عباس عبدی سردبیر روزنامه توقیف شده "سلام" که پس از حکم
بازداشتی که قاضی مرتضوی برایش صادر کرد زندانی شد، با روزنامه
شرق درباره ماجرای فیش ها مصاحبه کرده و نقطه نظراتی را طرح
کرده که خلاصه آن را می خوانید:
این ماجرا نکته مثبتی هم دارد. در دوره احمدینژاد انواع و
اقسام فسادها را دیدیم اما آب از آب تکان نخورد؛ ولی الان به
نتیجه میرسد، بهایندلیل که واقعیتی پشت قضیه شکل گرفته و آن
موازنه قواست. آنموقع این موازنه وجود نداشت و هرکسی هر کاری،
حتی اگر دزدی هم میکرد، به جایی برنمی خورد؛ اما الان این
موازنه دیده میشود. برخی افراد متوجه نیستند که دو نیروی
بهنسبت یکسان در حال چالش و مچگیری از یکدیگر هستند و
کوچکترین مسئله برای آنها مهم میشود؛ مثلا وقتی خاوری فرار
کرد، نهایتا به اتفاقی سیاسی منجر نشد؛ درحالیکه او رئیس
مهمترین بانک کشور بود که سوءاستفاده کرد و بعد هم فرار کرد؛
ولی الان اقدامات ناعادلانه حتی اگر قانونی هم باشد به عرصه
کشیده میشود؛ چون موازنه قوا است که پشت این ماجرا قرار دارد.
تبعا کسی از قضیه فیشهای حقوقی دفاع نمیکند. سهل است که همه
محکوم هم میکنند؛ ولی مسائل دیگر را نباید ندیده بگیریم. برای
نمونه درباره آقای صفدرحسینی به خود او هم گفتم وقتی شما رئیس
صندوق توسعه ملی هستید که ٨٠ میلیارد دلار سرمایه در آن وجود
دارد و همه چشمها به آنجا است؛ یعنی از ابتدا که به آنجا
رفتهاید، یک سری مسائل را به طور ضمنی پذیرفتهاید. وقتی عکس
شما در دیدار با آقای تاجزاده منتشر شود، معلوم است که بعد از
آن چه اتفاقی میافتد. اگر حتی این حقوق را هم نداشتید و رو
نمیشد، در اجرای کار و مأموریت اصلی خود در صندوق دچار مشکل
میشدید و این خلاف پذیرش ریاست آن از سوی شما است. بخشی از
این بحرانی که میبینم، به خاطر این موازنه و قدرت دو طرف است
که هیچکدام نمیتوانند دیگری را حذف کنند؛ اما نتوانستهاند
به تفاهم و سازش هم برسند. در نتیجه از راههای دیگر مشغول زدن
یکدیگر میشوند. اینجا است که میبینیم کوچکترین مسئلهای
بلافاصله در این موازنه قدرت و در غیاب به رسمیتشناختن
یکدیگر، تبدیل به بحران میشود. این زاویه منفی قضیه است.
دیگران هم نباید این قضایا را به دولت محدود کنند. همین که
دولت تا این حد مسئله را پذیرفته و مثل احمدینژاد
خط قرمز نگذاشته و حتی عذرخواهی کرده و یک گزارش نیم بند هم
داده است، باید کلاه خود را هم به بالا بیندازیم؛ اما مسئله
اساسی این است که این وضعیت در این دولت به وجود نیامده است؛
بهطوریکه عدهای در سیستم اداری تا این حد برای خود ارج و
منزلت قائل باشند و حتی وجود چنین ارقامی را در جهان طبیعی
بدانند! در سیستمی که چنین حقوقهایی برای خودشان تعیین
میکنند با مبارزه با این فیشها، مسئله از بین نمیرود و
کماکان وضعیت ثابت ميماند، نهايتش این است که مسئله را به
طور موقت محدود کنند. نکته و نتیجه مثبت دیگر این ماجرا این
است که مخالفان دولت هم متوجه شدهاند این فقط زدن دولت نیست و
خیلی چیزها در حال ازبین رفتن است. یک برداشت هم این است که
در نهایت و با این افشاگری هيچ اتفاقی نمیافتد؛ البته درست
است زیرا مردم نیم نگاهی هم به اوضاع منطقه دارند و بدون
اینکه به طور صریح چیزی بگویند، آنها را در اظهار نظر و عمل
محتاط میکند. من نمیخواهم خیلی منفی و مانند شبکههای مجازی
که گاهی اعصاب خردکن هم میشوند صحبت کنم، شما میتوانید
ایران را ببینید که در چه منطقهای قرار دارد و آن را با
ونزوئلا مقایسه کنید که شباهتهای بسیار زیادی با ایران زمان
احمدینژاد داشت و در صورت وجود او، اكنون باید همسرنوشت
میشدیم، اما تواناییهایی در اینجا وجود دارد که توانسته این
ضربهها را جذب و رد کند. من هنوز معتقدم این پتانسیل در ایران
وجود دارد و این را نمیتوانیم نادیده بگیریم. ونزوئلا تحریم
نبود؛ اما ایران بیشترین تحریم را در رابطه با یک فضای جهانی
تجربه کرد، این در حالی است که کشور افغانستان در اینسوی و
عراق در آنسوی ماست، اوضاع جنوب را هم که میبینید؛ با وجود
همه اینها ایران در سوریه حضور خودش را داشته و مهمتر اینکه
رئیسجمهوری مانند احمدینژاد را تجربه کرده است؛ اما باز هم
توانسته حدی از ثبات را تجربه کند، این پتانسیلها را نمیشود
نادیده گرفت. در گردن مملکت «و ان یَکاد» نینداختهاند که فقط
دست غیب نگهدار آن باشد، حتما پتانسیلهایی در جامعه وجود دارد.
