هاشمی رفسنجانی، در مصاحبهای با روزنامه عرب زبان "الوفاق" به
سئوالات خبرنگار این روزنامه پاسخ داد. وی در باره رابطه با
عراق گفت:
ما الان عراق را مثل کشور خودمان مهم می دانیم. اولا کشور
واقعا مهمی است؛ هم از لحاظ نقطه جغرافیایی جای مهمی است؛ هم
از لحاظ منابع طبیعی؛ هم مردمش؛ این مردمی که از هزاران سال
پیش اینجا منشاء تمدن بودهاند؛ قانون حمورابی از آنجا آمده و
عراقی ها هم مردم خوبی هستند.
در زمان صدام به دلیل قدرت دیکتاتوری صدام اینها یک مجموعه
واحد بودند ولی بعد از صدام آن مجموعه 3 بخش یا حتی بیشتر یعنی
4 بخش متضاد شد و گاهی هم در حال جنگ که کم کم دارد خودنمایی
میکند و این وضعشان نگران کننده است.
اگر عقلانیت زعمای عراق ادامه پیدا کند و سعی کنند این
اختلافات سطحی را حالا چه مذهبی؛ چه قومی؛ چه هر چیز دیگری را
کنار بگذارند و یک وحدتی روی تمامیت ارضی خود و وحدت ملی شان
ایجاد کنند، عراق کاملا می تواند کشور نیرومندی در منطقه باشد.
ارتباط ایران با عراق هم جدید نیست؛ در رژیم قبل هم
ایرانیهای زیادی آنجا بودند و عراقیهای زیادی هم اینجا
بودند؛ از زمان جنگ هنوز عده زیادی عراقی در ایران هستند و
دارند مثل مردم ایران کار می کنند؛ مرزمان هم تقریبا رفت وآمدش
آسان است؛ اعتاب مقدسی که آنجا هست و اینقدر برای مردم ما
جاذبه دارد که شما می بینید در اربعین یا عاشورا چه خبر می
شود؛ مردم اصلا عشقشان آنجاست؛ اگر روزی مرز ما با آنها لغو
روادید شود؛ همیشه نصف مردم ایران در عراق هستند و نصف مردم
عراق هم در ایران هستند؛ بله کمک های ما جدی است و به هیچ چیز
هم محدود نیست؛ هرچیزی که عراقی ها نیاز داشته باشند و ما
امکانش را داشته باشیم به آنها می دهیم؛ و البته روابطمان هم
با دولت عراق همیشه خوب بوده است، البته آقای طالبانی هم یک
بار جمله ای گفته بودند که غربی ها اظهار نگرانی کرده بودند از
اینکه شما دارید ایرانیها را می آورید و این خطر است؛ چرا
اینجور رفتار می کنید؟ او گفته بود: مگر ایرانی ها از عراق چه
می خواهند؟ الان که همه مسئولین عراق از مریدهای ایران هستند؛
ایران چه احتیاجی دارد که برای ما خطر باشد؛ بهتر از ما دیگر
دوست پیدا نمی کند؛ ما هیچ خطری از ایران احساس نمی کنیم؛ او
ما را نجات داده و به اینجا رسانده و کمک کرده است. این حرف
کاملا حکیمانه و درست است. ما در عراق هیچ طمعی نداریم و از
عراق هیچ خطری در شرایط فعلی برای خودمان حس نمی کنیم و حفظ
عراق و امنیت عراق را امنیت خودمان می دانیم.
-
با توجه به همزمانی جنگ عربستان علیه یمن با مذاکرات هسته ای
در لوزان؛ این امر چه ارتباطی با آغاز این جنگ دارد؟
-
نمیدانم! از گروه جدیدی که در عربستان بر سر کار آمده اند فقط
"سلمان" را در یک مهمانی که در ریاض بود یک بار باهم نشستیم و
خیلی حرف زدیم، همین قدر می شناسم. در مورد یمن درست نمی دانم
چرا این اشتباه را کردند؛ گفتم که اشتباه است؛ البته ظاهرا
اینها برای این است که فکر میکنند این حوثی ها شیعه هستند و
البته خوب اینها (حوثی ها) که شیعه اثنی عشری نیستند و عمده
آنها زیدی 4 امامی هستند ولی به هرحال به یک معنا شیعه هستند و
جزء مجموعه شیعه حساب می شوند؛ منتها 4 امامی؛ احتمالا آنها
(عربستان) با این شرایطی که درست کرده اند با ایران و لبنان و
عراق و سوریه و با همه احساس نگرانی میکنند.
