ايران  

        www.pyknet.net

   پيك نت

 
صفحه اول پیوندهای پیک بايگانی پيک

26 اسفند ماه  1395

  pyknet100@gmail.com

 
 
 

گفتگو با دبیرکل جبهه مشارکت

اجتماع حکومتی نظام

از مرز "برجام" جلوتر نرفت!

 
 
 
 

سایت "دیپلماسی ایرانی" با محسن میردامادی دبیرکل جبهه مشارکت که یک دوران 5 ساله زندان پس از انتخابات 88 را پشت سر گذاشته مصاحبه کرده است. میردامادی که گفته می شود برجسته ترین تحلیلگر جبهه مشارکت است و خلق و خوی جمعی بسیار خوبی در زندان از خود نشان داده، در این مصاحبه نکات مهمی را درباره ترامپ و دستآوردهای دولت روحانی مطرح می کند. ما این مصاحبه را تا آنجا که می توانستیم خلاصه کردیم تا نکات اساسی آن سریع تر خوانده شود:

تحلیل آقای روحانی، در انتخابات ۹۲ و بعد از تشکیل دولت، این بود که «ام المشاکل» کشور، بحث هسته ای است. ایشان ریشه بسیاری از مشکلات داخلی را هم در بحث هسته ای می دید. البته این نگاه، در ابعادی بجا و صحیح است. از یک طرف، ما در بحث هسته ای، مشکلی در سیاست خارجی داشتیم و تعارضی در صحنه بین المللی برای ما ایجاد کرده بودند و فشارهایی بر ما وجود داشت که در دولت آقای احمدی نژاد، توانسته بودند انزوایی را بر ما تحمیل کنند. از سوی دیگر و از نظر داخلی، آقای روحانی، ریشه بسیاری از مشکلات داخلی را هم در مساله هسته ای می دید. تعبیر ایشان در انتخابات که گفتند «ما می خواهیم سانتریفیوژ بچرخد، اما چرخ اقتصاد کشور هم بچرخد» بیانگر این مساله بود که مشکلات اقتصادی ما، ریشه در موضوع هسته ای دارد. به این دلیل، آقای روحانی گشایش بسیاری از مشکلات داخلی، بخصوص در حوزه اقتصاد را در دستیابی به توافق هسته ای می دید که نهایتا منجر به برجام شد. اما به دلیل اینکه اولویت برای آقای روحانی، حل مساله هسته ای بود، ابعادی مثل مسائل سیاست داخلی، اولویت بعدی را پیدا می کرد. نکته ای را در این میان باید مورد توجه قرار داد و آن اینکه در عرصه سیاست داخلی، مشکلات برای آقای روحانی، به مراتب از برجام بیشتر بوده و هست. در موضوع برجام، رمز موفقیت آقای روحانی این بود که توانست اجماعی را در داخل برای حل مشکل ایجاد کند. به این معنا که به نحوی این برنامه را دنبال کرد که رهبری هم موافقت داشته باشند و با موافقت رهبری، تقریبا اجماعی حاصل شد. اجماع، کلید موفقیت در حل مساله هسته ای بود. اگر اجماعی ایجاد نمی شد، قطعا برجامی در کار نبود. ضمن اینکه دیپلمات ها و کارگزارانی هم که انجام مذاکرات را بر عهده داشتند، کسانی بودند که به خوبی، قابلیت و پتانسیل این کار را داشتند و مذاکرات را به پیش برده و به سرانجام رساندند. شخص آقای روحانی، به دلیل سابقه ای که در بحث هسته ای، در زمان دولت آقای خاتمی داشت و آقای ظریف هم که از زبده ترین دیپلمات های ما محسوب می شوند، مجموعه ای را ایجاد کردند که به همراه اجماعی که حاصل شد، مذاکرات هسته ای را به سرانجامی موفق رساند. اما در موضوعات داخلی و مسائلی که مورد توجه مردم بوده و هست، چنین اجماعی حاصل نشد. اگر چنین اجماعی برای حل مسائل داخلی هم ایجاد می شد، یقینا موفقیت آن بیشتر از برجام بود. اجماع، شرط لازم در حل مشکلات کلان کشور است. در مجموع، می توان گفت که تیم آقای روحانی در سیاست خارجی، موفق بودند. در اقتصاد، نسبتا خوب عمل کردند، هرچند که تمام آنچه که می خواستند، حاصل نشده اما دستاوردهای دولت در مسائل سیاست داخلی، در رده سوم قرار می گیرد.

