سال
۸۸
روزی پدر ما را دور هم جمع کردند و گفتند دو راه برای زندگی
جلوی ما هست: یکی اینکه با حکومت و کسانی که تخلف و ظلم
میکنند، باشیم و قطعا شما بهترین زندگی را خواهید داشت. اما
اگر در کنار مردم قرار بگیرم و از مردم حمایت کنم، شما را اذیت
میکنند و به زندان می اندازند و برخوردهای غیرقانونی با شما
انجام می دهند
پدرم مرد باتجربه ای است و این مسائل را تحمل میکند، اما
مادرم خیلی نگران هستند. مادرم میگوید که یک نفر دیگر شمشها
را از کشور خارج کرد، حالا پسر من را به زندان انداخته اند!
اگر حرف های مهدی را صدا و سیما منعکس نکند، ما حرف هائی داریم
که علنی خواهیم کرد!
(این بخشی از گزارشی است که توام با گفتگو با فاطمه هاشمی سایت
کلمه منتشر کرده است)پیک نت 29 مرداد |