حتما ظرفیتهایی وجود داشته که اینگونه شده است، اگرچه اینها
به بوروکراسی محدود نميشود. مجموعه این نظام توانسته برجام را
به سرانجام برساند و بازی خاص خود را با کشورهای غربی انجام
دهد، این نکته مثبت سیستم ماست که توانسته خودش را نشان دهد.
اگر این مشکلات در کشور دیگري رخ میداد، قطعا چندینبار حکومت
آن جابهجا میشد، هرچند معلوم نیست در ادامه نیز این
ظرفیتها ادامه پیدا کند و دائمی باشد. سهم و نقش نفت در ایران
را با ونزوئلا مقایسه کنید، تقريبا یکسان بود؛ اما اکنون وضع
آنجا واقعا فاجعه است؛ قحطی شده و زنان آنها در حال مهاجرت به
کلمبیا هستند؛ اما در ایران بههیچ وجه شاهد چیزی به اسم قحطی
و حتی نزدیک به آن نیستیم. اوضاع ما در منطقه با انواع و اقسام
اپوزیسیونی که وجود دارد نشان میدهد ما ظرفیتهای مثبتی
داریم، اگر به این ظرفیتها نگاه کنیم درک بهتر و دقیقتری از
نارساییهای خودمان پیدا میکنیم. در قضیه فیشها هم بخشی از
آن در رابطه با موازنه قوا بود که ما باید اطلاعاتی از پشت
پرده داشته باشیم که چرا این اتفاق رخ داد؛ براي نمونه در
جریان «واترگیت» میگویند کسی که موضوع را افشا کرد قرار بود
رئیس «اف بی آی» شود و چون نشد، آن را افشا کرد. در موضوع
فیشها هم به احتمال فراوان مشابه این قضیه رخ داده؛ اما نکته
اساسی این است که اثرات فیشها از این قضیه عبور کرده است، خود
مخالفان هم این را احساس کردهاند که این حرکت بیش از زدن دولت
پیش رفته است و دارند ناخواسته چیزهای بیشتری را میزنند. وقتی
شما سیستمی را میزنید و چیزی هم برای جایگزینی آن ندارید موجب
انفعال و یأس میشوید.
مسئله
کلیدی در انتخابات سال ٩٦، برجام است. مردم به این فیشها
اعتراض میکنند اما وقتی بخواهند تصمیم بگیرند در ترازوی جلوی
خود چیزهای مختلفی مثل برجام را هم خواهند داشت. بهعلاوه
احتمال تأیید صلاحیت احمدینژاد را یک درصد هم نمیدانم. قطعا
اگر بخواهد بیاید یک آبروریزی تمامعیار خواهد شد و به نظر من
قضیه آمدن او کاملا منتفی است. اصولگراها هم آمدن او را به نفع
خود نمیدانند و بیشتر آنان بدنامی حمایت از او را بر
نمیتابند.
شاید آقای قالیباف را بیاورند. این دولت خود را نباید خیلی
نگران این موضوع کند و باید کار خود را درست انجام دهد؛ البته
دولت در جاهایی ضعفهای جدی داشته که باید آنها را برطرف کند.
کار سیاستمدار فقط اداره امور نیست. کلا ستاد آقای روحانی
ضعیف است و دفتر او بوروکراتیک و غیرسیاسی است درحالیکه دفتر
رئیسجمهور باید سیاسی باشد. در بخش رسانه هم فوقضعیف است.
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت 29 تیر |