ما حتما می توانستیم که دیپلماسی و مذاکره خود با آمریکا و دیگر قدرت ها را محدود به برجام و توافق هسته ای نکنیم و به حوزه های دیگر نیز وارد شویم. این اشتباه بود که پتانسیل و شرایطی که بوجود آمده بود را به برجام منحصر کردیم. حاکمیت به این جمع بندی نرسید که وارد عرصه های دیگر شود. ما حرف هایی در مباحثی مانند یمن، سوریه و بحرین داریم و طبیعی است که هر کشوری، حوزه نفوذی، فراتر از مرزهای خود تعریف کند و تلاش کند به میزانی که توان آن را دارد، در کشورهای دیگر در جهت منافع خود، تاثیرگذار باشد. ایران هم به عنوان مهم ترین کشور منطقه، در ارتباط با عراق و سوریه و سایر کشورها با شدت و ضعفی حرف برای گفتن دارد و منافع خود را دنبال می کند. روابط ما با عراق خوب است اما در مناطقی که دچار تعارض می شویم، مثل سوریه، از جمله حوزه هایی است که در سیاست خارجی و مذاکرات دیپلماتیک، می توان آن ها را دنبال کرد تا در جهت منافع خود از آن ها نتیجه بگیریم. این موضوع مکرر گفته شده که اساسا سیاست خارجی، منفصل از سیاست داخلی نیست. سیاست خارجی و دیپلماسی، زبان گویای مجموعه پتانسیل یک کشور است. اینکه ما در کشورهای دیگر صاحب نفوذ هستیم، برای ما پتانسیل ایجاد می کند که با این توانمندی، می توانیم در مذاکرات دیپلماتیک، چانه زنی کرده و امتیاز بگیریم. مشابه کاری که در مساله سوریه، در مذاکراتی که با محوریت روسیه تشکیل شد، شرکت می کنیم. اما ما می توانستیم به نحوی عمل کنیم که لازم نباشد ذیل روسیه عمل نماییم. در موضوع سوریه، بعد از برجام و بخصوص بعد از موفقیت هایی که در سوریه در مقابل داعش بدست آمد، موقعیتی داشتیم که می شد محفلی بین المللی، نظیر آنچه که در برجام ایجاد شد، تشکیل شود و در آنجا، ما یکی از ارکان جدی آن مجموعه باشیم، مذاکره کنیم و امتیاز بگیریم. در موضوع یمن نیز این مساله صادق است. بخشی از یمن، از ایران تاثیرپذیر است و این موضوع، انکارناپذیر است و نه کسی در داخل منکر این تاثیرگذاری است و نه در سطح بین المللی، قابل انکار است. این ویرانی و قحطی که در یمن ایجاد شده، فاجعه ای است که قطعا مطلوب نیست. مسائل این کشور می توانست یکی از موضوعاتی باشد که مورد مذاکره قرار بگیرد و ما هم نقشی جدی در آن داشته باشیم تا از وخیم شدن اوضاع جلوگیری شود. بعد از موفقیت برجام، ایران این پتانسیل را داشت که در چنین جایگاهی قرار بگیرد و کشورهای تاثیرگذار دیگر هم، جایگاه ایران را می پذیرفتند. وقتی ما از این فرصت استفاده نمی کنیم، نتیجه آن می شود که در این کشورها، هزینه می دهیم اما بهره ای نمی بریم. وقتی این فرصت را از خود دریغ می کنیم، دیگران هستند که سود می برند. به هر حال، فرصتی که بعد از برجام و وجهه خوبی که از ایران در مجامع بین المللی بدست آمد، این امکان را فراهم ساخت که وارد مسائل مزمن دیگری شویم و آن را به بحث بگذاریم. به نظر من، از حضور ایران هم استقبال می شد. اما فرصتی بود که از دست دادیم و با تیم جدیدی که در آمریکا روی کار آمده، کار مشکل تر خواهد شد.
شاید دولت و وزارت خارجه چنین تصمیمی داشتند اما عزم حاکمیتی در این راستا وجود نداشت!
 

