در هفته های گذشته، طرح مسئله برقراری مناسبات
سیاسی با امریکا موجب برخی سئوالات شده است. بویژه با
مانورهائی که در جمهوری اسلامی بر سر این مسئله داده می شود و
برداشت هائی که هنوز ریشه در مبارزه ضد امپریالیستی در جریان
انقلاب 57 دارد. یعنی از یکسو در حاکمیت برای ادامه انحراف از
آرمان های انقلاب 57 پشت شعارهای توخالی علیه امریکا سنگر می
گیرند و از سوی دیگر، کسانی که به آرمان های انقلاب همچنان
باور دارند، بدرستی خطر امپریالیسم و امریکا را جدی میدانند.
ما همچنان که هیچ مشکل نظری و اعتقادی با گروه
دوم نداریم، با دسته اول مسئله و مشکل داریم و همانطور که
اشاره کردیم، امریکا ستیزی آنها را لفاظی و مانوری میدانیم
برای توجیه سیاست های مخرب خویش که عملا در تمام سالهای گذشته
در خدمت امپریالیسم و بویژه امریکا بوده است. حاصل این لفاظی و
مانور سیاسی فقر و فلاکت و تضاد طبقاتی هولناک کنونی در جامعه
ایران از یکسو، و رشد فساد اقتصادی و دزدی و اختلاس و غارت در
دل حکومت از سوی دیگر است که از جمله، در خدمت امریکاست.
در ارتباط با جنجال های نوبتی جاسوس بگیری و
متهم کردن این و آن به عامل نفوذی هم وضع تقریبا همین است.
یعنی در حالی که تا مغز استخوان در برخی نهادهای حساس حکومت
نشانه های نفوذ عوامل اسرائیل و امریکا و انگلیس وجود دارد،
حکومت برای سرکوب احزاب و جلوگیری از فعالیت سیاسی - قانونی
آنها و بسته نگهداشتن فضای سیاسی کشور، از حربه جاسوسی و
ارتباط با بیگانگان برای وطن فروشی استفاده می کند. بخش مهمی
از تلاش برای توجیه کودتای 88 و اختراع لقب فتنه برای آن، در
همین ترفند نهفته است. حوادث آینده ایران بیش از امروز نشان
خواهد داد که این ارزیابی راه توده تا چه حد دقیق بوده است.
باز گردیم به مسئله مناسبات سیاسی با امریکا:
گاهی اوقات، ساده ترین استدلال ها، بهترین
تحلیل است. از جمله در ارتباط با برقراری مناسبات سیاسی با
امریکا.
1- امریکا سیاستی دارد منطقه ای و در پی اجرای
آنست. طبیعی است که بخشی از این سیاست متوجه ایران باشد که
هست. همچنان که سیاستی در امریکای لاتین دارد که چند دهسال
علیه کوبا اعمال شد اما عقیم ماند و اکنون هم می خواهد علیه 5
کشور امریکای لاتین که سیاستی مستقل و ملی را دنبال می کنند
عمل کند که هنوز موفق نشده است.
بنابراین، بحث بر سر این نیست که امریکا سیاست
هایش را تغییر بدهد، بلکه بحث از اینجا آغاز می شود که امریکا
چه می تواند بکند برای اجرای سیاست هایش و از چه امکاناتی در
داخل و منطقه وجهان استفاده می کند و در داخل کشور ما چه زمینه
هائی برای موفقیت امریکا برای اجرای سیاست هایش وجود دارد.
2- فقر، فساد سیاسی و اقتصادی در حکومت،
نارضائی مردم ازحکومت، تبعیض قومی و مذهبی و بحران اقتصادی
همیشه زمینه مناسبی را برای توطئه های امریکا فراهم کرده و
فراهم می کند. یعنی همه آنچه که اکنون در ایران وجود دارد.
بنابراین، هر حکومتی که از خطر توطئه امریکا سخن می گوید، اگر
صادق باشد فکری برای از میان برداشتن زمینه های فراهم آمده
برای توطئه های امریکا و یا هر کشور امپریالیستی دیگر می کند.
این زمینه ها نه با شعار و مرگ بر امریکا از بین می رود و نه
با افزودن چند رکعت دیگر به نماز صبح و ظهر و غروب و شب. مسئله
فراتر و عینی تر از نماز و شعار است.
