اکران سینماها در نوروز امسال با استقبالی گسترده روبرو شد،
بنحوی که رکوردهای فروش سینماها در سال های اخیر شکسته شد.
"ابوالحسن داوودی"،
کارگردان و از دست اندرکاران سینمای ایران در تحلیل این رکورد
ویژه به چند عامل اشاره می کند و از جمله آن را با نتیجه
انتخابات هفتم اسفند در ارتباط می داند. وی به روزنامه شرق می
گوید: "در تهران بعد از انتخابات اسفند ماه، امید به زندگی بین
جوانان و طبقه متوسط بالا رفت که این موضوع بر تفریح فرهنگی
مردم اثر دارد." داوودی همچنین به فرو ریختن فاجعه بار اعتبار
تلویزیون حکومتی و نقش ماهواره اشاره کرده و تاکید می کند:
"تبلیغات ماهواره هم بشدت مؤثر بود. آنقدر تأثیر ماهواره در
این مدت بالا بود که از شش ماه قبلتر، حتی فیلمهای ناکامی را
که سال گذشته اکران شدند، نیز نجات داد. فیلمی مثل «این سیب هم
برای تو» که مخاطب به آن اقبال چندانی نشان نداده و فروشش
بهگونهای بود که باید هفته چهارم از اکران برداشته میشد، به
محض پخش تیزرهای ماهوارهای از چنان اقبالی برخوردار شد که
اکرانش هفته ها ادامه یافت."
جنبه دیگر از نقش تلویزیون را وی در آنجا می داند که "در ایام
نوروز تلویزیون برنامهای نداشت که مردم را جذب کند و آنتن با
برنامههای متوسط و بد پر شده بود و اصولا تماشاچی مداوم
نداشت."
روزنامه اعتماد نیز در تحلیل دلایل فروش بیسابقه سینماها در
نوروز امسال به پخش تبلیغ فیلم های نوروزی از شبکه های ماهواره
ای اشاره می کند و می نویسد: آنها که گمان میکردند حضور
شبکههای ماهواره ای و ارایه برنامههای متنوع از سوی آنها،
تاثیر منفی بر فروش فیلم خواهد گذاشت، برداشت اشتباهی
داشتهاند و حتی برعکس تبلیغ ماهوارهای فیلمها سبب رشد
چشمگیر فروش فیلم شده است.
اعتماد به پاسخ صدا و سیما به انتقادها و اینکه این رسانه پول
زیادی میگیرد و کارآیی هم ندارد اشاره کرده و از قول بیانیه
صدا و سیما می نویسد: "تهیهکنندگان سینما خود با سازمان صدا و
سیما توافق کردهاند که از شرایط ویژه و رایگان تبلیغ
فیلمهایشان در تلویزیون بهرهمند شوند و درعوض، قید شبکههای
ماهوارهای فارسی زبان غالبا معاند را بزنند. مگر هزینه کردن
های گزاف و سپردن تیزر یک فیلم به شبکههای ماهوارهای تا چه
میزان میتواند در فروش یک اثر سینمایی تاثیر داشته باشد؟"
در ادامه همین بیانیه صدا و سیما مدعی شده که "تلویزیون نهایت
همکاری را در پخش تیزر فیلمهای معقول و منطبق با ضوابط نظام
جمهوری اسلامی ایران داشته و خواهد داشت."
بعبارت دیگر خود صدا و سیما تشخیص می دهد چه فیلمی خوب و
"معقول" و منطبق با ضوابط است و برای آنها تبلیغ می کند و فیلم
هایی که صدا و سیما مثلا بازیگران یا کارگردانش را ممنوع
التصویر کرده یا بنظر آن دارد علیه نظام "سیاه نمایی" می کند
حق تبلیغ از صدا و سیما ندارند.
در ادامه همین بیانیه صدا و سیما مدعی شده است که در طول حدود
دو سال 81 ساعت تبلیغات رایگان برای فیلمهای ایرانی انجام
داده است. یعنی روزانه 5ر7 دقیقه. درهمین حال صدا و سیما مدعی
است هزینه این تبلیغات اندک بیش از ١١٤٤ میلیارد تومان بوده
است. یعنی به ازای هر ثانیه تبلیغ حدود چهار میلیون تومان.
اعتماد می پرسد رسانهای که این مقدار درآمد دارد، چرا از
کمبود بودجه ناله میکند. صدا و سیما که حداقل ٢٠ شبکه مهم
دارد و دهها شبکه استانی، اگر همه آنها با یکدیگر و سرجمع
روزانه چهار ساعت هم تبلیغ کنند، باید حدود ثلث درآمد نفتی
کشور فقط از تبلیغات کسب کنند.
