"غزل شاکری" یکی از بازیگران خوب سینمای ایران در سالهای اخیر
و طراح لباس است، اما همراه با نقش آفرینی اش در فیلم ها و
سریال ها، از جمله سریال "شهرزاد" صدائی گرم و غمبار نیز دارد.
خواننده ای حرفه ای نیست اما بسیار دلنشین می خواند وصدایش به
دل می نشیند. غمی در صدا و ترانه هائی که می خواند هست که بیان
حال و روز کنونی مردم ایران است. روزگاری که پول حاکم بر عشق و
عاطقه و رابطه است و اگر بخواهی آبروی آن را بخری باید قلک دلت
را بشکنی و از درون آن خیلی چیزها را بریزی روی سنگفرش
خیابانها. خاطرات، نگاه و کلام، مرام و مروت. البته اگر در آن
قلک داشته باشی که اگر نداشته باشی همانی که خیلی ها هستند!
سالها پیش فریدون مشیری نیز با کلامی دیگر همین را گفته بود.
همه ترانه "قلک دل" غزل شاکری را بشنوید و هم شعر فریدون مشیری
را بخوانید، آن هم دراین روزها که همه ایرانی ها دلشان زیر
فشار مرگ و حادثه فشرده است:
می خوام یک قلک بسازم از دلم
حواسمو جمع کنم و یه روزی به وقتش
که پرشد
بشکنمش و آبروی عشقو بخرم
می خوام یک قلک بسازم از دلم که وقتی
صبح شد و رد شد تمام بد دلی ها
تمام دلخوریها
همه تلخیا رو بقچه کنم و دور بریزم
جای عشقو تو دل وا کنم و
آبروی عشقو بخرم
یه روزی که پر شد قلکم
از همه خاطراتت؛ نگاهت،؛ کلامت،؛ مرامت
آنوقت بد جور میشم اسیر و رامت
چادرمو سر می کشم، سرمه میکشم به چشمام
خنده رو میشونم رو لب هام، پاشنه ها رو ور می کشم
روونه میشم به بازار
به جائی که عشق و عاشقی حراجه
عاشقا شدن یه دلال
همه حالشون خرابه
رونق کارشون کساده
میون این آشفته بازار
من یکی به یادت، به عشقت، فارغ از قیمت وگرونی
به امید این که مهربونی
اومدی که بیای و بمونی
این دلو به یادت میشکنم
هر چه توش دارم و میریزم
رو سنگ فرش بازار و آبروی عشقو میخرم.
فریدون مشیری به یاد سهراب سپهری:
“من دلم میخواهد
خانهای داشته باشم پُرِ دوست ،
کنج هر دیوارش
دوستهایم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو … ؛
هر کسی میخواهد
وارد خانه ی پر عشق و صفایم گردد
یک سبد بوی گل سرخ
به من هدیه کند .
شرط وارد گشتن :
شست و شوی دلهاست
شرط آن ، داشتن یک دل بی رنگ و ریاست …
بر درش برگ گلی میکوبم
روی آن با قلم سبز بهار
مینویسم :
ای یار
خانهی ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد دیگر :
"خانه دوست کجاست؟ "
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت 4
بهمن |