3- امریکا از زمینه های فراهم آمده در هر
کشوری برای اجرای اهداف خود استفاده می کند، اما ابزار این
استفاده همیشه در حکومت ها و بویژه نیروهای نظامی آنست. همه
کودتاهای نظامی و ازجمله کودتای 28 مرداد ممکن نشدند مگر بهره
گیری امریکا از زمینه های موجود و پیش کشیدن نظامی ها برای
کودتا. چنان که در شیلی و تقریبا تمام کشورهای امریکای لاتین،
خاورمیانه و افریقا شده و می شود.
4- با این پیش زمینه، باز گردیم به سالهای
نخست پس از انقلاب و امروز جمهوری اسلامی:
الف- در ابتدای پیروزی انقلاب و سرنگونی رژیم
شاه، امریکا و اسرائیل امکانات نظامی و جاسوسی و اطلاعاتی
آنقدر در ایران داشتند که توانستند چند طرح کودتائی را سازمان
بدهند. از جمله کودتای نوژه را. درحالیکه زمینه اجتماعی پیروزی
چنین کودتاهائی به هیچ وجه وجود نداشت. یعنی همان شرایط داخلی
که دربالا اشاره کردیم فراهم نبود. زمینه هائی که امروز فراهم
است اما امکانات نظامی و اطلاعاتی آن سالها هنوز فراهم نیست.
ب- آیا امریکا و اسرائیل و یا هر قدرت
امپریالیستی دیگری در صدد بهره گیری از شرایط اقتصادی و
اجتماعی امروز ایران و بویژه نارضائی مردم و فقر حاکم بر کشور
هست؟ پاسخ این سئوال بی تردید مثبت است. حال که چنین است، یعنی
یک کفه ترازو آماده است، در کفه دوم آن کدام سنگ کیلو را می
توانند بگذارند، جز نیروی نظامی؟ و این درست همان نکته ایست که
ما می خواهیم روی آن انگشت بگذاریم. یعنی امریکا برای اجرای
سیاست های خود نیازمند یارگیری از میان نیروها و فرماندهان
نظامی است. و این همان سنگ کیلوست که اگر در کفه ترازو گذاشته
شود آنوقت دو کفه آن آماده شده است.
به این ترتیب، خطر در لای جرزهای خانه است و
آنها که از برقراری مناسبات دیپلماتیک با امریکا می ترسند، اگر
صادق باشند و از سر میهن دوستی چنین ترسی داشته باشند، بیش از
ترس از امریکا باید نگران کفه اول ترازو باشند که به سود
امریکاست و نگران یارگیری امریکا از درون نیروهای نظامی و
تبدیل آنها به سنگ کیلوی ترازوئی که به آن اشاره کردیم. اگر
کودتا اوج توطئه های امریکا باشد، این کار جز با یارگیری از
درون نیروهای نظامی جمهوری اسلامی – بویژه از میان فرماندهان
سپاه- ممکن نیست. حالا، برای آن که همسایه را دزد خطاب نکنیم،
نباید پای مرغ خانگی را بست؟
یعنی هم زمینه های داخلی و اجتماعی توطئه های
امریکا را خنثی کرد و همفکری برای نقش آفرینی سیاسی فرماندهان
سپاه کرد که هم آلودگی مالی و پولی پیدا کرده اند و هم آلوده
قدرت شده اند و برای حفظ این دو، به هر کاری می توانند دست
بزنند، از جمله رفتن زیر پر و بال امریکا و دست زدن به کودتا،
زیر انواع شعارها و توجیهات!
اگر این دو زمینه داخلی نباشد، سفارتخانه های امریکا یا انگلیس
چه ترسی دارند و چه می توانند در ایران بکنند؟ گیریم که یک
سفارتخانه – که تحت کنترل هم خواهد بود- با تعدادی دیپلمات هم
باز شود و به جای پیغام و پسغام از طریق سفارتخانه های سوئیس و
پاکستان و پادشاه عمان، مستقیم حرف را بزنند و حرف را بشنوند.
کاری اکنون کوبا کرده و سالها نیز پیشنهاد آن را داده بود و
امریکا زیر بار آن نمی رفت. این سخن محمد خاتمی بسیار دقیق است
که کوبا یک گام هم از آرمان های انقلابی اش عقب نگذاشته و
مناسبات دیپلماتیک با امریکا هم برقرار کرده است.
پیک نت 12 شهریور |