این شمه ای از وضع صدا و سیما در جمهوری اسلامی کنونی است. بی
اعتباری تلویزیون در واقع جنبه ای از مسئله ای مهم تر و
بزرگتر، یعنی رابطه حکومت با مردم است. حکومت برای تاثیرگذاری
تبلیغاتی، برای انتقال دیدگاه ها و نظراتش به مردم ابزار دیگری
مهمتر از صدا و سیمای حکومتی ندارد. از این جهت بی اعتباری
تلویزیون در واقع به معنای بی اعتباری حکومت است و نه چیزی
دیگر. از همینجاست که می توان دریافت چرا "اصولگراها" با وجود
در دست داشتن همه ابزارهای رسانه ای، حتی در سطح تبلیغات
خیابانی، همچنان شکست می خورند و ناکام می شوند و شبکه هایی
مانند تلگرام که بین مردم بدون هیچگونه بودجه و هزینه و به شکل
خودجوش عمل می کنند می توانند جایگزین صدا و سیمای حکومتی
شوند.
صدا و سیمای جمهوری اسلامی یک رسانه نیست، بازتاب حکومت، آئینه
حکومت و جلوه مستقیم حکومت است. کار این صدا و سیما از تحریم
مردم گذشته است. مردم در واقع از صدا و سیما نفرت دارند و جز
برنامه های معینی را در آن نگاه نمی کنند، همانگونه که در
جمهوری اسلامی هم جز به شخصیت های معینی اقبال و اعتماد
ندارند. مردم می بینند هر کس که از سوی آنها طرد می شود، هر کس
که آنها با رای خود نشان می دهند که مایل به دیدن و شنیدن و
اطلاع از اخبار پوچ و گوش دادن به حرف های یاوه آنها نیستند
خبرها و نظراتش بیشترین جای را در تلویزیون به اصطلاح ملی
دارد. هر کس که مردم او را طرد می کنند، همه نهادهایی که مردم
با آنها مخالفند، به جای آنکه از سر راه مردم کنار روند همچنان
بیشرمانه بنام مردم سخن می گویند و بیشترین جایگاه در تلویزیون
حکومتی به آنها داده می شود. برعکس شخصیت های محبوب مردم جایی
در این تلویزیون ندارند یعنی در واقع جایی در حکومت ندارند؛
حکومت آنها را به رسمیت نمی شناسد. بویژه در دوران اخیر که صدا
و سیما کارش را به تقابل لجام گسیخته با فرجام و امید مردم به
بهبود اوضاع سیاسی و اقتصادی و اجتماعی کشور کشانید نفرت مردم
از صدا و سیما یعنی حکومت غیر انتخابی از هر زمانی بیشتر شدت
گرفت. اقبالی که به محمد خاتمی یا هاشمی رفسنجانی بعنوان
مغضوبان صدا و سیما می شود یا محبوبیت ادامه دار موسوی و کروبی
هم حاصل عمل صدا و سیماست و هم نشانه وضع کنونی حکومت.
بدینسان به تلویزیون نباید تنها بعنوان یک رسانه نگاه کرد.
تلویزیون برای مردم فرقی با بیت رهبری یا دستگاه فرماندهان
سپاه مخالف مردم یا شورای نگهبان یا امام جمعه های حکومتی
ندارد. اینها همه یک چیز، یک مجموعه هستند، مجموعه ای که در
برابر مردم ایستاده اند و حاضر نیستند از سر راه آنها کنار
بروند. نفرت بیسابقه از صدا و سیمای حکومتی را در چارچوبی وسیع
تر، در چارچوب نفرت بیسابقه از حکومت باید درک کرد. تلویزیون
تنها زمانی می تواند اعتبار خود را مجدد بدست بیاورد که حکومت
بتواند مخالفان را درون خود جذب کند. یعنی با مردم همسو شود.
فروپاشی صدا و سیما در میان مردم بازتابی از فروپاشی حکومت در
نزد آنهاست و چاره و درمانی هم در شرایط کنونی برای آن نیست!
نقل از نشریه راه توده 547
فیسبوک:
https://www.facebook.com/Rahe-Tude-467518723356008/?ref=hl
تلگرام:
https://telegram.me/rahetudeh
به تلگرام پیک نت بپیوندید
https://telegram.me/pyknet
@pyknet
پیک نت 29 فروردین |