گفتم در یمن اشتباه بزرگی کردند. بحرین نمونه خوبی است. آنجا
با اینکه یک کشور عربی عضو شورای همکاری است ولی لشکرکشی کردند
و آمدند علیه شیعه وارد شدند و در یمن هم همینجور نگران
هستند؛ به خصوص که یمنیها ادعای ارضی هم در عربستان دارند؛
ولی حالا اشتباه کردند. دلایلشان را هم درست نمی دانم؛ شاید هم
تحریک شدند؛ خوب اگر منصور هادی (رئیس جمهور فراری یمن) می
توانست بماند، میماند؛ حالا فرض کنید که عربستان کمکشان
کرد؛ مگر می تواند بماند؟
- آیا این جنگ با مذاکرات هسته ای ارتباطی داشت؟ چون گفته می
شود که عربستان می ترسد ایران به توافق اتمی برسد؛ می گویند که
کشور عربستان و اسرائیل از نتیجه این توافق می ترسند؟
- اگر هم می ترسند راهش همان است که باید از راه صداقت در
بیایند. البته عربستان و احتمالاً دیگر کشورهای منطقه اشتباه
میکنند چون ما که ترس نداریم؛ ما که بمب هستهای را تحریم
کردیم؛ چرا از ما بترسند. از اسرائیل باید بترسند.
البته عربستانی ها قبل از ما موشک های 3000 کیلومتر برد را از
چین و جاهای دیگر خریدند؛ سلاح های بسیار پیشرفته، هواپیما و
موشکها و رادارهای پیشرفته و همه چیز هم دارند. پایگاه نظامی
هم آنجا دارند؛ عربستان اصلا می داند که ایران تهدید نیست؛
ما اگر واقعا به فکر قطع کردن روابطمان با عربستان بودیم از آن
400 – 500 نفری که در آن فاجعه مکه شهید دادیم به آسانی نمی
گذشتیم؛ ولی بعد برای اینکه روابط دو کشور عادی باشد آن طور
رفتار کردیم.
- در مصر انقلابی اتفاق افتاد و دومین رئیس جمهور هم بعد از
انقلابشان آمد؛ چرا روابط این دو کشور بزرگ منطقه اینطور است؟
الان ایران و ترکیه در خیلی از مسائل با هم اختلاف دارند ولی
روابط خوبی دارند چرا ایران و مصر به یک روابط متوازن نمی
رسند؟
- البته باید این سئوال را بیشتر از مصری ها پرسید؛ چون ما که
خواستار توسعه هستیم؛ ما مردم مصر را عمدتا حالت اهل البیتی
برایشان می دانیم؛ یعنی آنها واقعا اکثرا عاشق اهل بیت هستند
و مشکلی با مردم مصر نداریم؛ چون همسایه هم نیستیم که اختلاف
اینجوری داشته باشیم. ولی آنها در مجموعه ای در یک سپهری هستند
اولا آمریکایی ها آنجا خیلی متنفذ هستند و ارتش مصر را عمدتا
آنها تامین میکنند و آنها هم این ارتباط را نمی خواهند؛ ثانیا
الان با عربستان سعودی و بعضی جاهای دیگر هم باید همکاری کنند؛
ثالثا اشکالاتی مثلا از حضور ما در سوریه و لبنان دارند و
اخیرا عراق هم اضافه شده. ما در افغانستان هم این مشکلات را
داشتیم. آنها از طالبان حمایت میکردند ما موافق نبودیم و خودم
با ملک عبدالله زیاد حرف زدم که دارید اشتباه میکنید؛ در
پاکستان باز یک نوع از این چیزها هست در بحرین ما به حضور
نظامی شان معترضیم و مجموعه اینها به اضافه آن نگرانیهای بی
ربطی که دارند. ما از همکاری با عربستان نگرانی نداریم با همین
حکام جدیدشان می توانیم با هم کار کنیم و رفت و آمد کنیم.
- به نظر شما منطقه در خطر جنگ مذهبی است؟
- الان از این جهت بدترین زمان است. یعنی یک تهاجمی علیه
شیعیان در سراسر این کشورها داریم می بینیم. یعنی شیعه را
مخالف اصلی در نظر میگیرند و به انواع راهها دارند شیعه را در
کشورشان تضعیف میکنند در صورتیکه شیعه اصلا برای آنها نه خطری
است نه مشکلی. اصلا در سیاست و ایدئولوژی شیعه این نیست که
بخواهد با مسلمانان دیگر درگیر باشد. یک اشتباهی است که اینها
میکنند واقعا میتوانند روی بهترین دوست خود یعنی ایران حساب
کنند. ولی در حال حاضر من احساس
خطر میکنم. این اختلافاتی که دارد بیشتر میشود و گاهی به
کشتار میرسد، ممکن است تعمیق پیدا کند.
5-6 سال پیش در دولت گذشته، آخرین سفری که برای زیارت به
عربستان رفته بودم، از من خواسته شده بود در این سفر مسائل
اختلافی با عربستان را حل کنیم. ما بعد از یک مراسم شام که
مهمان آقای ملک عبدالله بودیم در یک جلسه طولانی تا نیمه شب
خیلی دیر وقت آنجا نشستیم و ایشان هم با مشاورین نزدیکش بودند.
