پس از اجراهای تک نفره موسیقی با انواع سازها در خیابانهای
تهران، حالا مدتی است که اجراهای چند نفری هم آغاز شده و شاید
در آینده حضور یک ارکستر را هم در خیابان ها ببینیم. می گویند
"پری رو تاب مستوری ندارد- در ار بندی ز روزن سر برآرد". جلوی
موسیقی را گرفته و سالن ها را مرزبندی کرده اند و حالا موسیقی
به خیابان آمده.
در میان گروه هائی که این روزها بصورت گروهی در خیابان ظاهر
شده اند، آنها که "راک" می زنند طرفداران بیشتر دارند.
برخی از این گروهها سرپرست هم دارند و برنامه هایشان را و محل
اجرا را از طریق فضای مجازی از قبل اعلام می کنند!
اعضای اینگروهها معمولاً درس موسیقی خواندهاند. یکی از این
گروهها که در تهران هم شهرتی به هم زده، سرپرستی دارد با مدرک
مهندسی هوافضا از دانشگاه امیرکبیر و فوقلیسانس مهندسی صنایع
از دانشگاه تهران که یک روز در میان با گروه خود در خیابانهای
تهران گیتار بیس میزند، نوازندههای گیتار الکتریکش هم هر دو
در رشته موسیقی درس خواندهاند و در باقی زمانهایی که مشغول
ضبط موسیقی یا ساز زدن در خیابان نیستند، موسیقی تدریس میکنند.
می گویند ضبط آلبوم هزار جور گرفتاری دارد؛ از شورای شعر گرفته
تا شورای موسیقی و درگیری برای پیدا کردن استودیوی مناسب،
هزینههای ضبط و انتشار و پخش و تازه بعد از همه اینها، معلوم
نیست فروشی داشته باشیم و بتوانیم پول درآوریم. در خیابان ساز
زدن، حداقل از تنهایی ساز زدن بهتر است.
البته ساز زدن در خیابانها آنقدرها هم راحت نیست. معمولا یک
نفر پیدا می شود که مزاحم کار ما شود. خوشبختانه پلیس برخورد
بدی ندارد و گاه تنها به گفتن اینکه ساز زدن را متوقف کنید
کفایت میکند، اما گاهی هم هنوز نیم ساعت از اجرا نگذشته،
میآیند و از ما میخواهند که وسایلمان را جمع کنیم و برویم.
گاهی هم از ما تعهد میگیرند که مثلاً در فلان محل دیگر ساز
نزنیم؛ هیچ وقت هم توضیح نمیدهند که چرا این کار را میکنند.
این البته همه مشکلات نیست. همین دو هفته پیش وقتی ما داشتیم
کمی پایینتر از میدان دربند ساز میزدیم، یک دزد محترم صندوق
عقب پراید ما را باز کرد و دو تا ساز و بخشی از تجهیزات گروه
را برد. حدود دو میلیون هزینه وسایلی بود که از دست ما رفت. یک
بار که در خیابان طالقانی اجرا میکردیم و شاید بیست نفری هم
نشسته بودند و کار ما را گوش میدادند، یک نفر گردن کلفت به ما
نزدیک شد و بدون این که خودش را معرفی کند، به مردم گفت "سینما
تمام شد، از این جا بروید". بعد هم کیفی را که مردم در آن به
ما پول هدیه داده بودند زیر بغلش زد و رفت، وقتی دنبالش
دویدیم، گفت که من مأمور هستم و شما حق ندارید به من دست
بزنید؛ البته خوشبختانه چند نفری از شنوندههای ما گروه را
همراهی کردند و آن آقا هم بالاخره پول ما را پس داد، اما
مجبورمان کرد که اجرا را متوقف کنیم.
یکی از بهترین ارتباط ها را با بچههای کار و خیابان داریم،
اغلب وقتی تازه در حال باز کردن وسایل هستیم، میآیند و دشت
اول را توی جعبه ساز ما میگذارند. بارها پیش آمده کسانی کل سه
ساعت اجرای ما را نشستهاند در گوشه خیابان و با توجه کامل به
ما گوش کردهاند و بعد هم از ما خواستهاند که محل اجرای بعدی
را به آنها اطلاع بدهیم. یک بار هم که در خیابان گاندی ساز
میزدیم، یک آقای جا افتاده پالتوپوش روبروی ما ایستاد و تمام
اجرای بداهه ما را شنید و بعد که خودش را معرفی کرد، متوجه
شدیم یکی از اساتید موسیقی کشور است. خوبی اجرا در خیابان هم
همین است که اگر کسی صدای ساز را دوست نداشته باشد، خیلی ساده
از کنار نوازندهها میگذرد و چند ثانیه بعد همهچیز را فراموش
میکند، اما کسی که این موسیقی را دوست داشته باشد، میایستد و
از آن لذت میبرد.
ایسنا - فاطمه کریمخان (این گزارش خلاصه شده است)
پیک نت 3 خرداد |