محمود دولتآبادی، رُمان نویس ایرانی روز گذشته طی گفتگو با
خبرگزاری ایسنا به حقایق پشت پرده جلوگیری از انتشار رُمان
تازه اش "کلنل"، انتشار یک نسخه جعلی با همین نام در ایران و
همچنین تلاش دست های پشت پرده برای رویاروی قرار دادن سپاه با
وی بر سر اسم کتاب "کلنل" اشاره کرد. او گفت:
یک مثلث کثیف، مسئول نشر نسخه جعلی کلنل هستند. من 20 فروردین
62 نقطه پایان «کلیدر» را گذاشتم، پیش از آن «روزگار سپریشده
مردم سالخورده» را برای نوشتن در ذهنم آماده میکردم که بعد از
کلیدر کار آن را شروع کنم، البته آن زمان روزگار ... اسامی
دیگری داشت.
وقتی نوشتن کلنل را شروع کردم، در مسیر نوشتن به تدریج یادم
آمد که یک شب بخشهایی از این کتاب را در خواب دیدهام. خواب
به سال 1359 برمیگشت. جالب است که تا در نوشتن پیش نرفته
بودم، خاطرم نبود چنین خوابی دیدهام.
هرگز نمیتوانستم سراغ «روزگار سپریشده مردم سالخورده» بروم و
تمامش کنم مگر با نوشتن این کار؛ کلنل. و دو سال طول کشید تا
نوشتنش به اتمام رسید، تا پایان این سال اجازه انتشار کلیدر
جامع هم با تلاش دکتر محمد خاتمی که وزیر ارشاد بود، علیرغم
تمام مخالفتها، صادر شد.
حالا به آقایان میگویم اگر میخواستم بهرهبرداری سیاسی از
این کتاب (کلنل) کنم، همان زمان بهترین دوره بود. در آمریکا به
من گفتند اگر بمانی، کلیدر ترجمه میشود و اگر ترجمه شود، نوبل
میگیرد. حالا تصور کنید میماندم و میگفتم علاوه بر کلیدر،
اثر جدید و منتشرنشدهام هم هست و مسلما که در آن شرایط بهتر
میتوانستم از کلنل بهرهبرداری سیاسی کنم اما من حرفش را هم
هیچ کجا نزدم و به خواست خودم برگشتم و در آن شرایط به کارم
برای نوشتن روزگار سپری شده ... ادامه دادم.
آقای روحانی باید به این مسئله رسیدگی کند که اینها چه کسانی
هستند که کتاب جعلی کلنل را منتشر کرده اند؟ چرا چوب لای چرخ
انتشار کلنل میگذارند؟ به چه حقی پای سپاه پاسداران را وسط
کشیده اند؟ آن هم در شرایطی که من تنها نویسندهای هستم که
همیشه و با صراحت از نیروهای نظامی کشورم دفاع کردهام. حال چه
شده که سپاه را مجبور به عکسالعمل علیه من کرده اند؟
معاون وزیر ارشاد از من دعوت کرد که به دیدنش بروم. ما دو ساعت
صحبت کردیم. ایشان گفت من در هواپیما این کتاب را خواندم. گفتم
حالا که خواندید، به نظرتان کجاها را باید تغییر دهم؟ ایشان
گفت من نمیتوانم چیزی بگویم و شما خودت برو یک بار دیگر کتاب
را نگاه کن. من آن پینوشت یا همان شرحی که بر کتاب نوشته بودم
را به ایشان نشان دادم و گفتم من برای راحتی کار شما، این
توضیح را هم نوشتهام. ایشان گفت شما یک بار دیگر کتاب را
بازبینی کن تا ما برای شب عید به کتاب مجوز نشر بدهیم.
اسفندماه بود ... گفتم من هم به شما قول میدهم بعد از آن 15
روز عید که مطبوعات تعطیل هستند، یک ماه به سفر بروم و با هیچ
رسانهای صحبت نکنم. جلسه تمام شد و به خانه برگشتم اما انگار
آنجا شنود بود! فردا صبح یکی از آقایانی که در مطبوعات کار
میکرد، به من زنگ زد و ماجرا را پیجو شد. گفتم این کتاب هنوز
اجازه نگرفته و شما نباید هیچ خبری را منتشر کنید، اما به رغم
آنچه من تأکید کرده بودم، در روزنامه فردا آن عکس تمام قد و
آن تیتر «کلنل از سد سانسور گذشت» را منتشر کردند و درست روز
بعد، کتاب جعلی کلنل را به بازار دادند.
گفتم اجازه نشر کتاب را که ندادید، چرا جلوی جعلیاش را
نمیگیرید؟ گفتند ما که نیروی اجرایی و انتظامی نداریم. در
حالی که وزارت ارشاد همه چیز دارد. حراست دارد ... چند جوان
رپ میخوانند، ظرف 4 ساعت پیدایشان میکنید. آنوقت در این
مورد، کاری از دستتان برنمیآید؟ چه بگویم جز اینکه فکر کنم
دزد و داروغه یکی است.
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت 4 خرداد |