وزیر خارجه، مقرن و خیلی های دیگر هم بودند. بحث کردیم و به
راه حلی رسیدیم و راه حل ما این شد که بیاییم 7-6 کمیسیون
مشترک تاسیس کنیم که اولین و مهمترینش برای امور مذهبی و به
اصطلاح علمایی بود. یعنی علمای دو طرف یک کمیسیون داشته باشند
و اختلافاتی که ظاهرا شیعه و سنی دارند را بررسی کنند و راه حل
برایش انتخاب کنند و مسئولان دو کشور هم پشت این نظریات بمانند
تا مشکلات را کاهش بدهیم. کمیسیون دوم، مربوط به روابط دو
جانبه و همکاری کمیسیون اجرایی بود. همچنین یک کمیسیون برای
لبنان، یک کمیسیون برای سوریه و یک کمیسیون برای عراق و یکی
برای افغانستان و یک کمیسیون برای بقیه کشورها با هم مشترک
داشته باشیم که دائما این کمیسیون ها با هم کار بکنند و جمع
بندی کنند و نظرات را به هم نزدیک کنند و مقامات عالی کشور هم
اینها را زیر نظر داشته باشند که ارتباطشان با مقامات عالی
باشد. این تصمیم خوبی بود که گرفتیم؛ هردو گفتیم این راه نجات
منطقه از اختلافات است ولی خب من که آمدم اینجا کسانی که بایست
این کارها را اجرا میکردند، نخواستند انجام شود و آقای سعود
فیصل هم به دنبال من آمد که پیگیری کند و پیگیری هایی هم شد و
جلسه سفر اولشان خوب بود ولی بعد، هم در آنجا یک مقداری
مشکلاتی پیدا کرد و یک مقدار هم که ما مشکلاتی داشتیم و عملا
بهم خورد. من این را میدانم که اگر الان در عربستان ارادهای
به وجود بیاید و اگر کار مشترکی را شروع کنیم، در همه دنیای
اسلام میتوانیم اختلاف بین شیعه و سنی را کم کنیم. چون سوریه
یک کشور مستقلی است؛ نه ما و نه عربستان حق نداریم برویم و
سرنوشت آنها را رقم بزنیم. ما باید مواظب باشیم که آنجا
اختلافات شیعه و سنی و این مسائل نباشد خودشان و مردم خودشان
مسائل شان را حل کنند و به حل مشکلات کمک کنیم. عراق و لبنان
هم همینگونه هستند جاهای دیگر هم همینطور است. بنایمان بر این
شد من فکر میکنم همین حالا هم بعد از گذشت 5-6 سال میتوانیم
این موضوع را دوباره احیا کنیم. البته متناسب با اوضاع امروز
منطقه.
- شما روابط خوبی با رهبر دارید. امکان دارد این روابط را
توصیف کنید؟
- بله؛ ما از جوانی با هم دوست بودیم. من 5 سال از آقای خامنه
ای بزرگترم. اولین ملاقات ما در درس خارج آیت الله داماد بود
که با هم آشنا شدیم؛ ایشان از من کوچکتر بود؛ بعد هم رفاقت ها
عمیق و در دوران مبارزه خیلی عمیقتر شد و بعد از انقلاب دیگر
زیادتر شد؛ در همه کارها با هم کار می کردیم؛ در جنگ و در
هرجا که شما فکر می کنید تا امروز ما همین ارتباطمان هست؛
اکنون من و جمعی که ایشان در مجمع منصوب کردهاند سیاست های
کلی نظام را که در قانون اساسی از وظایف رهبری است آماده می
کنیم و به ایشان می دهیم و ایشان هم اگر تایید کردند ابلاغ می
کنند. عمده کار ما این است و نظارت بر حسن اجرای سیاستهای کلی
نیز با ماست که با واگذاری ایشان، باید نظارت کنیم که اجرا
شود. درباره دیگر مسائل معمولی هم در ملاقاتهایی که داریم،
بحث میکنیم.
رابطه عاطفی و هم همانطور است؛ ما خیلی صمیمی هستیم؛ من و هم
ایشان، همدیگر را خیلی دوست داریم؛ یک منظره کوچک آن در
بیمارستان بود وقتی که ایشان جراحی کرده بودند عیادت من با
ایشان در آنجا بسیار صمیمی بود و همان منظرهای شد که دیدید.
معتقدم که در حال حاضر آیتالله خامنهای در ایران جایگزینی به
این آسانی ندارد؛ و ایشان الان محور اساسی هم برای حیات انقلاب
و هم امنیت کشور هستند و ایشان مرکز مدیریت کشور است و ما هم
باید به ایشان کمک کنیم.
پیک نت 15 تیر |