امروز، سومین روز از انجام رفراندُمی در انگلستان است که
اکثریت شرکت کنندگان در آن به خروج این کشور از اتحادیه اروپا
رای دادند. درباره نتیجه این رفراندم تمام رسانه های معروف
خارجی و سپس رسانه های نیمه جان داخلی همه چیز گفتند، جز آنچه
باید بگویند. بارها سخنرانی "کامرون" نخست وزیر انگلستان و
اعلام استعفای او را پخش کردند و بارها دم از خطرات ناشی از
این خروج برای اقتصاد انگلستان و اروپا گفتند، حتی از خوشحالی
پوتین و داعش و ایران و غمگین شدن صدراعظم آلمان و رئیس جمهور
امریکا. دروغ و تزویر و ریا را بنام خبر به خورد مردم دادند تا
به ریشه ها نروند تا مردم دیگر کشورها سرود را یاد نگیرند.
پیش از این رفراندم در برنامه صفحه 2 تلویزیون بی بی سی به
همین مناسبت مصاحبه ای تهیه و پخش شد که یکی از سه شرکت کننده
در آن "شهریار رادپور" بود. رادپور از کارکنان قدیمی و مسلط بی
بی سی است که حالا دیگر بازنشسته شده است. این نکته که او
موافق رفتن و یا ماندن در اتحادیه اروپا بود مورد بحث ما نیست،
بلکه جمله ای از او مورد بحث و نظر است که محور درک بسیاری از
رویدادهای جهان و تفسیر آنها از سوی رسانه های جهانی است. او
که باز نشسته است و نگران حقوقش نیست با صراحت و بدرستی گفت:
"رسانه ها مردم را بازی میدهند. در این رفراندم هم همین بازی
تکرار خواهد شد. نه آنها که رای به رفتن میدهند اطلاعات و
آگاهی از عمق ماجرا دارند و نه آنها که به ماندن رای میدهند."
واقعیت همین است. هم در باره آگاهی مردم و هم بازی رسانه ها با
افکار عمومی و باصطلاح تفسیر رویدادها.
درباره رفراندم اخیر در انگلستان، از همه چیز گفته شد جز این
که مردم از بیم چه سرنوشتی به خروج از اتحادیه اروپا رای دادند
و آنها که رای به این خروج دادند دردشان و حرفشان چیست؟ و آیا
میدانند که این خروج هم دردی را درمان نمی کند؟
واقعیت اینست که اتحادیه اروپا را صندوق مالی این اتحادیه و
بانکهای تابع آنها اداره و هدایت می کنند و آن صندوق را که در
پیوند با بانک جهانی و صندوق بین المللی پول است، صاحبان بورس
ها و کلان سرمایه داران اروپا و جهان رهبری می کنند. این مثلث،
گلوی مردم اروپا را با برنامه ای اقتصادی بنام "ریاضت اقتصادی"
گرفته، خدمات دولتی و عمومی را یکی پس از دیگری حذف می کند،
اخراج از کار را به اختیار کارفرمایان می گذارد (یعنی همین
برنامه ای که اکنون در فرانسه جریان دارد و مردم علیه آن در
خیابان ها هستند و دست به اعتصاب زده اند)، حقوق بازنشستگان را
کم می کند، از بیمه آنها می کاهد و....
این ریشه نگرانی مردم اروپاست که درانگلستان بصورت نتیجه
رفراندم خود را نشان داد و در فرانسه بصورت تظاهرات و اعتصابات
جاری و دراسپانیا بصورت فلج شدن دولت و انتخابات پس از
انتخابات، در یونان به همینگونه و فردا در ایتالیا و پرتغال و
بقیه کشورها به اشکال دیگر بروز خواهد کرد. آن اکثریتی که به
خروج انگلستان از اتحادیه اروپا رای داد بر این تصور ساده
انگارانه است که اگر انگلستان از آن اتحادیه خارج شود دیگر
مقررات دیکته شده اتحادیه اروپا را لازم نیست اجرا کند و دولت
پا را از بیخ گلوی مردم بر میدارد. درحالیکه هرگز چنین نخواهد
شد و فشار بر گلوی مردم برای ادامه سلطه بانکها و بورس ها بر
اروپا و جهان به اشکال دیگری اعمال خواهد شد.
بازی با ماجرای پناهجویان نیز روی دیگر همین سکه است. آنها که
عراق و لیبی و سوریه (و پیش از آن افغانستان) را به نابودی
کشاندند تا موقعیت استراتژیک نظامی را در کنار دریای عمان و
کنار ایران و روسیه داشته باشند و یا نفت آنها را تصاحب کنند
هرگز به مردم نمی گویند و اعتراف نمی کنند که این آوارگان
جهانی قربانیان سیاست های اقتصادی و جنگی آنها هستند. نمی
گویند که داعش را درست کردند تا جنگ نیابتی و مذهبی در
خاورمیانه راه بیاندازه و ترور و وحشت را بر سراسر جهان حاکم
کنند، نمی گویند که خود را به اوکرائین رساندند تا روسیه را
محاصره موشکی کنند و باعث جنگ داخلی در آن جمهوری شدند، آنها
اینها را نمی گویند، بلکه تمام مدت در بوق های رسانه ای ماجرای
بی پناهی این پناهجویان، بازگرداندن آنها به ترکیه و یا
کشورهایشان مطرح می شود و شبه فاشیست های اروپائی به میدان
سیاست کیش می شوند تا با عوامفریبی هائی که می کنند نگذارند
مردم به عمق مسئله پی ببرند. همین شبه فاشیست ها با عوامفریبی
می گویند اگر خارجی ها را بیرون کنیم جای کار ایجاد می شود و
پولی که بعنوان خدمات عمومی به آنها پرداخت می شود خرج خودمان
می شود و ...
به این ترتیب است که مردم گیج و سرخورده از آنچه بر سرشان می
آید، به جای زدن تبر به ریشه درخت، دل به قطع شاخه های درخت
بسته اند. ایراد از اتحاد نیست، از جمله اتحاد کشورهای اروپائی
با هم، بلکه ایراد از اتحاد مونوپل های سرمایه داری جهانی،
بانک های بین المللی و بورس های جهانی است که دست در دست هم
گلوی مردم را می فشارند و نام آن را می گذارند ریاضت اقتصادی
برای رونق اقتصادی. که معنای واقعی آن جلوگیری از جاری شدن
دوباره سونامی اقتصادی و زمین خوردن بانک هاست. رویدادی که در
یک دهه گذشته چند بار بصورت نوسانی تکرار شده و در آینده نیز
بصورتی عظیم تر تکرار خواهد شد. در تکرار و عظیم تر شدن همین
سونامی هاست که باید ترسید از پهن شدن بیشتر سفره جنگ های
منطقه و گسترش خارجی ستیز و تقابل های مذهبی و قومی و نژادی.
آن مثلثی که به آن اشاره شد، به هر قیمتی می خواهد سلطه خود را
برجهان حفظ کند، حتی اگر به قیمت جان میلیونها انسان تمام شود،
چنان که در دو جنگ اول و دوم جهانی شد.
اینست تفسیر آن رفراندمی که در انگلستان برگزار شد و دلائل
پوچی تفسیرهائی که رسانه ها به خورد مردم میدهند و به قول
شهریار رادپور "مردم را می فریبند!"
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت 6 تیر |