هاشمی رفسنجانی در همایش "بانوی انقلاب" که در سالن اجلاس سران
برگزار شد، حضور یافت تا با صراحت بیشتری بگوید آنچه را در
نماز جمعه پس از کودتای انتخاباتی 88 گفته بود. او که میدانست
صدا و سیما به این دلیل که نمی خواست و اجازه ندارد پوشش خبری
به هاشمی رفسنجانی بدهد، در ابتدای این اجلاس طی سخنانی گفت:
این اجلاس، اجلاس بسیار مهمی است و انتظار بود صدا و سیما این
اجلاس را پوشش میداد اما نمیدانم پوشش داده شده است یا خیر.
وی سپس به صحرای کربلای مشروطه زد تا حرف امروز را بزند و
ادامه داد:
مشروطه منحرف شد و به جایی رسید که رضا خان قزاق به عنوان منجی
در بحبوحه آن آشوبها سر کار آمد که البته روشن است این کار
توسط انگلیسیها صورت گرفت.
رضا خان ابتدا در صف اول سینه زنیها شرکت میکرد و روحانیون
را فریب داد که البته روحانیون نیز فریب خوردند اما رضاخان به
محض اینکه مسلح شد همه چیز را به هم ریخت و حمله شدیدی را به
روحانیت شروع کرد و روحانیت را به عنوان یک پدیده نحس معرفی
میکرد.
موضوع اصلی همایش "بانوی انقلاب" همسر امام است و من اینجا می
خواهم بگویم که تربیت همسر امام به گونهای بود که در آن زمان
که بیشتر زنان از سواد بالایی برخوردار نبودند خانم ثقفی زبان
فرانسه را میآموخت و با کالسکه جابجا میشد.
حالا یک طلبه (امام خمینی) به سراغ ایشان (خانم خدیجه ثققی)
آمد و میخواهد ایشان را به قم ببرد. آن زمان زندگی در قم خیلی
سخت بود و خانم ثقفی این را پذیرفته بود. البته میگفت وقتی از
تهران بیرون آمدم تا حسنآباد گریه میکردم. اما در عین حال در
کنار امام بانشاط و امید زندگی کرد.
هاشمی در ادامه، باز هم در اشاره به موقعیت خود در جمهوری
اسلامی گفت:
امام پس از فوت آیتالله اصفهانی خیلی برای حوزه علمیه قم تلاش
کرد و با نفوذی که داشت آیتالله بروجردی را از بروجرد به قم
آورد اما متاسفانه بودند افرادی کنار آن شخصیت که افکار امام
را برنمیتابیدند.
تشکیلاتی که خودشان به وجود آوردند و در حقیقت مرهون ایشان
(امام خمینی) بود کمکم امام را بر نتابید و در همه امور دخالت
میکردند. امام هم نمیتوانست آنها را تحمل کند.
به خاطر زمین زدن حضرت امام (ره) فلسفه را تقبیح کردند که
البته این حرکت توسط خشکه مقدسان صورت گرفت. امام آن زمان با
حرفهای نادرست از طریق انسانهای جاهل مواجه می شدند. این
رفتارها انسان را رنج میدهد اما تصور من این است که اینها
برای امام پله ترقی بود.
امام معتقد بود استعمار و استبداد مثل دو لبه قیچی هستند که
حقوق و منافع مردم حیات و پیشرفت آنان را قیچی میکند.
تملق و چاپلوسی بزرگترین آفت جامعه است.
آدمهای خشکه مقدس، جاهل و نادان هنوز هستند و امروز همه
مصیبت – از نگاه آنها- اینست که چند زن بد حجاب در خیابان
باشد. بله این مصیبت است و این زنها باید حداقل حجاب اسلامی
را داشته باشند، اما مسئله این است که بقیه مسائل مانند
زندانها، ظلمها، سرکوبها و حقهایی که از مردم ضایع میشود،
چه میشود؟
رهبری در زمان انتخابات (۹۲)
با صراحت گفتند رأی مردم حقالناس است. این به این معناست که
اگر کسی حقی بر گردن کسی داشته باشد این حق ساقط نمیشود و خدا
هم نمیبخشد چون خدا عادل است.
پس
چطور به خودمان حق میدهیم آن کسی که مردم میخواهند وارد شود
(رأی بیاورد) نگذاریم بیاید و آن کسی که مردم نمیخواهند را
مسلط کنیم؟
وی گفت: امام مجمع تشخیص مصلحت نظام را برای حل اختلاف بین
مجلس شورای اسلامی و شورای نگهبان تأسیس کرد تا این مسئله برای
همیشه حل شود. امام
به این نتیجه رسید که باید تا قبل از خودشان جنگ را تمام کند
البته گفتند جام زهر را نوشیدم اما دو سه ماه پس از جنگ به خود
من گفتند که جام زهر برای من شیرین شد.
امروز محوری که میتواند مایه امید مردم باشد بیت حضرت امام و
آثار حضرت امام است. من این حرفها را برای خوشآمد کسی
نمیگویم.
آقای علامه حجتالاسلام و المسلمین حسن آقای خمینی یک
روحانی نمونه بسیار باهوش هستند که مسائل را به خوبی تحلیل
میکند.
برخی خشکه مقدسها و دلواپسان که اذیت میکنند، همانهایی
هستند که قبلاً امام را هم اذیت میکردند، اما این کانون،
کانون مناسبی است که ما نباید بگذاریم انسانهای نادان این
کانون را هم تضعیف کنند چرا که اگر خدایی ناکرده راه امام آسیب
ببیند و مفسری نباشد اشتباهات را جبران کند، خطرناک است.
خانمها اینجا گلایه میکنند که ما در مجلس کم هستیم. من به
آنها میگویم که شما نصف جامعه هستید، خودتان به خودتان رأی
بدهید.
پیک نت 23 خرداد |