اعدام یک روحانی شیعه در عربستان می رفت تا انتقاد تمام
کشورهای اروپائی و سازمان های بین المللی را متوجه حکومت
عربستان سعودی بعنوان حامی مالی و تدارکاتی داعش و برپا کننده
جنگ مذهبی میان شیعه و سنی در منطقه کند. این نگاه چند ساعتی
بیش دوام نیآورد و با یک ماجرا آفرینی ضد ملی در تهران و مشهد،
که با اشغال سفارت و کنسولگری عربستان و آتش افروزی در آن ها
همراه شد، به انتقادهای تند علیه ایران بعنوان کشوری که در آن
مصونیت دپیلماتیک وجود ندارد تبدیل شد.
"نمر باقر النمر" یک روحانی شیعه بود که در سوریه درس مذهبی
خوانده و در حوزه علمیه قم درجه اجتهاد گرفته بود. فعالیت او
درجهت آشتی شیعه و سنی در عربستان بود و اتفاقا در میان جوانان
و روشنفکران اهل سنت آن کشور برای خود محبوبیتی فراهم ساخته
بود. شیخ نمر که با سیاست عربستان در سوریه نیز مخالف بود، در
سال ۲۰۱۲ بازداشت شد و باتهام اقدام علیه امنیت ملی محاکمه و
محکوم به اعدام شد و روز دوم ژانویه 2016 حکم به اجرا گذاشته
شد.
این که در جمهوری اسلامی اعدام های سیاسی و مذهبی آنقدر پر
شمار است که اعتراض حکومتی ها به اعدام شیخ نمر در عربستان
بازتاب چندانی در میان ایرانیان داخل و خارج از کشور ندارد، به
جای خود محفوظ است، اما در عرصه پرتلاطم سیاسی و جنگی منطقه
این اعدام میتوانست به کارزاری علیه سیاست های عربستان در
منطقه و بویژه در سوریه و لیبی تبدیل شود. چنان که در ساعات
اولیه انتشار خبر این اعدام، همین نوید را می داد، اما در
ایران، دست هائی به ظاهر پنهان بلافاصله وارد ماجراجوئی شدند
که به سود عربستان تمام شد.
این دست ها، برای آنها که بقول رهبر جمهوری اسلامی بدنبال کشف
و دستگیری نفوذی ها هستند ناآشنا نیستند و اگر مچ دست آنها را
نمی گیرند به این دلیل است که به نوعی متحد و آلوده به این
شبکه ها و رهبران آنها هستند و به آنها بعنوان ابزارهای سیاسی
برای تحولات داخل کشور نگاه می کنند! و درست از همین روزنه است
که رد پای نفوذ قابل بازشناسی است.
هیچ ایرانی نه پذیرفته و نه می پذیرد که این نوع اقدامات و
تهاجم ها و ترورها که نمونه آن در حمله به سفارت عربستان و پیش
تر در حمله به سفارت انگلستان روی داد، همگی هدایت شده نبوده و
کانون مرکزی آن در سپاه و بسیج نباشد. آنها که اسید در اصفهان
به صورت زنان ریختند، آنها که در فارس قصد کشتن علی مطهری را
داشتند، آنها که همین روزها با حمله به مجالس سخنرانی
انتخاباتی اصلاح طلبان سرگرم اجرای ماموریت هستند، همگی سرشان
به همان مرکز هدایت که اشاره کردیم بند است. حالا این که ارگان
های آنها چه نامی داشته باشند مهم نیست، این که از کجا هدایت و
حمایت می شوند و ماموریت هایشان به نفع چه کس و چه جریان داخلی
و خارجی تمام می شود مهم است.
چند ساعت پس از حمله به سفارتخانه و کنسولگری عربستان سعودی
دولت و شخص رئیس جمهور این حمله را محکوم کرد و وزارت کشور نیز
مدعی شد که 40 تن از مهاجمین دستگیر شده اند. همه میدانند که
این دستگیری ها که بیشتر هم ادعاست تا واقعیت، یک نمایش سیاسی
است تا واقعیت و تا به ریشه مسئله پرداخته نشود باز هم تکرار
می شود. پرداختن به ریشه مسئله هم باز می گردد به سر و صاحب
پیدا کردن و تحت کنترل درآمدن نهادهائی که یک سرش به مداحان و
بسیج و امثال نقدی ها و مهدی طائب ها بند است و سر دیگرش به
روزنامه کیهان و برخی سرداران سپاه در دفتر سیاسی سپاه و
سرانجام کانون اصلی فاجعه، یعنی نهاد اطلاعات سپاه پاسداران.
حتی در همین مورد اخیر هم اگر واقعا عزم کنترل این نهادها وجود
داشت اول از همه شیخ مهدی طائب فرمانده "عماریون" را دستگیر می
کردند که نزدیک به 2 هزار جوان را با حقوقی که معلوم نیست
بودجه اش از کجا تامین میشود برای همین حرکات مشکوک در اختیار
دارد. ایشان برادر بزرگ حسین طائب رئیس اطلاعات سپاه است.
تاریخ معاصر ایران نمونه های بسیاری را با همان شرحی که در
بالا نوشته شد بخاطر دارد. مرحوم حاج عراقی که همان اوائل
انقلاب بدست گروه مذهبی فرقان (عمو و عموزاده امثال همین
عماریون) ترور شد و نزد آیت الله مطهری فرستاده شد، در کتاب
خاطراتش در باره گروه فدائیان اسلام می نویسد که وقتی در زندان
بودند، تازه متوجه شدند که مشاور سید نواب صفوی رهبر فدائیان
اسلام به خانه سید ضیاء طباطبائی معروف ترین عامل انگلستان در
ایران رفت و آمد داشته است و خیلی از حرکات مسلحانه فدائیان
اسلام مشکوک و انگلیسی بوده. از جمله ترور "علا" نخست وزیر شاه
که زمینه دستگیری و اعدام رهبران فدائیان اسلام را فراهم ساخت.
پیک نت 14 دی |