نامه سرگشاده همسر مصطفی تاج زاده خطاب به دو تن از مراجع
حکومتی قم. یعنی آیت الله مکارم شیرازی و آیت الله نوری
همدانی:
جناب آقای مکارم شیرازی
جناب آقای نوری همدانی
با سلام و احترام
اینجانب فخرالسادات محتشمی پور همسر، سید مصطفی تاجزاده که
اینک پس از
۶
سال تحمل حبس ظالمانه که بیش از
۵
سال آن در انفرادی گذشته است نامش و راه و مرامش برای خانواده
او و همه اقوام و دوستانش بیش از گذشته افتخارآفرین است، نه به
قصد تصدیع بلکه تنها از باب تذکر که در آن نفع بسیار است موارد
زیر را خدمتتان معروض می دارم:
در
آغازین روزهای پس از انتخابات
۸۸
من به همراه تعدادی از خانواده های شهدای انقلاب و جنگ
تحمیلی، که شاهد به خاک و خون کشیده شدن تنی چند از جوانان
مظلوم در خیابانهای پایتخت بودیم، به قم سفر کردیم تا گزارش
مشاهداتمان را به مراجع بزرگوار بدهیم و با مراجعه به دفتر
حضرتعالی نیز تقاضای ملاقات کردیم و پس از ساعتها معطلی پیام
آمد که نیروهای امنیتی اجازه این ملاقات را ندادهاند و به
دلیل شرایط امنیتی عجیبی که با هوچیگری تعدادی لباس شخصی و
طلبه نما در دفتر شما و در اطراف دفاتر دیگر مراجع فراهم
نمودند و حتی مانع از حضور آیتالله جوادی آملی به مسجد برای
اقامه نماز شدند چون ما از ایشان وقت ملاقات گرفته بودیم، تنها
ملاقات کوتاهی با ایشان و عزیزان دیگر داشته و سپس به تهران
بازگشتیم. در دفتر شما تنها پس از قرائت زیارت عاشورا گزارش
مکتوب حمله وحشیانه به کوی و انتقال دانشجویان بی گناه به
پارکینگ وزارت کشور و شکنجه و آزار آنان را به حاضران دادیم. و
برایمان عجیب و تأسف برانگیز بود که از جانب شما هیچگاه
پیگیری برای استماع گزارش شاهدان عینی حوادث تلخ آن روزها
نشد.
پس از آن حقیر چند بار برای پیگیری وضعیت ناگوار و اسف بار
زندانیان سیاسی و ستم مکرری که به آنان می شد، از جمله
زندانیانی که در بند دو الف سپاه نگهداری میشدند و از حقوق
اولیه خویش محروم بودند که همسر ارجمندم از نمونههای بارز آن
بود که بیش از
۴۰
روز پس از هجوم وحشیانه شبانه به منزلمان (درست فردای
انتخابات) و بازداشت ایشان از وضعیت او کاملا بی خبر بودیم، به
همراه تنی چند از خانوادههای زندانیان سیاسی به قم سفر کردیم
و با برخی بزرگواران ملاقات کرده شرح مفصل ظلم وارده بر خود و
عزیزانمان را معروض داشتیم اما هر بار از دیدار شما محروم
ماندیم.
جناب آقای مکارم
باید به یاد داشته باشید که در یکی از این سفرها در دل تابستان
داغ و یا زمستان سرد شهر قم که من کوچه به کوچه عریضه به دست
وظیفه امر به معروف و نهی از منکر خویش را انجام می دادم منزل
شما را دقالباب کردم اما درب به رویم گشاده نشد و مجبور شدم
پیام را به همسرتان برسانم تا ناقل آن باشند و امانتدار. پیام
آن بود که در طول تاریخ مراجع شیعه ملجأ و پناه مردم مظلوم
بودهاند و اینک نه تنها دفاتر برخی از آنان پاسخگو نیستند
بلکه درب
منازلشان هم به روی مظلومان بسته است و من از باب اتمام حجت،
شرح اندک ازستمی که بر برخی مظلومان دربند و خانوادههایشان
می شد عرض کردم و بازگشتم.
می دانم همانطور که پیش از این دیدارهای دادخواهانه من با
برخی بزرگواران از جمله آیات عظام وحید خراسانی، شبیری زنجانی،
خرازی، موسوی اردبیلی، بیات زنجانی، یوسف صانعی و جوادی آملی و
دیگران و رساندن پیامهایمان به آیتالله صافی گلپایگانی و
آیتالله امینی و حتی ارسال گزارشها و عریضههایمان برای
دفاتر شما بزرگواران، جملگی به عنوان مدرک جرمی علیه من در
پروندهای که توسط سپاه ساخته و پرداخته شد قرار گرفت، این
عریضه نیز سندی دال بر محکومیت من خواهد شد اما چه کنم که
تربیت خانوادگی و تعالیم و آموزههای اسلامی لکنت زبانم را در
برابر حاکمان زدوده است و زبان مرا در مقابل ستم گویا و دستانم
را برای نوشتن عریضههای روشنگر توانا ساخته است.
