وزیر رفاه دولت نهم نخستین وزیر
معترض کابینه احمدی نژاد بود که خودش را کنار کشید و حسابش را
از او جدا کرد. او که
پرویز کاظمی نام دارد، در
مصاحبه ای که خبرگزاری ایسنا با او انجام داد و روز گذشته
منتشر کرد، گفت:
در طول هشت سال جنگ تحمیلی خسارت مادی فراوانی بر کشور وارد شد
اما معنویت و همدلی و همراهی و استقامت مردم در کشور افزایش
پیدا کرد و خودمان را به دنیا ثابت کردیم اما در طول هشت سال
ریاست آقای احمدینژاد هم خسارات مادی و هم خسارات معنوی بر ما
وارد شد، اعتبار و ارتباطات داخلیمان لطمه خورد، بزرگ منشی
در کشور بر هم ریخت، اقتصاد و اخلاق خسارت دید، دروغگویی، ریا
و تزویر افزایش یافت و ارتباطات جهانی ایران مورد تمسخر دنیا
قرار گرفت.
آقای احمدینژاد در دوره دوم اصلاً با مجلس تعامل نداشت. علناً
میگفت که آنها را قبول ندارد.
در آن دوره همه نمایندگان نسبت به آقای محصولی شدیداً موضع
داشتند. در بحث مدیریتی. آقای محصولی به عنوان وزیر نفت در یکی
از کمیسیونها تقریباً 20 الی 25 دقیقه صحبت کرد ولی یک کلام
درباره نفت نگفت. مثلاً میگفت که در جبهه موتور گازی داشتم و
آقای احمدینژاد زیر دست من بود و من فرمانده او بودم. آقای
محصولی اصلاً درباره آینده نفت، ساخت، کارشناسان، بودجه کشور،
اوپک و غیره صحبتی نکرد. همچنین نوع برخوردش از بالا به پایین
بود.
پرسیدند: آقای محصولی دارایی شما چقدر است؟ او در پاسخ گفت 20
میلیارد تومان. آن زمان، 20 میلیارد تومان عدد بسیار سنگینی
بود.
آقای احمدینژاد به همراه معاون اجرایی و معاون اول و وزیر
اقتصاد آمدند و خواستند که ظرف یک ماه سهام عدالت بدهیم. من به
ایشان گفتم که ظرف یک ماه اصلاً امکان ندارد اما ایشان اصرار
داشتند که باید در مدت یک ماه این امر صورت پذیرد. من به ایشان
توضیح دادم که باید شرکتها شناسایی شوند و مجامعی برگزار شود
و افرادی که باید سهام به آنها تعلق بگیرد شناسایی شوند اما
ایشان اصرار داشتند که ظرف یک ماه صورت گیرد. من به ناچار
پیشنهادی ارائه کردم و آن این که برای شناسایی افراد از کمیته
امداد و بهزیستی شروع کنیم که افراد مستحقتر را شامل میشوند
اما با این حال آمار و اطلاعات اعضای کمیته امداد را هم
نداریم. وقتی اینطور صحبت میکردم او بسیار ناراحت میشد. در
مورد پرداخت یارانه هم اینگونه بود. با این نوع مسائل
نمیتوان چکشی برخورد کرد؛ بلکه باید مطالعه و تحقیق و بررسی و
کار کارشناسی صورت گیرد، چون این تصمیمات مملکتی هستند.
آقای احمدینژاد به 20 استان سفر کرد. من یک بار از ایشان سؤال
کردم که چرا سفرهای استانی میرویم؟
این سفرها حقیقتهای پوپولیستی بودند. گاهی مدیر میتواند
بسیاری از کارها را از راه دور کنترل کند. ارتباط با مردم و
حضور در میان آنها کار بسیار خوبی است و باید صورت گیرد ولی
اگر بخواهید آمار و اطلاعات دریافت کنید که مثلاً در فلان
استان چه اتفاقی افتاده، از راه دور نیز امکانپذیر است.
آقای احمدینژاد معتقد بود که ژنرال است و بقیه افراد
سربازهایش هستند و گروهبان و سرهنگ و سرگردی وجود ندارد.
در
دوره آقای احمدینژاد گاهی همه وزرا با یک هواپیما به سفرهای
استانی میرفتند که قرار شد تا شش وزیر در یک هواپیما و شش
وزیر دیگر در هواپیمای دیگر باشند که اگر یکی از هواپیماها
سقوط کرد دولت منحل نشود. این مباحث در آن دوره وجود داشت، در
واقع وقتی از کار کارشناسی دور میشوید به چیزهایی میپردازید
که به آن حواشی میگویند، همیشه حاشیه جای متن را میگیرد.-
آقای احمدینژاد عملاً گوش شنوا نداشت و متکلم وحده بود و این
روحیه او ضربات بسیاری بر کشور وارد کرد.