مهم ترین ویژگی دولتی که در آمریکا روی کار آمده، غیرقابل پیش بینی بودن آن است. اوباما کاملا قابل پیش بینی بود و ما می توانستیم حدس بزنیم که اگر ما حرکتی انجام دهیم، او چه واکنشی خواهد داشت. صحنه بین المللی، شبیه یک بازی شطرنج است و هر حرکتی که انجام می دهیم، در مقابل، حرکت طرف مقابل را پیش بینی می کنیم. حتی در دولت بوش پسر که دولتی رادیکال در آمریکا محسوب می شد، تا حد زیادی برای ما قابل پیش بینی بود که او چگونه عمل می کند. ترامپ به دلیل اینکه در گذشته در عرصه سیاسی حضور نداشته و تجربه ای در این عرصه ندارد، رفتارش غیرقابل پیش بینی است. تیمی هم که او به دور خود چیده، تیمی است که اکثریت آن ها ضد ایران هستند. اما هنوز نمی توان برآیند این تیم را پیش بینی کرد. قدری زمان خواهد برد. بطور مثال، بعضی از اعضای این تیم، هم ضد ایرانی اند و هم روحیات نظامی گری و شاید مداخله جویانه دارند اما از طرف دیگر، ترامپ در زمان انتخابات و حتی بعد از پیروزی، از دخالت دولت های قبلی آمریکا در کشورهای دیگر و سیاست تغییر رژیم در سوریه و افعانستان و عراق، انتقاد کرده و گفته بود که چنین اقداماتی برای ما پرهزینه بوده است. نمونه دیگر آن، برجام است که ترامپ اعلام کرد که اگر روی کار بیایم، برجام را پاره خواهم کرد. اما وقتی به پیروزی رسید، متوجه شد که نمی تواند چنین کاری انجام دهد و اگر برجام را پاره کند، متضرر اصلی آمریکا خواهد بود. مشاورانی هم که ترامپ منصوب کرد، اعلام کردند که آمریکا برجام را نقض نخواهد کرد. چنین نمونه هایی، دیدگاه های متعارض در داخل حاکمیت جدید آمریکا است و قدری طول می کشد که جهت گیری و برآیند چنین دیدگاه هایی قابل پیش بینی شود. تیم ترامپ هنوز برای ما قابل پیش بینی نیست و فکر می کنم که دوره شش ماهه نخست ترامپ، دوران آزمودن است. هم آن ها ما را رصد می کنند و هم ما کنش ها و موضع گیری های آن ها را رصد می کنیم. اتفاقا این دوره شش ماهه خیلی مهم است. جمع بندی تیم ترامپ آن است که برجام را نقض نکنند. هر چند ترامپ شخصا تجربه سیاسی ندارد اما افراد دیگر تیم او و حزب جمهوری خواه در امور سیاسی کار آزموده هستند. آن ها محاسبه می کنند که برجام بین ایران و کشورهای ۱+۵ است و اگر آمریکا برجام را نقض کند، اروپایی ها به برجام پایبند می مانند. یکی از دلایل موفقیت اوباما در وضع تحریم ها علیه ایران، این بود که توانسته بود اروپایی ها را با خود همراه کند.

اتفاق دیگری که در آمریکا رخ داده و با دوران اوباما کاملا متفاوت است، آن است که دشمن منطقه ای ما، یعنی اسرائیل و رقیب سرسخت منطقه‌ای ما، یعنی عربستان سعودی، با شرایطی که روی کار آمدن ترامپ ایجاد کرده، مثلثی را بوجود آورده اند و سعی می کنند فشار را بر ایران بیشتر کنند. موضع گیری اخیری که ترکیه در کنفرانس امنیتی مونیخ علیه ایران انجام داد، بی سابقه بود. چون روابط ما و ترک ها به گونه ای بود که آن‌ها سعی می کردند بین ما و عربستان، با هر دو رابطه خوبی داشته باشند. این موضع گیری، تاثیرات منطقه ای آمریکا را نشان می دهد که وقتی اوباما رئیس جمهور است، ترکیه نسبت به ما، به نحو دیگری صحبت می کند. اما همین ترکیه، با روی کار آمدن ترامپ، لحن تندی را علیه ایران اتخاذ می کند. به این ترتیب، ما اگر می خواهیم که در منطقه کار کنیم، باید تلاش کنیم تا مسائل و اختلافات منطقه ای را تا حد زیادی، حل و فصل کنیم یا تنش ها را کاهش دهیم. اصولا مسائل سیاست خارجی را نباید حیثیتی کرد که گویا غیر از آنچه که ما می گوییم، امکان ندارد تعامل دیگری داشته باشیم. رفتار ما در سیاست خارجی، باید بر مبنای منافع کشور باشد.

درباره مواضع نخست وزیر انگلستان باید گفت که انگلیس تا زمانی که در اتحادیه اروپا بود، برخلاف بسیاری از اعضای اتحادیه اروپا، در حوزه اقتصاد اروپایی عمل می کرد اما در موضوعات استراتژیک، آتلانتیکی عمل می کرد. این بحثی جدی در داخل انگلیس است و هر دو حزب هم چنین رفتار می کردند. هرچند رویکرد حزب کارگر و حزب محافظه کار نسبت به اتحادیه اروپا، متفاوت است. در دوران اخیر، حزب کارگر اروپایی تر بود و محافظه کاران کمتر گرایش اروپایی داشتند و رفراندوم برگزیت هم در دوران محافظه کاران انجام شد. در مجموع معتقدم که با روی کار آمدن ترامپ، باید از اقداماتی که از نظر آن ها تحریک آمیز است، پرهیز کنیم.


به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet @pyknet


 پیک نت 26 اسفند

 
 

اشتراک گذاری: