اصفهان و یزد شهر دوچرخه بود. درشکه هم بود اما دوچرخه زیر پای
مردم بود. تاکسی و اتوبوس هم که وارد خیابان ها شد، باز هم
دوچرخه تا سالها اصفهانی ها و یزدی ها را جابجا می کرد. از این
طرف شهر به آن طرف، از بازار به خانه و بالعکس. بتدریج عرصه بر
دوچرخه تنگ شد و حالا دوباره دوچرخه ها به این دو شهر باز می
گردند. یک بازاری سن و سال دار، به من گفت:
به همان اندازه که تهران اتومبیل داشت و قم گدا، شهر ما هم
دوچرخه داشت و دوچرخه سوار. از رئیس اداره و جوان تازه فوکلی
شده تا رعیت و شاگرد مدرسه ای و بقال سر گذر همه سوار بر
کادیلاک های بی زنگ و ترمز و چراغ در کوچه های تنگ و تو در تو
و باریک محله های شهر می راندند، گاه هم دو پشته و اختلاط
کنان. آقا معلم تا به مدرسه می رسید دوچرخه را گوشه حیاط پارک
می کرد. دیگری پارچه و صابون و کاسه و بشقاب بار دوچرخه میکرد
و در محله ها راه می افتاد و غروب خورجین دوچرخه را پر می کرد
از گرمک و طالبی و نان و گوشت تازه و به خانه باز می گشت.
در دهه 20 و 30 نصف جهان را منچستر (شهر صنایع پارچه بای
انگلستان) شرق می گفتند چرا که صنعتی شدن و وجود کارخانه های
ریسندگی، جمعیت کارگران شهر را زیاد کرد. ریسندگی ها عموما سه
نوبت کار می کردند و چه وسیله ای ارزان تر و مناسب تر از
دوچرخه که از هر گذری راهی برای عبور پیدا می کند. کارگرها
جیره شیر نداشتند و آلودگی پشم و نخ در ریه ها ماندگار می شد.
اما سهم نان روزانه داشتند. 6 عدد نان را در خورجین ها می
گذاشتند و با تعطیلی هر نوبت کاری خیابان ها در قرق دوچرخه ها
بود. فکرش را بکنید حتی اگر دو سوم کارگرها هم دوچرخه داشتند
ترافیک دوچرخه ای در شهر چه غوغایی می کرد.
در دهه سی و چهل، بیش از 40 هزار دوچرخه در خیابان های اصفهان
اینسو و آنسو می شدند. وجود کارخانه های نساجی بی تاثیر در
رونق دوچرخه سواری نبود. حرکت دسته جمعی چرخی ها و بستن راه
مردم، رفتن در پیاده رو، دو پشته سوار کردن و نداشتن زنگ و
چراغ و ... همیشه در روزنامه های آن دوره بحث روز بود. سالی
هشتاد هزار دوچرخه در اصفهان به فروش می رسید. شاید تعداد
دوچرخه ها در نصف جهان و دهات اطراف به چند صد هزار هم می رسید.
سال های 1325 و 1326 موج اعتراضات و اعتصابات سراسری کارگری
ایران به اصفهان هم رسید. ریسندگی ها هم که قوی ترین سندیکاها
را داشتند کارگران را دعوت به اعتصاب کردند. بخصوص کارگران
کارخانه شهناز که سندیکای فعالی داشت. حکومت نظامی اعلام شد.
عبور و مرور هم محدود شد، حتی برای دوچرخه ها! اما دو چرخه
سوارها گوششان به این حرف ها بدهکار نبود و به رفت و آمد شبانه
ادامه دادند. فرماندار نظامی اصفهان که خود را همه کاره شهر می
دانست دستور دستگیری دوچرخه سوارهای متخلف را داد. چند روز بعد
دوچرخه سوارهای اصفهانی بعنوان اعتراض به حکومت نظامی و
سختگیری ها یک راهپیمایی اعتراضی دوچرخه ای همسو با اعتراضات
کارگری راه انداختند. از سی و سه پل تا دروازه دولت. و شعار می
دادند:
«
زنگ داریم، چراغ داریم، نمره داریم، پول نداریم»
ماموران متفرقشان کردند و عده ای از آنها هم بازداشت شدند.
حالا زندگی در اصفهان بدون اتوبوس و مترو، سواری و تاکسی ممکن
نیست. آنها جای دوچرخه ها را گرفته اند. بجای دوچرخه هرکولس و
هامبر، پراید و هیوندا خیابانها را پر کرده اند. رفت و آمد با
دوچرخه آسان بود، هوا آلوده نبود، رسیدن به هر محلی که مقصد
بود فقط به همت و زور بیشتر برای پا زدن نیاز داشت، دوچرخه هم
ورزش اجباری بود و هم وسیله رفت و آمد. البته دوچرخه سواری در
اصفهان زیاد هم بی حساب و کتاب نبود. باید گواهینامه مخصوص
میداشتند.
تازه مسئولین شهر فهمیده اند عجب نعمتی بود دوچرخه. مردم را
تشویق به دوچرخه سواری می کنند. برای دوچرخه ایستگاه های مخصوص
و رایگان درست کرده اند. در گذشته زنان سوار دوچرخه نمی شدند،
اما حالا نمی توان مردان را تشویق به استفاده از دوچرخه برای
رفت و آمد کرد و به زنان گفت شماها حق ندارید سوار دوچرخه
شوید. همین است که الان بحث مهم اینست: با حرکت ناوگان دوچرخه
سواران زن در خیابانهای اصفهان چه کنند؟
از همین حالا، زنان و دختران مشتاق تر از مردان و پسران با
دوچرخه در خیابانهای اصفهان ظاهر شده اند. نه برای تفریح، بلکه
برای رفت و آمد. حتی خرید گوشت و نان و سبزی روزانه.
مثل همه شهرهای ایران، امام جمعه اصفهان هم بی خبر از اوضاع در
خطبه جمعه اش گفت:
"دوچرخه
سواری بانوان در گوشه و کنار شهر نیز از جمله موارد ناامنی در
جامعه است."!
کی گوشش به این حرف ها بدهکار است؟ مایه لطیفه و خنده می شود
بعضی حرف ها و تهدیدها.
(برگرفته شده از فیسبوک "نسترن دانش")
https://www.facebook.com/sorayya.rasekh/posts/567430913440227
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت 13 شهریور |