برای بچه ها، یکسال، یک عمر است. از این تابستان که تعطیلات
مدرسه شروع می شود تا تابستان و تعطیلات بعدی برایشان یک عمر
است، اما برای ما، یکسال مثل برق و باد می گذرد. با چشم بر هم
زدنی سال تمام می شود و شروع می شود.
انگار
همین دیروز بود که خبر پر کشیدن ارحام صدر منتشر شد و حالا
عکسی از او در برابرم دارم که او را نشسته بر خرابه های تئاترش
نشان میدهد. لاغر و مچاله.
بقول نیما:
نازک آرای تن ساق گلی
که به جانش کشتم
و به جان دادمش آب
ای دریغا به برم می شکند.
و
تئاتر صدر به بر ارحام صدر شکست. در آن عکس، او بر ویرانه
تئاتر نشسته و مرثیه ای برای گذشته ها می خواند و شاید نم نم
می گرید. از حال و روز اطرافیانش اینگونه بر می آید.
و حالا 8 سال است که ارحام صدر نه از اصفهان، که از جهان پر
کشیده است.
و باز بقول نیما:
مانده از شب های دورا دور
سنگ چینی از اجاقی خرُد
او
شناسنامه نصف جهان بود و صدای مردم! چند هفته پیش هفتمین سال
برپایی روز اصفهان بود. این روز؛ یعنی اول آذر به همت ارحام
صدر روز اصفهان شد.
نصف جهان زادگاهش بود. در 12 اردیبهشت 1302 در محله پاقلعه
بدنیا آمد. و در 85 سالگی خفتن در خاک را به زندگی پر رنجی که
دوری از تئاتر و مردم به وی تحمیل کرده بود ترجیح داد. بعد از
انقلاب، کرکره تئاتر را در اصفهان پایین کشیدند و بعد از
بازگشایی هم او ممنوعالتصویر بود. انزوا و خانه نشینی سخت
آزرده اش ساخت به همان سختی که گریبان برخی هنرپیشه های سینما
را گرفت. مثل فردین.
حاضر
جواب بود و بذله گو مثل همه اصفهانی ها. و البته ویژگی ارحام
بداهه گویی اش بود. اجراهایش ماهها بر صحنه بود و اگر چند شب
به دیدن یک اجرایش می رفتی دیالوگ ها شبیه به هم نبود. مسائل
اجتماعی و سیاسی روز از گرانی قیمت برق و انتقاد از وزیر تا
ویزیت گران پزشکان و انتقاد از سایه خرافات بر فرهنگ مردم را
با زیرکی و طنز، البته با لهجه شیرین اصفهانی بیان می کرد.
ارحام در مورد خودش می گفت: "توفیق من همیشه همراهی با مردم
بوده است. زمانی مردم اصفهان به من لقب «روزنامه سیار» داده
بودند زیرا در سالن تئاتر قسمتی از زندگی واقعی خودشان را با
همان شخصیتها و خصوصیات میدیدند و حرفهای خودشان را از زبان
ما میشنیدند؛ پس هم لذت میبردند و میخندیدند و هم تجربه
میکردند و میآموختند. آنها برای حرفهای انتقادی من در صحنه
مدتها دست میزدند."
تحصیلات
ابتدایی را در پاقلعه گذراند و به کالج انگلیسی ها رفت. دیپلم
ادبی را از دبیرستان صارمیه گرفت و مدرک کارشناسی در رشته
فلسفه و امور تربیتی را از دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان.
او
پایه گذار مکتب کمدی انتقادی در تئاتر ایران است که بعد ها به
"مکتب تئاتر اصفهان" مشهور شد.
اولین نمایش را در مدرسه بازی کرد. نمایشی به نام «رفیق
ناجنس». تئاتر آنها
۱۰۰شب
فروخت و از درآمد آن برای مدرسه یک پیانو خریدند.
آغاز فعالیت هنری اش از سال 1326 در تئاتر سپاهان و در واقع از
پایهگذاران این تئاتر. در سال 1343 گروه هنری ارحام صدر را
تاسیس کرد.
با فیلم "شب نشینی در جهنم" وارد سینما شد. فعالیتی 60 ساله
داشت هم بر صحنه تئاتر هم بر تصویر سینما و تلویزیون. حاصل چند
دهه فعالیت هنری ارحام ایفای نقش در حدود
۱۵۰
تئاتر و
۲۰
فیلم سینمایی است. از تئاترهای مشهور و ماندگارش میتوان به
"وادنگ"، "من میخوام"، "اداره کاریکاتورسازی"، "رفیق ناجنس" و
"مست و دیوانه" اشاره کرد.
در قطعه نام آوران باغ رضوان اصفهان به خاکش سپردند. "جمعه 26
آذر" مراسم هشتمین سالگرد خاموشی اش بود. همه آنها که آمده
بودند چهره ای افسرده داشتند، اما هر گاه یکی از لطیفه ها و
شاهکارهای او را کسی نقل می کرد چهره عبوس همگان شکفته می شد.
شک ندارم که او همین را می خواست. لبخند مردم را حتی بر سر سنگ
مزارش.
---
برگرفته شده از فیسبوک زیر:
https://www.facebook.com/messages/sorayya.rasekh
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت اول دی |