حسام الدین آشنا مشاور فرهنگی رئیس جمهور؛ روز گذشته (یکشنبه)
در همایش اکران فیلم خارجی در ایران سخنرانی کرد.
بخش هائی از سخنرانی وی که نشان دهنده عمق فاجعه در سیمای
جمهوری اسلامی و مدیریت آنست را در زیر می خوانید:
آیا واقعا مردم در طول 38 سال گذشته فیلم خارجی ندیدهاند؟
پاسخ منفی است. اولاً تلویزیون تنها پخشکننده رسمی و انحصاری
فیلمهای سینمایی خارجی بوده است. پس، فیلمهای سینمایی خارجی
اکران نشدهاند نه اینکه نمایش داده نشدهاند. بنابراین سیاست
رسمی، نمایش انحصاری بوده است نه نمایش ندادن فیلم خارجی. مشکل
پرده عریض بوده است نه صفحه کوچک. مشکل بخش خصوصی و رقابتی
بوده است نه بخش دولتی و انحصاری. به این ترتیب، تلویزیون به
ابزار سیاستگذاری برای سینما نیز بدل شده است. سازوکار
تصمیمگیری در تلویزیون برای نمایش فیلم و سریال در تلویزیون
نیز نه دموکراتیک و نه کارشناسانه و نه رقابتی است. چند نفر در
تلویزیون درباره هدایت سلیقههای مردم و واداشتن ایشان به حضور
در یک بازار انحصاری تصمیم گرفتهاند. به این ترتیب بود که
تهاجم فرهنگی صنعت سینمایی و سریالسازی ژاپنی، هندی، کرهای و
چینی از طریق تلویزیون در ذهن مخاطبان شکل گرفت. این انحصار
بیشباهت به انحصار در خودروسازی ایران نیست و پیامدهای آن نیز
به پیامدهای خودروسازی انحصاری شباهت دارد.
ثانیاً، از نوارهای بتاماکس تا ویاچاس، از سیدی تا بلوری،
از اینترنت کمسرعت تا اینترنت پرسرعت، همگی در خدمت انتقال
آخرین دستآوردهای هنری و صنعتی سینمای جهان به مردم بودهاند.
صنعت و اقتصاد زیرزمینی تهیه، زیرنویس، دوبله کردن، تکثیر،
توزیع، آرشیو و نقد سینمای خارجی بنا شدهاند. منتقدان در چهار
دهه گذشته در مجلات تخصصی و عمومی در شرح و نقد فیلمهایی
مینوشتهاند که مردم قانوناً مجاز به دیدن آنها نبودهاند.
پس ما سیاست الزامآوری را اعمال کردهایم که برای هیچکس
الزامآور نبوده است.
بخش خصوصی به عوض فعالیت در صنعت قانونی سینما، وارد صنعت
غیرقانونیای شده است که علاوه بر آنکه در گذشته و امروز
مالیات نمیپردازد و تحت نظارت نیست، بلکه یک شبکه و صنعت
غیررسمی و منافع سازمانیافته در این عرصه ایجاد شده است که
امروز در مقابل اصلاحات لازم برای ساماندهی به اقتصاد سینما
مقاومت میکند. دولت با این سیاستگذاری صرفاً به ایجاد میراث
نهادی مضر و مقاوم در مقابل اصلاحات اقدام کرده و تنها خود را
از نظارت و دستیابی به منابع مالیاتی، اشتغالزایی، و رضایت
عمومی ناشی از مشارکت گستردهتر مردم در حیات فرهنگی محروم
ساخته است. این مصداق خوردن همزمان چوب و پیاز است.
سیاست انزوا به عنوان یک راهبرد فرهنگی، دو سویه داشته است.
این سیاست از یک سو مانع حضور سینمای ایران در جهان شده و از
سوی دیگر تلاش کرده است که مانع از حضور سینمای جهان در ایران
شود. این سیاست در ممانعت از رشد سینمای غیرجشنوارهای ایران
در جهان کاملاً موفق بوده است و در ممانعت از حضور سینمای جهان
در زیستجهان ایرانی کاملاً شکست خورده است. همه مسأله این است
که گروهی نخواستند ایرانیان، دنیای بیرون را از زاویهای
متفاوت از زاویه نگاه ایشان ببینند، اما موفق نشدند. این سیاست
در قبال کتاب، مجله، ادبیات و سایر محصولات فرهنگی نیز اعمال
شده است لیکن هرگز مردم را از دسترسی به بخشهای زیادی از
تولید فرهنگی خارجی بازنداشته است.
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت 6 اردیبهشت |