جناب آقای نوری همدانی و جناب آقای مکارم شیرازی
استماع فرمایشات شما در برنامه «چشمه معرفت» و دیگر برنامههای
سیما در باب ضرورت ظلم ستیزی همه دانستههایم را از کلام و
سیره مولای متقیان به خاطرم آورد و مرا برآن داشت تا به شما
یادآور شوم که هنوز نه فقط در آن سوی مرزها و نه تنها در
کشورهای تحت سلطه بلکه در همین کشور اسلامیمان و درست بغل گوش
من و شما به شهروندانی که می فرمایید رعایت حقوقشان واجب است
ستم می شود. از شرح ستم مسلم و مکرری که به بسیاری از زندانیان
سیاسی بیگناه در زندانهای تهران و شهرستانها و
خانوادههایشان می شود میگذرم. راه دوری نمی روم و تنها وضعیت
همسر عزیزتر از جانم را ملاک صحت گفتار قرار می دهم و از شما
بزرگان پرسش میکنم که کجای رفتاری که با این عزیز خدمتگزار
مردم و میهن شده و می شود عدالت است و پرسشهایی که مکرر از
دستگاه قضا و مسئولین مربوطه کرده و به پاسخ نرسیدهایم تکرار
میکنم:
– چرا بیش از پانزده سال است که به شکایت او از رئیس شورای
نگهبان رسیدگی نمی شود؟
– چرا سه روز قبل از انجام انتخابات
۸۸
حکم دستگیری ایشان امضاء شد؟
– چرا بارها بدون حضور او من و دوبار بدون حضور هیچ یک از
اعضای خانواده به بهانه تفتیش وارد خانه ما شده مرتکب سرقت
اموالمان شدند؟
– چرا علاوه بر کنترل مکالمات تلفنی ما در حریم امن خانهمان
شنود کارگذاشتند؟
– چرا هرگز به شکایت همسرعزیزم از خبرگزاری و روزنامه رسمی
دولت وقت، ایرنا و ایران، که پیشاپیش خبر کذب دستگیری اش را
منتشر کردند و تشویش افکار عمومی نمودند، رسیدگی نشد؟
– چرا به شکایت وی و شش دلاور دیگر از کودتاگران نظامی رسیدگی
نمی شود؟
– چرا در پی انتشار نامه شکایت از شکنجههای اعمال شده در
زندانها پس از وقایع
۸۸
که توسط تعدادی از شاهدان عینی و آسیب دیدگان از جمله ایشان
امضاء شده بود، به جای رسیدگی و مجازات خاطیان و آمران، سخت
گیریها بیشتر وحکم جدید علیه او صادر شد؟
– چرا وی از روز اول اجرای حکم تاکنون جز روزهایی معدود در
انفرادی نگهداری شده و می شود به گونهای که همه می دانند برای
اعتراض به این رفتار و اقدام غیرقانونی
۵۶
ماه روزه دار است؟
– چرا همسرم صرفا به دلیل زبان نقادش از حقوق مسلم خویش محروم
است برای نمونه از انواع ملاقاتهایی که برای عموم زندانیان
رایج است برخوردار نیست، حق تماس تلفنی ندارد، از مرخصی محروم
است؟ از برخورداری از امکانات رفاهی، آموزشی، فرهنگی و حتی
حضور در حسینیه و مسجد زندان برای شرکت در مراسم عزاداری و یا
اعیاد مذهبی محروم است؟
– چرا علیرغم درخواست استفاده از ماده
۱۳۴
قانون مجازات اسلامی جدید مصوب مجلس شورای اسلامی نه تنها با
تجمیع احکام که باید منجر به آزادی ایشان در
۲۸
اردیبهشت سال جاری می شد، از زندان ستم رها نشده بلکه با
پرونده سازی جدید سپاه صرفا به جرم نقد آن هم در زندان انفرادی
در دادگاه غیرقانونی غیرعلنی به صورت غیابی به یک سال زندان
افزون بر شش سال پیشین محکوم شده است؟
– چرا برای ایجاد فشار روانی بر این آزاده دربند برای
خانوادهاش مشکل ومزاحمت به وجود آوردهاند؟ و از این مهمتر
چرا برای ایجاد ارعاب و وحشت دوستان و نزدیکان خانوادگی شان
برای آنان پرونده سازی کرده آرامش و راحت شان را برهم زده و
حتی دلجوییها از خانواده او را برنتافته و آن را سند مجرمیت
برای برخی بی گناهان اعتبار کردهاند؟!
– و سئوال اصلی من این است که براساس کدام قاعده عقلی و شرعی و
کدام ماده قانونی نقد حاکمان جرم محسوب می شود و این همه
مجازات سنگین بر نقاد مترتب می شود و آیا پیامبر و امامان
معصوم ما با منتقدان و حتی مخالفان رسمی و دشمنانشان این گونه
رفتار می کرده اند و اصلا نعوذ بالله داغ و درفش و زندان برای
مخالفانی که دست به سلاح برنداشته چه رسد که منتقد مصلحی بیش
نباشند، در سیره نبوی و علوی سابقه داشته است و آیا هرگز موردی
سراغ دارید که این بزرگواران در زمان حکومت خویش نان منتقد و
مخالف را از بیت المال بریده و برای خود و کسانشان مزاحمتهای
پیاپی به وجود آورده باشند یا به عکس رفتارشان با آنان
مهربانانه و حکیمانه و مشفقانه بوده است؟
از این رو موارد فوق را ذکر کردم تا بیانگر مشتی از خروار ستمی
باشد که متاسفانه به اسم اسلام در این
۶
ساله بر فرزندان ایران می رود.
۱۸
تیرماه
۱۳۹۴پیک نت 23 تیر |