در این روزهای گرم تهران، ایستگاه های مترو تهران خنُک ترین
محل است و هادیان امور خانواده و ازدواج و پاسخگویان سئوالات
شرعی مردم هم به همین ایستگاه ها پناه برده اند. خواهر محجبه
یکطرف و برادران معمم طرف دیگر. از کدام مرکز ماموریت این
هدایت را دارند معلوم نیست اما فاصله آنها از هم معلوم است.
باندازه نشنیدن نجوای سئوال کننده. از جمله من که رفتم پرسیدم
: خواهر زاده 9 ساله من خیلی ضعیف است و روزه هم می گیرد.
مادرش نگران سلامت اوست. حاج آقا کمی فکر کرد و پس از تاکید بر
واجب بودن روزه برای دختر 9 ساله گفت: خواهر شما می تواند
ایشان را 22 کیلومتر از تهران ببرد بیرون که دراینصورت روزه
خواهر زاده شما واجب نیست. آهسته گفتم: آخه روزه خواهرم هم
باطل می شود. حاج آقا گفت: شما درباره خواهر زاده خودتان
پرسیدید و من هم پاسخ آن سئوال را دادم. و سپس به نفر بعدی که
با فاصله از من ایستاده بود اشاره کرد که بیاید جلو. یعنی من
بلند شوم که او بنشیند! رفتم نزد خواهر محجبه و همین سئوال را
از او کردم. احساس و ابراز همدردی اش بیشتر از حاج آقا بود و
با لحن مادرانه ای گفت: طفلکی! خودت روزه می گیری؟ گفتم غیر از
هفت روز ماه بله. گفت: خب هفت روز تو ببرش 22 کیلومتر بیرون
شهر و 7 روز هم مادرش او را ببرد. از زن های همسایه هم کمک
بگیرید تا ماه رمضان تمام شود!
به چند ایستگاه دیگر مترو هم رفتم، اما نه برای سئوال، بلکه
برای فال گوش ایستادن. بیشتر سئوال مردها در باره صیغه و روابط
جنسی بود. درباره سئوالات خانم ها نمی خواهم بنویسم چون خودم
یکی از آنها هستم!
(این شرح براساس نامه ای که همراه عکس برای پیک نت ارسال شده
بود تنظیم شد!)
پیک نت 16 تیر |