها در
سالگرد انقلاب ایران، ویژهبرنامه پخش میکنند و با
دیپلوماتهای ایرانی مصاحبههای فرمایشی ترتیب میدهند. در
نصاب آموزشی افغانستان هم، هیچ چیزی بر خلاف حکومت ایران
نیامده است. در کتاب تاریخ صنف نهم متوسطه افغانستان ضمن
یادآوری از کارکردهای رضا شاه، پادشاه پیشین ایران، آمده است
که شاه به غرب وابسته بود و سیاستهای ضدمذهبی اعمال میکرد و
استبداد را حاکم کرده بود. همچنین در این کتاب آمده است که
مرحوم روحالله خمینی با بسیج مردم ایران، روشنفکران و احزاب
سیاسی شاه را برانداخت. در این کتاب از مرحوم خمینی به عنوان
امام و پیشوای مردم ایران نام برده میشود. این گفتهها به
نظام موجود ایران مشروعیت میدهد. دانشآموزی که این گفتهها
را میخواند، به این نتیجه میرسد که نظام حاکم بر ایران
مشروعیت دارد. در کتابهای درسی افغانستان، نظریات مخالف و
روایت متفاوت از انقلاب ایران نقل نشده است. اما سیاستسازان
فرهنگی و رسانهای در تهران از روند جاری سیاسی در افغانستان
مشروعیتزدایی میکنند. تهران باید سیاستگذاریهای رسانهای،
فرهنگی و امنیتی خود را در قبال افغانستان اصلاح کند، در غیر
آن تنش، بحران و تروریزم در منطقه دوام میکند.
http://8am.af/1393/01/11/tehran-wrong-west-renew/
پیک نت 17 فروردین |