آقای احمدینژاد بارها از من خواست کارهایی انجام دهم که قابل
انجام شدن نبود و من درخواست او را رد میکردم، برای همین یک
روز من را صدا زد و در حضور آقای الهام به من گفت که آقای
کاظمی ما نمیتوانیم با یکدیگر همکاری کنیم. من هم گفتم که من
نیز چنین احساسی دارم و از فردا نمیآیم چون من به عنوان وزیر
مسئول هستم و باید درباره زیرمجموعهام به مردم و مجلس پاسخگو
باشم و کسی نیستم که شما هر کاری بکنید و من به مجلس پاسخ بدهم.
من استعفایم را در دو صفحه بدون خط خوردگی نوشتم و به آقای
احمدینژاد تحویل دادم. بعدها متوجه شدم که ایشان خیلی بدشان
نمیآمد که من نباشم.
بارها در جلسات هیات دولت بحثهای کارشناسی صورت میگرفت که
گاهی مخالفت میکردم که ایشان ناراحت میشد؛ در حالی که
درستتر این بود که ناراحت نشود، چون مردم به مجلس رأی
دادهاند و مجلس نیز به من رأی داده است و من نمیتوانم برای
خوش آمدن دل کسی بگویم که موافق یا مخالفم. بلکه مسئولم که اگر
طرح یا موضوعِ اشتباهی مطرح شد به آن اذعان یا برای اجرای آن
از طریق نظرسنجی، گزارش و اطلاعات پیگیری کنم. وظیفه وزیر و
مدیر این است، نه اینکه هر چه شما گفتید بله قربان بگوید که
البته نتیجه چنین رفتارهایی ما را به فاجعهای در دنیا رساند.
ایشان در طول سال برای پایین آوردن نرخ بهره نظرسنجی میکرد که
بسیاری موافق آن نبودند اما در روز 27 و 28 اسفند به شورای پول
و اعتبار آمد و دستور پایین آوردن نرخ بهره را داد. با پایین
آمدن نرخ بهره جابهجایی پول اتفاق افتاد و هزار تومان به سه
هزار تومان و دارایی مردم به یک سوم تقلیل یافت. میدانیم که
تولید ناخالص ملی را با ارز و دلار تبدیل میکنند که آن زمان
900 میلیارد دلار بود اما با کاهش نرخ بهره به 300 میلیارد
دلار کاهش یافت، چون ارزش پول کاهش یافته و رنکینگ جهانی پایین
آمده بود. بنابراین درآمد سرانه نیز کاهش یافت. این اتفاقات
باعث شد سرمایهگذاران به دلیل بیثباتی بازار کسب و کار، در
ایران سرمایهگذاری نکنند.
گوینده یک برنامه تلویزیونی در کانادا هنگام مصاحبه با من گفت،
که اگر میخواهید مانند آقای احمدینژاد مصاحبه کنید، مصاحبه
نکنیم. یا میگفتند که با آقای احمدینژاد صحبت کنیم و بخندیم
یا نمونه آن دانشگاه کلمبیاست که میبینیم چه اتفاقی افتاد.
همه این رفتارها به ضرر کشور بود. رئیسجمهور سخنگو و اعتبار
یک کشور است.
پیشنهاد
میکنم خبرنگارها و کسانی که دست به قلم هستند یا به اطلاعات
دسترسی دارند، فعالیتهای آقای احمدینژاد را در طول هشت سال
ریاستش بررسی کنند، متوجه خواهیم شد که هر دو هفته یک بار یک
مشکل و بحران داخلی یا خارجی داشتهایم که از روحیات ایشان
نشأت میگرفت.
بارها تأکید کردم که مسئولان اگر تصمیم غلط بگیرند و باعث
جدایی یک زن و شوهر شوند، مسئولاند. خانوادههای بسیاری به
دلیل مشکلات اقتصادی از هم پاشیدند، چه کسی مقصر است؟ یا وقتی
ارزش پول ملی به یک سوم کاهش یافت، اجارهخانهها بالا رفت،
تورم افزایش یافت، مردم نتوانستند زندگی خود را بچرخانند، چه
کسی مقصر بود؟ ما باید نسبت به این مسائل پاسخگو باشیم نه
اینکه آمار دهیم که دو و نیم میلیون شغل ایجاد کردهایم. وقتی
رشد اقتصادی منفی بود، چگونه شغل ایجاد کردید؟
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت 24 فروردین |